داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دیدن سكس مامان و بابام

با سلام خدمت دوستان انجمن کیر تو کس
بنده اسمم حمزه الان ۲۹ سالمه متاهل و اهل یکی از شهرهای کوچیک هستم و تو خانواده ۴ نفره بزرگ شدم پدرم مراد الان ۵۵ ساله شغلش آزاده و مادرم مرضیه ۴۹ ساله و خانه دار.
خاطره ای که میخوام براتون بگم مربوط میشه به اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود که تازه متوجه سکس های مامان بابام شده بودم که اون موقع حدود ۴۰ سال سن داشتن و اولین بار به صورت کاملا اتفاقی در حالی که خواب بودم و یهو خوابم پرید و متوجه شدم میخوان یه کارایی کنن من داخل اتاق خواب بودم و در اتاق خواب باز بود و کاملا داخل هال معلوم بود و اونا کاملا سنتی روی تشک وسط هال میخوابیدن و با تکان خوردن های بابام زیر پتو و آیییی و اوییی های ریز مامانم متوجه شدم که دارن سکس میکنن و خلاصه کارشون تمام شد و این شروع کنجکاوی های من بود در مورد سکسشون که چند باری بیدار موندم تا کارشون رو بکنن و ببینم و لذت ببرم.
پدرم قدش بلند و اندام متوسطی داره و سبیلو در کل آدم آرومی به نظر میرسید و مادرم بدن پر و پوست سفید سفید عین برف(بور) بدون مو با قد ۱.۷۰ و خوشگل با مو های بلوند و ران و باسن توپ که تو خونه با شلوار راحتی یا دامن میگشت و همیشه پر حرف و عصبانی و پر انرژی هستش و تو سکساش مثل رفتار عادیش خیلی هات و پر انرژیه که من بعد اینکه متوجه سکساش با بابام میشدم متاسفانه تحت تاثیر قرار گرفته بودم بیشتر بهش توجه میکردم
بریم سر اصل مطلب و من که دیگه از سکساشون با خبر بودم و میدونستم هفته ای ۳ یا ۴ بار معمولا رابطه دارن اکثر شب ها به بهانه خواب زود تر میرفتم تو اتاق و خودم رو میزدم به خواب ولی کاملا حواسم بود که مبادا امشب بخوان کاری بکنن و سعی میکردم نخوابم و تقریبا اکثر شب ها از رفتاراشون متوجه شده بودم که امشب میخوان سکس کنن چون قبلش به خودشون میرسیدن و شوخی میکردن با هم و خیلی با هم صمیمی بودن و پدرم هم تفریحی تریاک میکشید که کمرش سفت بشه و این حرکات باعث شد که من یه شب متوجه شدم میخوان کاری کنن و شب بخیر گفتم و رفتم که مثلا بخوابم و برادر کوچکمم اون یکی اتاق خواب بود،خلاصه من رفتم رو تخت و پتو رو خودم زدم و‌منتظر وایسادم ببینم چکار میکنن که حدود بیست دقیقه بعد مادرم خیلی آروم اومد از تو کشو کمدش یه شورت برداشت و رفت بیرون من چشممو باز کردمو متوجه شدم چی تو دستشه و ضربان قلبم تند تند میزد که دیدم رفت لامپارو خاموش کرد و رفت دستشویی ولی تلویزیون همچنان روشن بود که بابامم رو مبل نشسته بود پاشد رفت جلو تلویزین و کشو میز تلویزیون رو باز کرد فکر کنم فلش رو دراورد وصل کرد به تلویزیون من فکر کردم میخواد فیلم سینمایی ببینه آخه علاقه داشت ولی این سری اشتباه پیش بینی کردم و متوجه شدم فیلم سوپر گذاشته که مامانمم از دستشویی برگشت و متکا انداخت جلوی تلویزیون و دراز کشید و بابامم حواسش نبود که صدای تلویزیون پایین نیست به محض اینکه فیلم پلی شد صدای آی و اوی یه زنه اومد که سریع صداش رو قطع کرد و هردو لبخند ریزی زدن و بابام اومد کنار مامانم دراز کشید و مشغول فیلم نگاه کردن شدن و من چون بغل تلویزیون رو میدیدم متوجه چیزی نشدم فقط نور تلویزیون رو دیدم که افتاد تو صورتشون و داشتن میدیدن که حین تماشای فیلم آروم با هم صحبت میکردن ولی کاری نکردن چند تراک رو رد کردن و چند تایی رو دیدن که حدود ۱.۵ ساعت طول کشید و‌من هم همینطور خواب از چشمام پریده بود داشتم نگاهشون میکردم‌ چون هم لامپ داخل راهرو هرشب روشن بود که نور ضعیفی میخورد تو هال و هم نور تلویزیون بهشون میخورد که مامانم گفت برش دار بخوابیم و متکاشو برداشت و رفت روی تشکش که پای دیوار روبرو تلویزیون بود و بابامم فیلم رو برداشت و تلویزیون رو خاموش کرد و رفت دستشویی و من گوشه هال رو جایی قرار بود بخوابن رو میدیدم و نور کافی به خاطر لامپ داخل راهرو داشت میدیدم اما اونا من رو نمیدیدن چون آروم سرم رو از زیر پتو کشیدم بیرون و‌داخل اتاق تاریک بود و باعث میشد من رو نبینن بابام برگشت و اومد روی تشک پهلو مامان خوابید و پتو رو کشید رو خودشون و از پشت مامان رو بغل کرد و من هم راست کرده بودم آب دهنم رو به زور قورت دادم و قلبم تند تند داشت میزد حرکات دستش رو میدیدم که شروع کرد سینه هاشو مالیدن و از پشت گردنش رو خورد و بوسید و کیرش رو هم رو شلوار از پشت چسبونده بود به کون مامان و خودشون رو تکون میدادن حدود ۵ دقیقه این کار رو کردن و بابام افتاد رو مامانم لباشو میخورد و مامان هم همراهی کرد و بابام پاشد پتو رو برداشت شلوار و شورت مامان رو همزمان از پاش دراورد و همزنان که داشت در میاورد پاهای مامانم رفت هوا و نور ضعیف به پاهای گوشتی و سفید مثل برفش خورد که واقعا پیش خودم گفتم خوش به حال بابام که همچین تیکه ای رو میکنه و بعد بابام شلوار خودش رو هم دراورد و به مامانم گفت بخور و مامانم گفت امشب حوصله ندارم و بابامم باز رفت از پشت بغلش کرد دست چپش رو از زیر گردن مامان حلقه کرد دورش و دست راستش رو برد لای پای مامان مرضیه و کوصشو میمالید و مامان هم پای راستش رو بلند کرد انداخت روی پای بابام ویواش یواش صداش دراومد و آی و اوی میکرد و به خودش میپیچید و آروم دستش رو برد پشت کونش که بابام بهش چسبیده بود کیر بابام رو گرفت همزمان میمالید و آخ و اوووف میکرد هردوشون داشتن حال میکردن که مامانم سرشو آورد بالا یه کم با دهن خودش پر دستش تف کرد و‌مالید به کیر بابام و بابامم دستشو از لای کوص مامان برداشت و خودش هم کمی تف زد به سر کیرش و دست خیسی کشید وسط پای مامانم و آروم از پشت به پهلو خوابیده بودن کیرش رو گذاشت دم کوص مامانم و آروم هول داد بره تو که یه کم تنگ بود(آخه مامان ۳ سال قبلش همزمان هم لوله بسته بود و هم عمل زیبایی انجام داده بود که باعث شده کوصش تنگ بشه) بابا یه کم بیشتر فشار داد تا کیرش که بزرگ هم بود تو کوص مامان مرضیه جا گرفت و تا ته رفت که مامان گفت آییییییییییی یواش دردم میکنه که بابام مکثی کرد و آروم شروع کرد عقب جلو کردن که مامانم یواش یواش داشت لذت میبرد و بابام دفعه دفعه ای محکم و سرعتی تا ته میبردش که مامان میگفت آییییی مراد یواش دردم میاد ۵ دقیقه همینجوری کردن که مامانم به نفس نفس افتاد و آی آی رو با نفس زد بیرون که متوجه شدم ارضا شده و بابام کیرش رو دراورد و همونجوری که مامان به پهلو چپ خوابیده بود بابام پای راست مامانم رو داد جلو و پای چپش رو یه کم داد به عقب و خودش رفت پشت مامانم رو دو زانو نشست یه کم تف زد به کیرش که صدای تکون دادن دستش به دور کیرش اومد و لذت خاصی بهم میداد و آروم دوباره فرستادش داخل که مامانمم همزمانش آخ و اوفش بلند شد و از سدت لذت پاشت بال در میاورد و بابام محکم و محکم کردش و کیرش رو دراورد و به مامانم گفت رو به بالا دراز بکش و پاهاتو بنداز دور کمرم و مامانمم گفت باشه ولی یواش مامانم چرخید پاهاشو از هم باز کرد رو به بالا بابام رفت روبروش وایساد یه کم سر کیرش رو مالید به چوچل گوشتی و گنده مامان و سر کیرش رو آروم برد داخل و خودش رو انداخت رو مامان و مامانم هم پاهاشو دور کمر بابا قفل کرد و دستش هم انداخت دور پشت بابا و بابا هم با ریتم ملایم نه سرعت و نه یواش باسنش رو میداد عقب و میبرد جلو و کیرش راحت تو کوص مامان عقب جلو میکرد و‌مامان هم میگفت آی یواش دردم میکنه اما بابام گوشش بدهکار نبود و حدود ۷ یا ۸ دقیقه همینجور ادامه داد و داشت مامان مرضیه رو میکوبیدو مامانم هم برای بار دوم زیرش ارضا و شد و حدود یه دقیقه بعد بابام هم وایساد و همه آبش رو تو کوص مامان خالی کرد و ۳۰ ثانیه ای همینجور روش وایساد و مامان پاهاشو باز کرد و بابام اومد کنار و رفت دستشویی و مامانمم با دستمال آبی که سرازیر شده بوود لای پاهاش رو تمیز کرد بعد اینکه بابام برگشت
رفت دستشویی و من هم یه جلق زدم و یواش یواش خوابم برد و اونا هم خوابیدن و من چندین مرتبه دیگه این صحنه رو دیدم و یه شب دیگه بابا مامان رو از کون کرد و مامان گوزید اگه دوست داشتین تا براتون اون داستان رو هم بزارم

ببخشید یه کمی طولانی شد اما واقعیت داشت و متاسفانه تاثیر منفی روی من گذاشته بود تا اینکه دانشگاه رفتم و بعدش متاهل شدم و ذهنم از این جریانات فاصله گرفت.

نوشته: Milad

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها