داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فامیل زن عمو

سلام .من فرهادم
بر خلاف تمام دوستان خوش هیکل و خوش چهره من قدم ۱۷۰ و یکمم خپلم چاق نیستم ولی
اخرای خدمتم بود تو مرخصی بودم تو فالورای زن عموم چرخ میزدم دیدم یکیشون از رو پروفایل بدک نیس چنتایی فالو کردم و همین بنده خدا اکسپتم کرد و خلاصه شدیم مخاطب همدیگ از قصد استوریاشو جواب میدادم و لایکش میکردم ولی خب جواب نمیداد خلاصه مام بمون فشار اومدو انفالوش کردیم .گذشت و روز اخر خدمت ی عکس گذاشتم و نوشتم خدافظ تیپ…
ک جواب داد و زدمش به مسخره بازی و دوسه روزی چت الکی میکردیم .
یهو نوشت یچیز بت بگم پررو نمیشی
_ن بگو
+بات چت میکنم و سر به سرت میزارم حس خوبی بم دست میده
_جدی .منم همیطور ولی خب همدیگرو نمیشناسیم
+ولی من امارتو دارم
_از کجا
+از عموتو زن عموت فلانی
منم خودمو زدم کوچه علی چپ که ا شما فامیلید پس و از این اراجیف ک من نمیدونستم و تازه فهمیدم و کسشر
ولی ی حسی بم میگفت این دست به یکی کرده با زن عمو منو سوژه کنن اخه مگه میش بعد چنتا پیام یهو همچین چیزی.ولی ب مرور زمان و صحبت فهمیدم ن ایطور نیستو خلاصه مدتی چتو تلفن و …اها یادم رفت بگم طرف مقابلم اسمش فهیمه است و یک خانم خوشگل و هیکلو اندام متوسط و متاهل .
ی بوتیک زنونه خود خانوم داشت قابل توجه ک بگم من و این خانم تا حالا همدیگرو ندیده بودیم .ولی این مدت اینقدر باهم وابسته شده بودیم که داشتم واقعا عاشقش میشدم .بالاخره یروز علارغم میل فهیم خانم ک نمیخاست رابطمون زیاد تر از اون پیش بره بخاطر شوهرش رفتم مغازش واقعا دوسش داشتم نگاهش که به نگاهم خورد دلم ریخت مشتری داشت زبونش بند اومده بود مشتریم تعجب کرده بود من تو بوتیک زنونه میخاست زایع نکنه گفت به به پسر خاله از این ورا یاد فقیر فقرا افتادی و خلاصه دکش کردیم رفت بیرون یهو گفت بیشعور تو اینجا چیکار میکنیو اومد جلوم بغلم کرد بهترین لحظه عمرم بود و سریع رفت عقب گفت خرابش کردی گفتم چیو میخاس سوپرایزم کنه چون دوسه روز بعدش تولدم بود گفت میخاسم واس تولد از خودم رو نمایی کنم .خلاصه قرار شد واس تولدم بریم بیرون میگفت منو شوهرمو و میشناسن اخه شهرمون کوچیک واقعا شوهرشم سر شناس بود .پس قرار شد بریم ی کافه بیرون شهر قلیون بزنیم رفتیم اما لژ نداشت متاسفانه بش گفتم بریم باغدوستم گفت بریم بهترم هست خلاصه کلیدو بگیرو برو انور شهر تو باغای اطراف رفتیم نشستیم ی قلیون چاق کردم رفتم بیرونو اومدم داخل اتاق شوکه شدم ماتوشو دراورده بود یدونه تاب سفید خوشگل نشسته بود فهیمه وقتی باهم چت میکردیم براش بوس میفرستادم میگفت لطفا بوس و این حرفا ن رابطمون باید محدود باشه یهو ایطوری .
گفت چیه نگام میکن
_میخای دیوونم کنی خره
+ن مگه من مانتومو در اوردم تو دیوونه میشی
_اره .من دیوونه خندیدناتم دیگ بدنت ک جای خود دارد.
+پس بیا ی بوستم کنم واس کادو تولدت تا تموم کنی
رفتم که بوسم کنه فیس تو فیس شدیم لباشو چسبوند رو لبام لبام یخ کرده بود از این اتفاقا
لبو گرفتم سرمو اوردم عقب نگاهمون بهم گره خورد باز لب همجا سکوت فقط صدای لبای فهیم تموم شد نشستم .تولدت مبارک بهترین همزبون من
نمیدونستم چی بگم بلند شدم دستشو گرفتم پاشد بقلش کردم چسبوندمش به دیوار فقط لباشو میخوردم ودسامو با ترس بردم پشتشو کونشو چنگ میزدم
دیدم عکس العملی نداره با دستش کیرمو مالوند احساس کردم کیرم که حسابی شق شده بود دوبرابر شد بازم بش گفتم لباستو در بیار بدون هیچ حرفی با ی لبخند اوکی و دادو با کمکش شلوارشو دار اوردم تابشو در اوردم
شروع کردم به لیسیدن شرتشو کشیدم پایین بهترین صحنه عمرم ی کس سفید تپل .کسش فرق میکرد با اون چیزایی ک تا حالا دیده بودم مثل ی تیکه دنبه بود قلمبه و نرم .رفتم پایین کسشو ی بوس کردم و سوتینشو دراوردم سینه هاش خشگل ۷۵ نوکای قهوه ای روشن و اینقد نوکش تیز شده بود عجیب بود برام لباسایخودمو در اوردم شرتمو ک در اوردم گفت هیییعععع
چته پس چقد کلفته این لعنتی مال شوهرم درازه تو کلفت گفتم خوبه ک دوتا اپشنو باهم داری خندید یکم با دس بازدیدش کرد روم نمیشد بش بگم بخور اخ گفتم شاید بدش بیاد شاید بعد بگه مال منم بخور من خودم بدم میاد واس همین نگفتم ولی خودش شروع کرد خوردن وای عالی بود کل بدنم داشت تخلیه میشد .مام که مثل شماها قوی نیستیم سریع داشت ابم میومد گفتم بسه بخواب.اگ میدونستم همچین اتفاقی قرار بیوفته که ی قرصی اسپری ،پمادی چیزی میزدم خوابید و شروع کردم سینهاشو خوردن نوکشون از شدت تیزیحالت هلال شده در نظر من وقتی سینهاشو میمکیدم و تندش میکردم صدای اخو اوخش زیاد میشد منم بدتر میکردم اینقدریخوردم از پایین با کیرم کسسو میمالوندم مثل مار میپیچید ب خودش احساس کردم ارضا شد اخه یهو صداش قط شد و فقط نفس نفس میزد کیرمو گذاشتم در کسش کردم داخل شاید باور نکنید اینگار داشتم ی دختر ۱۸ سالرو از کون میکردم ایقد سخت رفت تو ی اهی کشید شرو کردم تلمبه سینهاش جلوم بالا پایین میشد اخ و اوخش بلند شدو میگفت واییی دیوث کلفته گشادش کردی شوهرم میفهمه کیرم تا ته تو کسش بود هروقت احساس میکردم ابم داره میاد میکشیدم بیرون و با کیرم زربه میزدم تو کسش خلاصه ک در مقابل همچین کسی من نمیتونسسسستم مقاومت کنم کردم داخل سچارتا تلمبه زدم ابم اومد .چن ثانیه ای خوابیدم روشو لب گرفتیم .فقط بش میگفتم فهیم دوست دارم ممنونم ازت .خلاصه تموم شدو برگشتیم .بهم گفت این فقط واس کادو تولدت بود و تشکر بخاطر این مدت که منو ب زندگی امیدوار تر کردی بخاطر گوش شنوایی ک واسم داشتی و گفت ازت خواهش میکنم ازم همچین چیزی دیگ نخای .ولی من نمیتونستم مگ میشد همچین کسی و بیخیال بشم .چندباری ازش خواستم یبارم بعد مصرف قرصو اسپری حالی بش دادم ک همیش میگفت بهترین سکس عمرش بوده ولی همونطور ک میدونین سکس باعث سردی میش دیگ بهش هیچ حسی نداشتم همینطور اون کم کم رابطمون سرد شدو تمام .هیچوقت بهم نگفتیم تموم ولی دیگ سال تا سال خبری از هم نمیگیریم اونم دیگ پا نمیده واس سکس…
اینم داستان من اولین بار مینویسم ببخشید دیگ .خوش باشید

نوشته: فرهاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها