داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بی مکانی و بگایی شدن زندگیم و ازدواج با نگین ساکی

سلام ،حتما این داستان رو بخونید ، هم طنزه ، هم هیجان انگیز مجیدم ۳۶سالمه ، دارای پدری به شدت سنتی ، گوش شکسته (پیشکسوت کشتی ) و به شدت با مرام ،مادری معلم ، و سه برادر کشتی گیر ، این داستان برای مجردیمه و خودم پشت کنکور بودم (۱۹ ساله) خونه ای داشتیم که هیچ وقت مکان نمیشد ، همیشه یکی از اعضای خانواده تو خونه بود ، یه دختری تو محلمون بود(بیزی) به اسم نگین ، حدودا ۲۵ ساله ، خیلی جذاب ، قد ۱۸۰ ، باسن خوش فرم ، سینه های گرد ، موهای طلایی تا بالای باسنش ، ، اینو همه بچه محلا باهاش سکس داشتند و تعریف کرده بودند از سکسش ،( اینقدر پدر و برادرانم تو محل آبرو داشتن که من روم نمیشد به رفیقام بگم منم با نگین خونه شما سکس کنم )، همچنین عاشق ساک زدن بود ، برای همین بهش به شوخی می گفتیم نگین ساکی ، نگین اخلاق خیلی خوبی داشت ، خیلی مهربون ، «««به همه هم میگفت عاشق منه »»»
من چون میدونستم خونمون خالی نمیشه ، یه روز رفتم پیشش گفتم نگین برنامه چیه ؟ گفت جا داری ؟ گفتم نه ، گفت شرمنده منم جا ندارم ، جا داشتی خبرم کن ، دیگه دیدم نمیتونم تحمل کنم، واقعا سکسی بود، چشمامو میبستم استایل سکسیش میومد جلو چشمم ، دل رو زدم به دریا و نقشه کشیدم که نگین رو ببرم خونه . رفتم خونه به مادرم گفتم یکی از دوستامو دارم میارم خونه واسه کنکور درس بخوانیم یکم هیزه اومد شما لطفا برین تو اتاقتون ما بریم تو اتاق خودم ، نمیدونین مادرم چقدر عشق کرد ، صداشو صاف کرد گفت بهت افتخار میکنم پسر با غیرت من ، نمیدونین چقدر تو کونم عروسی بود ، سریع رفتم پیش نگین گفتم یه نقشه کشیدم فردا خونمون اکی شد ، اونم نقشمو شنید گفت مجید هیجانشو دوست دارم ولی شر نشه گفتم کسخولی ؟ نه خیالت راحت ، فردا ۱۰ صبح دم خونه ما باش زنگ بزن میام پایین دنبالت ، وااای اون شب تا صبح به اندازه سه سال گذشت .صبح ساعت ۱۰ : زنگ زدم نگین گفتم کجایی . گفت نزدیکم ، اینقدر استرس داشتم حس میکردم قلبم داره از جاش کنده میشه ، رفتم پایین دنبالش خیلی عادی دست دادیم و اومدیم ، رسیدیم بالا گفتم یه لحظه واستا ، رفتم تو به مادرم گفتم بی زحمت برین اتاقتون ، همین که رفت ، کفشای نگینو زدم بغلم ، دوتایی رفتیم تو اتاقم ، وااای چقدر استرس سره یه کس ، خاره این سیستم و گاییدم . در رو که بستم جفتمون خندیدیم و پرید تو بغلم ، نگین گفت الان دیگه به هدفت میرسی ، شروع کردیم لب بازی و من با شهوت سینه هاشو میمالیدم ، چنگ میزدم به باسنش ، نگین گفت درش بیار این هیجان انگیز ترین کس دادنمه ،گفتم اول برام بخور ، سریع درش آوردم اونم بلافاصله نشست شروع کرد خوردن ، با زبونش دور کیرم حلقه می کشید وای داشتم دیوونه میشدم، ، ، اینقدر حشری بودم که در اتاقو قفل نکرده بودم ، تو اوج شهوت بودم که صدای در زدن اومد ، تا بگم جانم ، الان میام ، مادرم درو باز کرد ، با مانتو و روسری ، تو دستش یه ظرف میوه بود با دوتا پیش دستی ، اومد تو :
من : ایستاده لخت ،
نگین: نشسته لخت،
کیرم : سیخ دهن نگین ،
مادرم : ظرف میوه تو دستش
چند لحظه انگار همه چی متوقف شد ، ظرف میوه از دست مادرم افتاد ، سریع کلید پشت در رو برداشت رفت از اتاق بیرون در رو قفل کرد
نگین : وای گفتم نکن ببین کیر خر شد ، شروع کرد لباساشو پوشیدن
اینقدر حالم داغون بود که عقلم به هیچ جا قد نمیداد ، گوشام صوت میکشید ،
نگین دیدم داره با سیلی آروم میزنه تو صورتم مجید ، مجید ، سرمو تکون دادم گفتم آبروم رفت ، نگین گفت نگران نباش خودم درستش میکنم ، تو همین حرفا بودیم( حدود یک ساعت ) که در اتاق باز شد ، اوخ اوخ بابام . همین که اومد تو شروع کرد فحش دادن به من ، تا چشمش به نگین افتاد شروع کرد به اونم فحش دادن که چی ؟ خونه ی مرد آبرودار محل از این غلطا !!!. هیچی پدرم رو کرد به نگین با اخم گفت ، آدرس پدر مادرتو بده فردا میایم خواستگاریت !!! نگینم دیوس سریع گفت چشم پدر جان ، منم از ترس پدرم خایه نداشتم بگم بابا این بیزیه…

»»»»»»»، هشت سال بعد»»»»»

هیچی الان دوتا بچه داریم ، و در ضمن خیلی از سکس هم لذت میبریم و اینم بگم نگین از با من بودن احساس خوشبختی میکنه ، به من وفاداره ، امیدوارم لذت برده باشین

نوشته: مجید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها