داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

ماجراهای مامان زبل 39

ماه منیر طوری روی ریش مهرشادو دست مالی می کرد که مایی که از  فاصله چند وجبی شاهد صحنه بودیم چندشمون می شد چه برسه به خودش . ولی خیلی حال می داد . -مهرشاد جون اگه فکر می کنی که بازم نیاز به آبیاری داری من یه لیوان دولیوان آب بخورم تا اون داخل فعل و انفعالات شیمیایی انجام شه .. مهرشاد بسیجی شاشیده صورت لال شده بود .. من که صحنه رو این جوری دیده بودم و به پشتی ماه منیر و اعمال اون کمی شجاع تر شده بودم گفتم مهرشاد جون ناراحت نباش اونایی که به مراتب بالا رسیدن ریششون خیلی زودتر از اینا شاشیده شده اتفاقا با چیزای کلفت تری تقویت شده که اسمشو نمیارم حالمو بهم می زنه .. ماه منیر از بوسیدن مهرشاد دیگه چندشش می شد ولی خوب کیف کرده بودم حقش بود .. زری و پری رفتند توی هم تا یه صحنه هایی از لز و همجنس بازی زنونه رو پیاده کنن . ماه منیر با فریاد : ببینم مهرشاد کسمو می کنی یا فرو می کنی تو کونم . زود باش که قلی منتظره .. قلی جان !تو فرو می کنی توی کس یا کون ;/; -برای من فرقی نمی کنه . هر سوراخی رو که برادر بسیجی مهرشاد جان فرو کرد توش منم می کنم توی اون یکی سوراخ . یا هر چی نظر شما باشه .. ماه منیر : مهرشاد شنیدی چی گفت این قلی خان ;/; درس برادری و اخلاق و تواضع و گذشت و فداکاری رو باید از این برادر یاد بگیری . به این میگن ایمان دار واقعی .. ببین شاشم دوباره داره زیاد میشه اگه دلت می خواد بازم بپاشونم به اون ریشت  بگو . -نه نه .. نه.. .ماه منیر جون .. من الان می کنمت .. از اونجایی که اخلاق ماه منیرو می دونستم به خاطر این که بیشتر حالشو بگیره رفت رو کیر قلی نشست که مهرشاد از عقب فرو کنه تو کونش . -دانیال : بجنب مهرشاد آبروی هر چی بسیجی رو بردی دیگه.. این جوری می خوای دسته جمعی بریم و به اسرائیل حمله کنیم ;/; ما باید وحدت کلمه رو از همین حالا نشون بدیم . ثابت کنیم که …-ول کن  دانیال . الان میرم .. میرم .. کیرمو می کنم توی کون ماه منیر -پسر نمی خواد رو ما منت بذاری . فکر نکن ما کیر نخورده ایم . کیرشم خوردیم . سیرشم خوردیم -پس من برم استراحت ;/; چون الان حرامه که دو کیره  یک نفرو بکنیم .. -زود باش بیا پشتم . مهرشاد !زود باش .. بسیجی  هپل هپو مث از جنگ بر گشته ها کیرشو چسبوند به کون ماه منیر .. کیر شق شده مهرشاد  حسابی نشون می داد که  همچینا هم که نشون می داده سرد مزاج نبوده . طوری اونو یه ضرب فرو کرد توی کون گشاد ماه منیر که دو تایی شون به یه سمتی پرت شدند کیر قلی از توی کس ماه منیر اومد بیرون ..-اوهوییییییی برادر کجا با این عجله . دیر اومدی و زود می خوای بری . مث بچه آدم کیرتو فرو کن توی کون .. این جوری که تو به کون ماه منیر حمله کردی  می تونستی تل آویوو یک ضرب بگیری . دیگه خسته شده بودم از بس به اون دو نفر نگاه می کردم . یه خورده هم باید به خودم توجه می کردم و می رسیدم . خیلی بی سر و صدا و بی حاشیه داشتم کس و کونمو می دادم و کاری هم به کار بقیه نداشتم باید از این لحظه ها به نحو احسن استفاده می کردم . دانیال و داود دو تایی با هم همزمان کیرشونو می کردند تا ته و می کشیدن بیرون خیلی هم با مهارت این کارو انجام می دادند .. کونمم از بس گشاد شده بود که دیگه حرکت  انواع و اقسام کیر ها رو بدون درد تحمل می کرد . پری ایستاده پاهاشو به دو طرف باز کرده  قمبل کرده بود و زری داشت  سوراخ کون و کوسشو لیس می زد . پسرا مسیر گاییدنشونو به طرف این صحنه قرار دادند و سرشونو گرفتن طرف این دو تا لز کار تا خوب بتونن این صحنه ها رو ببینن . چه جور هم داشتند کیف می کردند . مهرشاد در حالی که با لذت کون ماه منیرو می گاییددستاشو گذاشته بود رو شونه های دوستم و چشاشو خیره به  زری و پری دو خته بود و کاملا مراقب کاراشون بود . دانیال هم که در حال گاییدن کونم بود و به خوبی می دید که مهرشاد داره چیکار می کنه گفت برادر مهرشاد !به نظر تو اون دو تا خانوم دارن با هم ور میرن از نظر شرعی گناه نداره ;/; -من اطلاعی ندارم .. شاید آره شاید نه .. اصل بر برائته .. سه تا بسیجی دیگه زدند زیر خنده .. داود : یک برادر بسیجی باید خوش کلام باشه . ما که الان خوش پندار و خوش رفتار هستیم ولی بچه ها منو به خاطر این گفتارم ببخشین .. مهرشاد داره کس شعر میگه . ها .. ها .. ها … ها … دسته جمعی همه زدیم زیر خنده . جالب اینجا بود که خود مهر شاد هم به شدت تمام می خندید  وسرعت گاییدن کون ماه منیر رو زیاد تر کرده بود . به همه خوش می گذشت و دیگه گذشت زمانو احساس نمی کردیم . محیط دیگه خیلی دوستانه شده بود . .. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها