داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من همه رو کَردم … (انتقادی به داستان نماها)

قبل از هرچیزی لازم به ذکر میدونم از یوزر “جمشیدمانکن” تقدیر به عمل بیارم و از پشت کار بی شاعبه و بی سابقه ی ایشون در امر فحش کش کردن نویسندگاه پیر و برنا مراتب تقدیر و تشکرات ویژه اینجانب و عموم مسلمین جهان رو به روح پر فتوح ایشان به جای بیارم .
از هرچه بگذریم , سخن کیر کردن خوشتر است …
مرا “بُکن” نامند , بس که میکنم از فرج و فروجات و از کَپَل و دهان و دهانه و هرچه حکمش سوراخ بُوَد . مرا 6-7 متری قد . صد و ده , بیست کیلویی نیز وزن مفید مقدر گردیده . چشم هایم به رنگ آبی آفتابه ای , رنگ پوستم به مجددا به سان آفتابه اما اینبار از نوع قدیمی و برنجی بُرنز بوده و جمیع کلام اینکه عجیب چهره و اندامی ضعیفه کش ستانده ام از روزگار . مجموع باکره و بی کره ها و مرد و زن در آرزوی وصل با “بکن کوچولو” را دارند عده ای به وصال میرسند و عده ای نیز در غم فراق دست بر چوچول و قُمبل کشیده و از غم دوری آه ه ه ه های وحشتناک … عذر میخوام , آه ه ه ه ه های شهوتناک سر میدهند و گاهی نیز خشتک ها میدرند و کس و کون جر میدهند از دوری . منم که اصن هر کسی رو نمیکنم که …فقط خوباشونُ میکنم به قول خودمون شاه کُس های تهرون و شمرون زیرم میخوابن اصن اونم باید کلی بهم التماس کنن , به این سادگیا که نیست .

خب بر میگردیم به خط اصلی داستان : در میان باغ و بستان یا گلستان میکنم هر دم بسی “کُس” , از فرج گاییده ام هر منزلی را … خواهرم یا مادرم , خاله و عمه … زن داداش , خواهر زن و دخترِ عمه … یا زن مَش ممدِ ساده و فربه … همه شان را کرده ام به جان بنده !!! اوه … امان از آلزایمر که مرا از معرفی “بکن کوجولو” واگذاشت آلتی دارم در حد دکمه ی “اسپیس” میان دیگر دکمه های صفحه کلید رایانه . خوش استیل , خوش تراش , خوش فرم , خوش بو , بزررررررررررررررررررررگ . تازه بهش پاپیون هم میزنم که دخترکش تر بشه ! هر داف الملوکی که “بکن کوچولو” را مشاهده کرده و بر روی اون مطالعات نموده بارها از کلفتی آن که به قطر پستان های تاج الملوک و به درازای درختان تبریزیست اظهار خوشنودی و ترس نموده است . گاهی هم در میان دخول در پوزیشن داگی استایل از شدت درد چنان بر خود پیچیده اند که شق الکمر گردیده اند . ضمنا باید ذکر نمود در وصف این چابُک سوار که در هیچ شرایط و ضوابطی از دیلِی اسپری استفاده نگردیده و به صورت جنرال دست کم باید 2-3 روزی در باب تلمبه زدن فعالیت به خرج دهد تا سیراب کند فرجی را از آب زلال بهشتی اش .

روزی از منزلی میگذشتم که ناگاه باکره ای دست از شکافِ درِ منزل بیرون آورده , مرا به سرعت به اندرونی کشید , باکره , با کره اندکی دست هایش را چرب و سپس شلوار کردی سوپر های کلاسم را پایین کشیده و به سرعت “کوچولو” بزرگه ی ما را چرب و نرم کرده و مرا نیز در این بازه ی اندک و شوک روحی مجالی برای مجادله نبود پس چشم بر هم نهاده و از سکس خود لذت برده , به هنگامی که پشم گشودم متوجه شدم 25 ساعت کاری در حال تناول کردن این چابک سوار است , پس دست جنبانده و با مجموع خلت هایی که طی یک عملیات ضرب العجل از انتهایی ترین مهره ی کمر و ریشه نخاع بر دهان کشانده بودم تُفی بر کلاهک کیر انداخته و نگاهی بدان کردم . میزدم بر کلاهک کیر , کای کیر تو را ز کون کنم سییییییییر در مجادلات دخول و وصول ساعت ها سپری گردید و چنان از کون بر امر گایش پا فشردم که روده ی بزرگ آن بنده ی مخلص به رودی ی اعظم مبدل گردید . سپس پس از هفته ای تلمبه زدن (لاستیک دوچرخه باد کردن) از امر دخول فارغ گردید و سیلی را روانه ی باسن مبارکش کردم . “از اون روز به بعد هر از گاهی بنده خدا رو میکنم , الان شوهر کرده اما بازم مکان باشه میکنمش , چند وقت پیش بچشم که به دنیا اومد و یه مدته خودش و بچه ش رو با هم میکنم” -اسمش رو نه طنز میزارم نه داستان , اما یه دست نوشته باید درج میشد تا بساط یکسری مزخرفات هم جمع وجور بشه , یه جورایی داستانای اینجام به گشت ارشاد نیاز پیدا کرده واسه جمع شدن . نوشتم چون از یکسری فانتزی های مسخره خسته شده بودم , از اینکه بالغ بر 10 ساله تمام کارکتر های داستانی سکسی انقدری خوش استیل و خوشگلن که همشون مدلن , از اینکه عموما تو داستانای اخیر باب شده دخترا به شدت دنبال کیر منن و نمیدونم من اِلم و بِلم و یه سری فانتزی . فانتزی های خانوادگی و …

دست آخر شعری از رسول رحیمی میزارم که به شدت داستانای امروز شدن باب این شعر :

آنقدر طوفانیم كه باد را هم می کنم
یعنی از مستی به یادت یاد را هم می کنم
دوش شیرین رابخواب خویش شیرین کرده ام
بخت اگر یاری کند فرهاد را هم می کنم
گر نگاه چپ کند خسرو به شیرین کردنم
خسرو پست فطرت پرباد را هم می کنم
شاد و خندانم که شد نر نوعروس طبع من
ساقدوش را کرده ام داماد را هم می کنم
در چنین هنگامه ای استاد گر گوید: نکن!
با همه شاگردیم استاد را هم می کنم
بید مجنون نارون سرو سهی
نخل و کاج و عرعر و شمشاد را هم می کنم
شادم از دیدار مرمرهای پستان سفید
غمگن و غمگینه و غمباد را هم می کنم
می بنازم چو باقبال بلند تاس خود
وقت بازی تخته و نرد را هم می کنم
صید آن موی کمندم با همه آزادگی
لحظه ای گر دم دهد صیاد راهم می کنم
حقه و نیرنگ در کارم نکن ای یار غار
در نبرد خدعه ها شیاد را هم می کنم
مخلص فرزادم و فرشید و آرش جملگی
لیک هنگام عمل فرشاد را هم می کنم
هر چه گفتم کرده ام اما بدان
آنچه از قلم افتاد را هم می کنم
وقت اندک بود و زین سبب
هرکه نامش از قلم افتاد را عم میکنم
با توهم هستم ای تو خندان دوست نخند…
دست آخر شک مکن من , تو را هم میکنم

نوشته: کیانوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها