داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس های من و نگین (۱)

سلام به همه دوستان شهوتی انجمن کیر تو کس
من امیر هستم و این داستان در مورد آشنایی با دوس دختر حشری تر از خودم نگینه
من بچه جنوبم قدم ۱۸۵ و وزنم حدود ۸۴ سبزه گندمی هستم و چهره بانمکی دارم ، گاهی شنا میرم و گاهی هم با دوستان کوهنوردی ، خیلی اندام ورزشکاری ندارم ولی چاق و پر چربی هم نیستم
یه روز که از بی کاری از خونه زدم بیرون توی یه مسیری از شهر به سمت بازار که خیلی بد تاکسی گیر می اومد برا صواب خواستم یه پیرمرد رو سوار کنم وقتی ایستادم یه خانم هم سوار شد و کلی تشکر کردن که توی گرما سوارشون کردن و اینکه تاکسی گیر نمیاد و …
اول فکر کردم باهم هستم ولی توی مسیر متوجه شدم همدیگه رو نمی شناسن ، پیرمرده آدم دوس داشتنی بود و کلی برام حرف زد و وقتی رسید خواست کرایه بده که گفتم مسافرکش نیستم و گفت پس برات دعا می کنم و الحق چنتا دعای قشنگ کرد و پیاده شد از توی آینه خانم رو نگاه کردم و گفتم شما کجا پیاده میشید که گفت روبروی بیمارستان کوثر
یه کم که حرکت کردم گفت من دعا کردن بلد نیستم جای کرایه چی میخواید ، منم سر شوخی گفتم شمارتو بده
اونم خندید ولی موقه پیاده شدن شمارشو داد و گفت نگین هستم
نگین یه دختر لاغر و قد بلند بود پوستش روشن بود و موهای بوری داشت تقریبا شبیه دخترای روس بود ولی کک مک نداشت ، مهربون و شوخ و پر انرژی بود
چند باری بیرون رفتیم و در حد لب بازی باهم بودیم نمیخواستم تند برم تا نارحتش کنم تا اینکه یه روز عصر اواخر شهریور بود زنگ زد پیتزا درست کردم بیا دنبالم بریم یه جا بشیم و بخوریم
رفتیم بیرون شهر یه آلاچیق هایی بود که جای جوان ها بود ، ورودی ارزونی داشت
نشستیم و پیتزا رو خوردیم و الحق که خوشمزه بود و چسبید
نگین گفت بریم یه جا که راحت باشیم ، فکر کردم در حد لب بازی همیشه ولی داستان فرق داشت
رفتیم سمت تپه ای که مخازن آب شهر روی اون ساخته شده بود تا هد کافی برای آبرسانی به همه شهر رو داشته باشه ، جای دنج و باحالی بود گاهی حراست برای سر زنی با موتور می اومد ولی معمولا مکان بود برای جوان های اس و پاس مث ما ، تا رسیدیم دیدم دکمه های مانتوش رو باز کرد و گفت سورپرایز دارم برات ، اولین بار بود سینه هاش رو میدیم ، سینه های سفید و خوش فرمش سایز هفتاد و پنج بود و نسبتا سفت بود توی سوتین قرمزش چنان جلوه ای داشت که هوش و حواس برا آدم نمیذاشت ، همینطور که می بوسیدمش آروم سینه راستش رو فشار میدادم لب هامون رو جدا کردیم و توی چشماش نگاه کردم خمار شده بود و حشری بودن از چشماش می بارید
اومدم باز لباشو ببوسم که نذاشت و گفت : امیر واقعا منو دوس داری؟
گفتم معلومه که دوست دارم ، تو خوشگلی ، خوش تیپی ، باحالی بعد با خنده گفتم مگه میشه صاحب این ممه ها رو دوس نداشت
نگین اومد جلو و دوباره شروع به لب گرفتن کردیم آروم سینه اش رو از توی سوتین بیرون آوردم تا حالا سینه به این قشنگی ندیده بودم ، نوک سینه هاش یه صورتی خیلی خوشگلی بود انگار با دیدنش ضعف کردم و با ولع خاصی شروع به خوردن سینه راستش کردم
سوتینش داشت اذیتش می کرد بازش کرد و این بار سینه چپش رو خوردم ، دست راستش مرتب توی موهام بود و با دست چپش هی بازوی راستم رو فشار میداد ، حسابی از هم لب گرفتیم و سینه هاشو خوردم و با اینکه کولر روشن بود خیس عرق شدیم
گفتم بریم چون میترسیدم کسی برسه
گفت پس من چی ؟ منظورش رو نفهمیدم که اشاره به کیرم کرد
باورم نمیشد انگار سورپرایزش ادامه داشت ولی همین حدش هم برا من رویا بود
با خوشحالی شلوارم رو کشیدم پایین ولی راضیش کردم حین حرکت بخوره تا کسی سر نرسه
پیشابم اومده بود با دستمال تمیزش کردم و حرکت کردیم خم شد و اومد سراغ کیرم آروم با دستش تخم هام رو نوازش می کرد شق ترین حالت کیرم رو اون روز دیدم
خیلی باحوصله و آروم سر کیرم رو کرد توی دهنش و شروع به خوردن کرد بزور چشمام رو باز نگه میداشتم
توی اوج لذت بودم توی دلم میگفتم خدایا دمت گرم که این فرشته رو دادی به من
همینطور که برام میخورد منم با دست راستم کونش رو می مالیدم و خواستم دستم رو بکنم توی شلوارش که تنگ بود نمیشد ، خودش دکمه شلوارش رو باز کرد و دوباره شروع به خوردن کرد
دستم رو کردم توی شلوارش ، شرت توری قرمزش بیشتر حشریم کرد ، کونش رو چنگ میزدم و از نرمیش لذت می بردم یه کم خم شدم تا دستم جلوتر بره و به کسش برسه ، انگشتم رو آروم بین شیار کسش کشیدم خیس خیس بود
آروم انگشتم رو کردم داخل کسش ، پاش رو بلند کرد تا بیشتر فرو بره ، اون کیر منو با تمام وجود میخورد و منم در حالی که رانندگی می کردم سعی می کردم با انگشت بهش حال بدم
از تپه مخازن آب پایین اومدیم و یه کم که رفتیم سمت شهر با چنان مکشی کیرم رو میخورد که فرصت نشد کیرم رو در بیارم و توی دهنش ارضا شدم
همه آبم رو جمع کرد و در رو باز کرد و ریخت بیرون بعد هم دهنش رو شست و با حس رضایت و خوشحالی بهم نگاه کرد ولی من مث حمال ها فقط نگاش کردم و گفتم مررررسی و یه لب طولانی از هم گرفتیم
توی چشماش نگاه کردم و گفتم دلم میخواد برات جبران کنم
نگین گفت ایشالا به وقتش

ادامه…

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها