داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

ماجراهای مامان زبل 34

ببینم تو منو لیف می زنی یا من این کارو برات انجام بدم . این جوری اون استرس رو دیگه نداری و خیلی راحت کناربا موضوع  میای . پاهامو از عقب به کیرش می مالوندم . -ببین مهرشاد جون خوب منو صابون مالی کن . حالا با دست می خوای لیفم بزنی یا با خود لیف فکر کنم با کف دستت اگه این کارو انجام بدی خونو بیشتر و بهتر در رگها به جریان در بیاره . وقتی کف دو تا دستشو با یه صابون گذاشت پشتمو و شروع کرد به مالش من از همون اول برق منو گرفت .  با اون دستای جادوییش داشت بهم حال می داد -بی سلیقه من که نباید بهت بگم . این سوتین یا همون چیزی رو که دور سینه های منه و نگه دار اونه درش بیار تا بهتر کارتو انجام بدی ولی چه خوب منو ماساژمی داد . با یه اشتیاق خاصی سوتین منو باز کرد و  به کارش ادامه داد . با کرشمه گفتم مهرشاد جون پایین تر هم برو اون سینه ها از یادت نره اونا هم مالش و نر مش می خواد . خون باید به خوبی در همه جا به جریان بیفته . یه چند سانتی خودمو از رو زمین کندم تا سینه هام قالب دستش شه .  دردرون کسم غوغایی بر پا بود اونو به زمین فشارش می گرفتم و با حرکت دادن کونم حالیش می کردم که اونجا رو هم نباید فراموش کنه . دلم می خواست خودش با اراده خودش بره و این چیزا رو کشف کنه . وقتی که به گودی کمر من رسید دیگه دونستم که تا لحظاتی دیگه به کونم می رسه . به نقطه حساس . به جایی که دوست داشتم زود تر روش دست و انگشت بذاره . هر چند شورتم خیلی نازک و کوتاه بود ولی دلم می خواست همونو هم از پام در آره و هیچ فاصله ای بین دستاش و بدنم و کون گوشتی ام نباشه . هیجان و هوس منو دیگه از پا انداخته بود . واسه این که بازم دلخوش شم و با این خیال حال کنم که اونم داره  در آتیش هوس می سوزه یه بار دیگه پاهامو به کیرش مالوندم . به نظرم اومد از دقایقی پیش کلفت  تر نشون میده . متوجه درازی اون نشدم . فرقی نمی کرد . هر کوفتی بود دوست داشتم زود تر بره تو کسم . دستمو از قسمت جلو و از لای شورت گذاشتم رو کسم . برای چند ثانیه این کارو انجام دادم و بعد دستمو کشیدم بیرون با این کارم می خواستم به این پسره بفهمونم که زود باشه من عجله دارم من تشنه امه . من زود تر می خوام .–آقا خوشگله من شورتمو می تونم بعدا بشورم . اون جایی که باید تمیز شه زیر شورته . اینو هم یادت باشه که من و تو با هم محرمیم .. می دونستم که این کس شری که اون خونده به درد صیغه حیوانات نمی خوره چه برسه به این که یه زن حشری و یه بسیجی حشری تر رو به هم صیغه کنه . اونا هم ما رو کس گیر آورده بودند ولی نمی دونستم این پسره چرا دست و پاشو گم کرده بود . شاید از اون بسیجیان خالص جان بر کف بود . -مهرشاد عزیزم من دلم می خواد تو شورتمو درش بیاری وگرنه من خودم می تونم این کارو انجام بدم و تو رو راحت کنم  نمی دونی وقتی شوهر گل آدم این کارو واسه زنش انجام میده چه لذتی داره -یعنی من و تو الان زن و شوهریم ;/; -هه هه .. هه .. پس زن و شوهر به کی میگن  ;/; اونا از کره مریخ که نیومدن . از همین خودمونن دیگه. مگه تو صیغه رو قبول نداری ;/; -ولی اگه درست ادا نکرده باشیم حالا داریم گناه می کنیم -مهرشاد جان قربون اون قلب پاک و بسیجی ات برم . چقدر دلت پاکه و دلت می خواد که اصلا مرتکب گناه نشی . ایمان یعنی همین . عشق یعنی همین . اگه  شکی هم داری تا چند دقیقه دیگه دو چیز دیگه که با هم تماس بگیرند اونا دیگه هر اشکالی که داشته باشه رفع می کنند و در واقع دارن به صیغه میگن بله . هر چند خودشون زبون ندارند ولی طوری ما رو به حرف در میارن که نفهمی چی به چیه .. اونا یک زبون بین المللی دارند . یعنی هر جای دنیا اونا رو در تماس با هم و طرفشون قرار بدی زبون طرفو می فهمن . اگه هنوز متوجه نشدی دستتو بیار بهت نشون بدم از همون پشت دستشو گرفته و با یه دست دیگه ام شورتمو کشیدم پایین و دستشو روی کسم قرار دادم . واییییی چقدر لذت بخش و آتیش دهنده بود . بعد با دستم کیرتیزشو گرفتم .. -عزیزم این دو تا زبونشون بین المللی هست . وقتی کارشونو شروع کنند چون خودشون زبون جسم ندارند از زبون سر ما حرفاشونو می زنند -اووووووههههه اشرف خانوم شما چقدر قشنگ حرف می زنین . مثل روحانیون و مجتهدین ما قشنگ مسائلو حلاجی می کنین . -مهرشاد گلم حلاجی و بیان مسائل کافی نیست . ایمان آدم زمانی ارزش داره که از مرحله زبونی و قلبی به مرجله عمل برسه . باید یک مراتب قوی داشته باشه . حالا دستاتو بذار رو جفت قاچای کونم . نمیگم باسن .. میگم کون تا یه حالت صمیمی تری بین ما به وجود آد .. زود باش ما از اونا عقب موندیم ..-مگه داریم مسابقه میدیم ;/; .. آخ من چه جوری این زبون نفهمو حالیش کنم . نمی تونستم بهش بگم که چهار تا کس باید طعم چهار تا کیر رو بچشن . …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها