داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

ماجراهای مامان زبل 36

من و مهرشاد که ارضا شده بودیم مات و مبهوت به صحنه نگاه می کردیم . البته من یکی که ماتم نبرده بود . خودمو به دروغ شگفت زده و ترسو نشون می دادم که  که مثلا همرنگ شوهر قلابی خودم مهرشاد شده باشم .. جیغی کشیدم و گفتم وااااایییییی مصیبتا .. دو تا دستامو گذاشتم جلوی کوسم و مهرشاد هم اومد جلوی من قرار گرفت -قلی این چه کاری بود که کردی مگه محرم و نامحرم حالیت نمیشه . چه گناه کبیره ای .! زیر چشمی هم در حال دید زدن ماه منیر بود . انگاری هوس یه کوس تازه رو کرده بود . وجود شیطان رو در همون حوالی حس می کردم . البته شیطان با من یکی کاری نداشت . من و اون خیلی وقت بود که با هم رفیق بودیم و مشتری خودشو دیگه به خوبی می شناخت . البته اینم می دونست که اون چهار تا بسیجی مثل بقیه بسیجی ها رفیقشن . منتها بعضی ها از اونجایی که می خوان با شیطان رقابت کنند و خودشون مستقلا شیطان بشن و نقش اونو بازی کنن میرن توی فیلم و چاخان و دین داری . دیگه نمی دونن که شیطان بد بخت شش هزار سال معلم فر شتگان بود و خیلی هم با سواد تر از این مجتهدین امروز ما که روزه وا میرن . فدات بشم شیطون که  به این اشی جونت کلی حال دادی میگم . -برادر مهرشاد من به ناموس تو نگاه نمی کنم . فقط ما دو تا کارمون تموم شده . اگه امکان داره  دوباره خطبه بخونیم و خانوما رو عوض کنیم -چی داری میگی قلی عقل از سرت پریده . از نظر شرعی اشکال داره . گناه کبیره هست و نباید این کارو انجام داد . گناه بزرگی میفته به گردن ما . ماه منیر که خیلی حرفه ای بود اومد کنار مهرشاد نشست و یه دستی به صورت مهر شاد کشید . اون سرشو انداخته بود پایین و می خواست مبارزه با نفس و جهاد اکبر کنه . -قلی یک بسیجی همیشه باید یک بسیجی باشه . از تماشای نا محرم چشم بپوشه . از آتیش جهنم دور باشه و بترسه .. ماه منیر خیلی خیلی آروم از رو سینه ها و شکم مهر شاد شروع کرد  به پایین رفتن . کیر مهرشاد رو گرفت توی دستش و در حالی که لبشو گذاشته بود رو صورت مهرشاد خیلی آروم زیر گوشش گفت ببینم برادر دین ما دین سختگیری نیست . واسه هر مشکلی راه حلی داره .. برای این مشکل ما هم راهی هست . می تونیم دوباره صیغه بخونیم -من در این مورد فتوایی نشنیدم .. -برادر مرجع تقلیدتو عوض کنی همه چی حل میشه . آقای پاک سیرت که خیلی هم زمان طاغوت مبارزه کرده تا ما امروز به یا قوت برسیم فتوی صادر کرده که زنا و مرداکه می خوان صیغه بشن مثل نخود و کیشمیش می تونن برن توی هم . نخود و کشمشو که دیدی .. یه سری تکون داد و گفتم خب صیغه مشاعی هم همینه .  . دین ما همه چیزا رو خیلی آسون می گیره . حتی حاج آقا فتوا صادر کردند که یک زن می تونه موقتا از شوهرش طلاق بگیره واسه یک سرویس عملیات یا یه مدت کوتاه باید به همسر جدیدش تمکین کنه و بعد با توافق با شوهر قدیمش به اون رجوع کنه . فقط باید دخول صورت گرفته باشه و اونا ارضا شده باشن .. ماه منیر واقعا کوس شر می گفت و این مهرشاد هم عین کوس خلای کوس شر گوش کن داشت حرفاشو قبول می کرد . چاره ای هم نداشت . چون کیرش شده بود عین تیر برق .. خیلی آروم و لاک پشتی مهرشاد رو کف حموم دراز کرد -ببینم اشی طرف چه کیر با حالی داره خوب تونستی شیره شو بکشی .. مهرشاد : با منی .. -پس با کی هستم . حاج آقا متدین . قبل از این که حرف دیگه ای بزنه رفت رو کیرش نشست . منم رفتم خودمو آویزون قلی کردم .. -قلی نرو نرو نگیرش این زن منه .. -مهرشاد تو چطور داری زن منو می کنی -برادر قلی زن تو خودش اومد رو کیر من نشست .. منم واسه این که صدای مهرشاد رو خفه کنم دستمو گذاشتم رو کیر قلی و رفتم طرفش . حالا مردا بودند اون زیر و ما زنا رو . سرهای من و ماه منیر روبروی هم قرار داشت . کیر هم که حسابی با شلیک زمین به هوای خودش داشت بهمون حال می داد و حسابی ما رو سر حالمون کرده بود . من و ماه منیر یه چشمکی به هم زدیم که یعنی یه خورده بیشتر این بچه کوس خلای فیلمو اذیت کنیم و خودمون واسشون فیلم بیاییم . البته نمی شد گفت فیلم چون ما خودمون اون چیزی رو که بودیم نشون می دادیم . صادقانه و بی ریا . من و ماه منیر در حال کس دادن لبامونو به هم نزدیک کرده شروع کردیم به بوسیدن هم . یک زمان هم سینه های اون یکی رو تو چنگ خودمون داشتیم . چه حالی می داد . مهرشاد : خانوما این کار کراهت داره . -ببینم اگه یه مرد کیر یک مرد دیگه رو ببینه کراهت نداره ;/; -ماه منیر جون  الان خیمه کس روی دیرک کیر قرار داره و اونو استتار کرده .. -از این حرفای گنده نزن که اینا رو باید تو کتاب احکام نوشت . من این چیزا حالیم نیست . من اون چیزایی رو که الان دارم می بینم حس می کنم و چیزایی رو هم که دارم حس می کنم می بینم …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها