داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بزرگترین کیری که در همه عمرم تجربه کردم

سلام به همه دوستان
اسم من فرهاد(مستعار) است و از استان شمال افغانستان هستم، بیش از ده سال میشود که سایت انجمن کیر تو کس را تعقیب کرده و از مطالعه داستان هایش لذت میبرم.
از خودم بگم بیست و چهار سالم است بدن سفید و تقریبا کم مو دارم ۷۲ کیلو وزنم است و البته بدنسازی هم میروم. از کودکی دانستم که علایق همجنس‌گرایی دارم خصوصا میخواهم مفعول باشم و دوست دارم توسط بزرگترین کیر ها به وحشیانه ترین شکل ممکن گاییده بشم. آرزوی که تا کنون بهش دست پیدا نکرده ام یک سکس گروهی خشن است میخواهم توی سوراخ کونم همزمان دو کیر داخل شود و یک کیر کلفت هم تا دسته در حلقم باشد و آبش را هم همانجا توی حلقم خالی کند.
می‌بخشید که خیلی طولانی شد میرویم سراغ داستان.
سال قبل بود من از ولایت مان آمدم به شهر بلخ مزارشریف، در آنجا یک بکن کیر کلفت داشتم به اسم شاه محمد که چند سال میشد از هر فرصتی استفاده میکردم تا بهش کون بدم، لامصب کیر خیلی کلفتی دارد به سان دسته بیل، وقتی من شب نزد اش رفتم خوشحال شد و پذیرایی کرد بعد اینکه شام را با هم خوردیم و مقداری حرف زدیم حشر اش بالا زد و کیر اش را در آورد و من هم مثل قحطی زده ها فورا تا نصفه اش را قورت دادم و همین قسم برایش می‌خوردم که گفت دگر طاقت ندارم و مرا به پوزیشن داگی خواباند و من هم تا جایی که می‌توانستم کمرم را قوس کردم و برایش آماده کردم، بی انصاف همینکه سرش را هماهنگ کرد به شدت تا نزدیک دسته فرو کرد، با وجود که عاشق کیر کلفتم و از درد کشیدن در زیر کیر لذت میبرم اما آنجا به طرز وحشتناکی درد از سوراخ کونم تا مغزم بالا رفت، او نسبت به من خیلی قوی هیکل بود و همینجوری با دو دستش محکم کمرم را گرفته و به شدت توی کونم میکوبید، من از درد و لذت زیاد فقط بالش را گاز می‌گرفتم نمی‌توانستم داد بزنم چون صدا به اتاق بغلی میرفت، تازه داشتم لذت می‌بردم که ارضا شد، بعد از ارضا اش هر چی عذر کردم یک راند دگر هم بگاید قبول نکرد گفت انرژی اش را ندارد ولی وقتی اصرار مرا دید گفت به یک دوست اش زنگ میزند، من گفتم زنگ نزن چون هر کیر ارزش اش را ندارد که من زیر اش بخوابم اما شاه محمد به من اطمینان داد که رفیق اش کیر خیلی خوب و کلفتی دارد که کیر شاه محمد را فراموش میکنم، وقتی من این حرف را شنیدم شدیداً وسوسه شدم و کونم به خارش افتاد و موافقت کردم، وقتی رفیق شاه محمد آمد دیدم یک شخص مثل آخوند ها لاغر میان با ریش دراز و عینک ذره بینی نزدیک به پنجاه سال سن اش میشد. با آمدن او شاه محمد از اتاق بیرون رفت رفیق شاه محمد که یعقوب نام داشت گفت تا کنون هیچ پسر یا دختری نتوانسته کیر اش را کامل تحمل کند و بتواند زیر تلمبه اش طاقت بیاورد، من هم گفتم این گز و این هم میدان در بیار که چی داری داخل شلوار ات، وقتی در آورد هوش از سرم رفت باورم نمیشد من در فیلم های پورن همچین کیری ندیده بودم حالت خوابیده اش از کیر شاه محمد بزرگتر بود در حالیکه شاه محمد هیجده سانت کیر داشت، با دو دستم کیر سنگین اش را گرفته و نوازش اش میدادم همینجوری هی داشت کلفت و طولانی میشد ترسیدم که چجوری این کیر را توی خودم جا بدم.
از اینکه داستان و فیلم زیاد دیده و خوانده بودم و بد جور آن‌شب کونم میخارید گفتم که به پشت بخوابد و خودم نشستم بین پا هاش و شروع کردم به ساک زدن از بس کلفت بود فقط بزور می‌توانستم سر اش را بخورم آب دهانم همینجوری از اطراف دهنم بالای کیر اش سرازیر میشد و با هر دو دستم برایش جرق میزدم تا اینکه گفت بسه و میخواد منو بکنه، بیچاره فکر کرده بود که من هم مثل دگر پسر ها جا میزنم و بهش نمی‌دم، من هم گفتم درست اما این کار کار خودمه، نشستم و سر کیر اش را هماهنگ کردم از اینکه قبلاً با شاه محمد سکس داشتم کونم باز بود اما در مقابل کیر یعقوب هنوز هم تنگ بودم، عضلات مقعدم را شل کردم و خود را بالای کیر اش رها کردم که تقریبا تا نصفه رفت و درد شدید آمد سراغم خواستم توقف بدم اما شیطان وسوسه کرد که این قسم کیر شاید دگر میسر نشود پس با وجود درد شدید با قوت تمام سوراخ کونم را کوباندم و تا دسته فرو کردم روی دو پا نشسته و دو دستانم را روی سینه یعقوب گرفتم با وجود که درد داشتم اما به یعقوب گفتم تا توان که دارد کونم را پاره کند و او هم نامردی نکرد چنان مرا گایید که در عمرم آنطور گاییده نشده بودم وقتی یعقوب آخرین قطره های آب اش را در کونم خالی میکرد گفت که تاکنون پسری مثل من را ندیده که اینطور به شوق کیر اش را پذیرفته باشد.
من به آن سکس تا یک هفته سوزش مقعد داشتم اما تا حال دگر یعقوب را ندیدم و آن سکس ما شد سوژه جلق همیشگی ام.
بار اولم است که داستان می‌نویسم
کوشش کردم تمام داستان را با جزییات برای شما عزیزان بیان کنم امیدوارم لذت برده باشید.

نوشته: فرهاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها