داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

همه چیزم ماله تو

شب تولد بهترین دوستم بود!مخ مامانمو زده بودم ک چون شب تنهاس پیشش بمونم!میدونستم امیرم میاد! باامیر چهارساله دوستم… رابطمون ی دوستیه ساده نیس…عاشقه همیم!زیاد خونشون رفتم…اونم اومده اما هیچ وقت زیاده روی نکردیم!
اونروز بعده اینکه دوش گرفتمو حسابی تر تمیز کردم رفتم خونه دوستم ک باهم آماده شیم!
موهاموکه لخته باز گذاشتم…یه تاپ سفید و یه دامن کوتاه مشکی پوشیدم!تقریبا آماده بودم که اومد!
حتی فکرشم نمیکردم اون شب با دنیای دخترونم خدافظی کنم!صداشو از تو اتاق شنیدم ک با خواهر دوستم احوال پرسی میکرد! از اتاق رفتم بیرون!با دیدنم سوتی زدو یواش گفت:امشب شانس بیاری نخورمت…آروم لباشو رو لبام گذاشت! بعد گفت: این فایده نداشت!همش مزه رژ میداد! یادت باشه بعدا تلافی کنی! جشمکی زدمو به آشپز خونه رفتم! کم کم مهمونا اومدن و هرکی ب کار خودش مشغول شد!توی تاریکیه خونه و موقع رقص دست امیر دور کمرم بودو لباش از لبم جدا نمیشد!
وقتی مهمونا رفتن از امیر خواستم اونجا بمونه! نیمه مست بودو رانندگی تو اون حال خطرناک!چون دوست پسر دوستم و خواهرش موندن اونم قبول کرد!ساعت حدودا 3 بود ک رفتم تو اتاق!اونم پشت سرم اومدو درو از تو قفل کرد! بدون توجه بهش پشتمو کردمو تاپمو از تنم دراوردم!چند ثانیه بیشتر نکشید ک دستای گرمش دور کمرم بود! سرشو فرو کرد لای موهامو یه نفس عمیق کشید! از گردنم شروع کردو بازبون به لاله ی گوشم رسید!همزمان دستشم روی بالا تنهی لختم حرکت میکرد! طاقت نیاوردم!دلم لباشو میخواست!چرخیدم رو پنجه ایستادمو لبمو گذاشتم رو لباش!
اولش آروم اما چند ثانیه بعد با ولع خاصی شروع ب خوردن لبام کرد!منم همراهیش کردم… هلم داد رو تخت و خودشو انداخت بین پاهام… از لبام جداشد… روی گردنم و گوشمو مکید! نفسام تند شده بودو صدای آهو نالم بلند شده بود! صدام تحریکش میکرد! آروم زمزمه کرد امشب کبود میشه همه ی بدنت… با دندون سوتینم ک از جلو باز میشدو باز کردو شروع کرد به خوردن سینه ام!یکیشو میخوردو اون یکی رو فشار میداد! در حالیکه دردم میگرفت لذت میبردم!دستمو برده بودم لای موهاشو سرشو ب خودم فشار میدادم… همونطور پایین اومد و با زبون یه خطه صاف رو شکمم کشید! دامنم هنوز تنم بود… بلند شد! لباسای خودشو کامل دراورد… تو اتاق فقط چراغ خواب روشن بود اما تو همون نور کم فهمیدم ک حسابی حشری شده! دامنو شرتمو همزمان از پام دراورد… نشست پایین پام… یه نگاه ب بدنم کرد و بعد نگاشو دوخت ب چشامو زبونشو کشید روی کسم!چشمام ناخود آگاه بسته شدو آه کشیدم! خیلی سریع گفت توچشمام نگاه کن پانی! شروع ب خوردن کرد! همزمان ک زبونش روی کسم بود با دست سینه هامو میمالید منم فقط ناله میکردم ک صدام حشری ترش میکرد! لذت همه ی وجودمو گرفته بود! اسمشو بلند صدا میکردم!
امییییییر…
بخورررررش…
و بیشتر سرشو ب خودم فشار میدادم ک ارضا شدم!
امیر فهمید… چند ثانیه مکث کرد ک حالم بهترشه! اما خودش هنوز آروم نگرفته بود! دوباره اومد رومو شروع کرد ب لب گرفتن! توهمون حال چرخیدیم و رفتم روش!آروم دستمو گذاشتم رو کیرشو سرش گذاشتم تو دهنم… خیلی با آرامش شروع ب بوسیدن و مکیدن کیرش کردم… از بالا تا پایینو کیرشو زبون زدم… اونم دستشو تو موهام برده بودو آه میکشید! از صداش میفهمیدم داره لذت میبره!
اگه تو حال عادی بودیم بیشتر ادامه نمیدادیم… اما اون مست بود!ازم خواست از روش بلند شم… منو خوابوند زیرو خودش شروع ب خوردن سینه هام کرد! و کیرشو میمالید ب کسم… بازم حشری شده بودمو صدام بلند شده بود…
آروم زمزمه کرد:پانی تو ماله منی مگه نه؟
با صدایی ک شهوت توش موج میزد جواب دادم:آره امیرم… همه ی وجود پانیذ ماله توا! همه چیزش!
گفت:پانی؟میخوام خانومم بشی! میخوام جسمتم ماله من بشه!
دگ نمیفهمیدم چی میگم،فقط آروم گفتم:ماله توا! شک نکن!
-میذاری امشب باهم ب اوج لذت برسیم؟ میخوام بهترین شب زندگیمون باشه! دوست داشتم تو خونه ی خودم این اتفاق بیوفته اما پانی!؟ دگ طاقتم تموم شده! میخوامت… همه وجودتو میخوام!
با لبام مهر تاییدو زدم رو لباش! بازم زبونشو برد سمت کسم… شروع ب لیسیدن کسم کرد! زبونشو وارد سوراخم میکرد! انقد اینکارو تکرار کرد ک ب التماس افتادم…
امییییررر…
آهههههه…
بسهههههه…
بکن توش…
با ی آرامش خاص در حالیکه شهوتو تو نگاش میدیدم سر کیرشو رو سوراخم تنظیم کردو با یه فشار وارد کرد!همزمان جیغم کل اتاقو پر کرد…
درد همه ی وجودمو گرفت!احساس کردم وجودم خالی شد… تهی… فقط یه چیز بود… اسم امیر تو گوشم زنگ میزد…
کیرشو در آورد و خون روشو پاک کرد!
-عزیزم ببخشید اگه درد داشت… از امشب رسما خانومم شدی!
اشک تو چشمام حلقه زد… بوسیدمش! دوباره کیرشو فرو کرد… درد کمتر شده بود اما از بین نرفته بود… این بار لذت داشت! حسه یکی شدن… اینکه منو اون الان یه نفریم! شروع ب تلمبه زدن کرد… اول آروم… یکم که گذشت تنر تر… نفس منم بریده بریده شده بود… داشتم ارضا میشدم… سرشو نزدیکه لبام کردو اینبار لبامو گاز گرفت!
-آبمو کجات بریزم؟
هرجا دوست داری… دگ همه چیزه من ماله توا!!!
سرعتشو بیشتر کرد…
احساس میکردم بدنم داره میسوزه! بدجوری گر گرفته بودم… همزمان با لرزشو ارضا شدن من کیرشو بیرون کشیدو آبشو رو سینم خالی کرد…
بازم همو بوسیدیم…
دیگه هر دومون آروم گرفته بودیم… کنارم دراز کشید درحالیکه با دستمال تمیزم میکرد خندیدو گفت بهترین شب زندگیم بود…
دو ماه دیگه عروسیمونه و این خاطره رو هم ب خواست خودش نوشتم…
امیدوارم همه ب عشقشون برسن…
ببخشید طولانی شد

نوشته:‌ پانیذ

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها