داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عاشقانه های من و خواهرم (۵ و پایانی)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام دوستان همراه. پارسا هستم.

بازم لازم دونستم تشکر کنم بابت لایک هاتون . من با روان نویسی و عادی نویسی سعی کنم داستان رو به حالت واقعیت نزدیکتر کنم و امیدوارم موفق شده باشم.
.
در قسمت چهارم بالاخره موفق شدم که با عشقم (خواهرم) سکس داشته باشم (البته قبلا هم داشتم ولی اینبار به عنوان به نوعی همسر و شریک زندگی و البته بدون استرس و مزاحم)…

. اما ادامه…
تا در حموم و باز کردم که خواهرمو صدا کنم که چرا اب سرد شده و بره به پکیج سر بزنه؛ دیدم لخت جلوی در منتظر باز شدن در بوده و با باز شدن در پرید تو حموم…
ازش استقبال کردم و به اغوش کشیدمش و از پیشونی بوسیدمش…
چند ثانیه ای تو بغلم بود که گفت حموم سرده. آب داغ و باز کن تا گرم بشیم.
منم واقعیتش سردم شده بود چون زیر دوش بودم.که خواهرم پکیج و خاموش کرده بود و اب سرد ریخته بود روم…ولی اینقدر با نگاه به بدن خواهرم داغ کرده بودم که متوجه سرمای داخل حموم نبودم.

شیر اب داغ و باز کردم و با ابسرد تنظیم کردم و با ولرم شدن اب دو نفره باهم رفتیم زیر دوش.
فیس تو فیس و چسبیده بهم…
سینه به سینه …
دستهامـن توی کمر همدیگه قلاب شده بود و خواهرم سرشو چسبونده بود به سینه م و منم سرمو تکیه داده بودم به سرش…

توصیف بوی مطبوع و تحریک کننده ای که از خیس شدن موهاش به مشام میرسید برام ممکن نیست ولی همینقدر بگم که برام از بهترین ادکلن و عطرها خوشایند تر بود.

کم کم دستامو روی کمرش حرکت دادم و پشتشو ماساژ میدادم و میمالیدم…

به حرف اومد و گفت اخ چه حالی میده عزیزم …دستاتو با شامپو بدن کفی کن و پشتمو بشور…
منم همینکارو کردم و بدن لیزشو از بالا تا پایین مالیدم براش و حتی موهاشو با شامپو شستم…
از این کار لذت میبردم و برام جالب بود مخصوصا که دستم به سینه ها و کون و لای پای خواهرم میرسید …

بدن پر از کفشو بردم زیر دوش و آبکشی کردم…و از پشت بغلش کردم.
دستممو انداختم دور بدنش و گذاشتم روی شکمش و کشیدمش عقب و چسبوندمش به خودم…
کیرم حسابی شق شده بود و چسبیده بود به کون خواهرم. دستامو بردم بالاتر و سینه هاشو گرفتم توی دستم و شروع کردم به مالیدن و نوازش…
سرشو داد عقب و گذاشت روی سینه م و صدای تنفس کوتاه و تند تندشو میشنیدم…
سرمو بردم پایین و درگوشش اروم و اهسته گفتم دوستت دارم عشقم…و ادامه دادم عشقم اجازه ی لذت بردن از بدنتو توی حموم و زیر دوش بهم میدی؟؟
با صدای محـو گرفته یه اوهوووم کوتاه گفت و خودشو سپرد به من…
و منم اب و بستم و شروع کردم به نوازش و بوسیدن لاله ی گوش و گردنش…
زبونم که به گردنش میخورد صدای نفساش تغیییر میکرد و زانوهاش یکم سست میشد و یککم میرفت پایین و دوباره میومد بالا…
داشت لذت میبرد و منم همزمان سینه هاشو میمالیدم…

زبونمو از پشت گردنش و روی مهره های ستون فقراتش از بالا به پایین حرکت میدادم و میبوسیدم…و به مرور به سمت پایین تر حرکت میکردم…

تا قوس کمرش و بالای کونش که میرسیدم تحریک پذیریش بیشتر میشد و از لذت زیاد یه پیچو تابی به کونش میداد و اینکارش منو دیوونه میکرد…
روز زانوهام نشستم و یکم بالاتنه ی خواهرمو خم کردم به جلو تا دستاشو بزاره رو دیوار و بحالت نیمه خم بایسته و کونش بیاد عقبتر .

با اینکار چاک کونش از هم باز شد و سوراخ کونش جلوی چشمم بود و با دیدنش کیرم بی تاب تر شده بود و هی نبض میزد.
زبونمو رسوندم به کونش و چاک کونشو از بالا تا پایین لیس میزدم…و آه و اوه کردن خواهرم نشانه ی خوشایند بودن کارم بود براش…
بوی خوبی نداشت ولی از اینکه میدیدم خواهرم از اینکار داره لذت میبره خوشحال بودم و با اکراه به لیسیدنش ادامه میدادم.

یه دستشو از دیوار حموم برداشت و گذاشت پشت سرم و سرمو به کونش فشار داد و بهم فهموند باید ادامه بدم کارمو و به سمت پایینتر و کوسش با فشار دستش سرمو هدایت کرد.

کـوسش حسابی خیس و لزج شده بود .
راستش از طعم اب کوسش خوشم اومد و یجورایی با ولع بیشتری لیسش میزدم.
دستامو انداختم دو طرف کونش و چرخوندمش بسمت خودم تا راحتتر کوسشو بخورم…
اروم هلش دادم عقب تا بچسبه به دیوار حموم و یه پاشو بلند کردم انداختم روی دوشم و صورتمو بردم لای پاش و با لذت هر چه تمام تر به کوس لیسی ادامه دادم و خواهرمم با دستی که پشت سرم گذاشته بود سرمو فشار میداد به کوسش. حدود 10 دقیقه ای برااش خوردم و از صدای نفسای بریده بریده ش و بدن منقبض شده ش فهمیدم که ارضا شده و با فشار دستش سرمو کشید عقب و گفت بس بس بسه بسه دیگه عشق عشقم. وای مردم …
اینو گفت و نشست زمین و شل شد و نفسای عمیق میکشید…

چند ثانیه ای صبر کردم تا حالش جا اومد و دوباره بلند شد وایساد…
گفت اب و باز کن تا ابکشی کنیم و بریم بیرون.
شستیم همدیگه رو و اومدیم بیرون.
حوله ی تنی پوشیدیم و رفتیم توی تخت دراز کشیدیم…
یه نیم ساعتی تو حالت خلسه و سکوت و بیحالی بود…
رو تخت بودیم و به پشت خوابیده بودیم و سقف و نگاه میکردیم که یهو خودشو تابوند و روشو کرد سمت من و دستشو انداخت دور گردنم و اومد جلو و منو بوسید و لب به لب و همینطوری که از هم لب میگرفتیم خودشو بلند کرد و کشید اومد نشست روم و کونش روی شکمم بود.

نگاهش به نگاهم قفل بود و با حرکات ریز کونش داشت تحریکم میکرد…
فهمیدم که الان نوبت منه که ارضا بشم و خواهرم میخواد کارشو شروع کنه… با این فکر کیرم بلافاصله سیخ شد و چسبید به کون خواهرم.
به حالت سوارکاری نشسته بود روی شکمم و دستاشو گذاشته بود روی سینه هام…
حوله شو باز کرد و از تنش درآورد و انداخت پایین تخت و شروع کرد به درآوردن حوله ی من.
منم کمکش کردم تا حوله رو درآورد و انداخت روی حوله ی خودش پایین تخت.

دستامو انداختم زیر باسنش و کشیدمش بالا تا جایی که کوس و کونش روی صورتم قرار گرفت تا استارت کوس لیسی انجام بشه … شروع کردم به لیسیدن کوسش و با دستهامم سینه هاشو میمالیدم…
یه 5 دقیقه ای این وضعیت ادامه داشت و خواهرم با لذت هر چه تمام تر داشت فیض میبرد و کوسشو و کونشو روی دهنم و صورتم حرکت میداد و میچرخوند…
نیم خیز شد و برعکس نشست روی صورتم و به حالت 69 قرار گرفتیم…

داغی فوق العاده ای رو روی کیرم داشتم حس میکردم… لیس زدن و ساک زدنش یکم ناشیانه بود و معلوم بود شاید اولین باری هست که داره ساک میزنه و کیر میخوره… یه چند باری اووق زد و.کم مونده بود بالا بیاره…بخاطر همین دیگه اجازه ندادم ادامه بده…
یه کاندوم بهش دادم و با دندوناش بازش کرد و با دو دستش کشیدش روی کیرم.
دستامو گذاشتم روی کمرش و هولش دادم به سمت پایین . تا جایی که کیرم رسید به کوسش…
خودش با دستش کیرمو گرفت و چند باری به کوسش مالید و بالا پایین کرد و سرشو فرستاد تو و نشست روی کیرم…
با نشستنش کیرم تا خایه رفت تو کوسش.
وای چه داغ و هیجان انگیز …یه اووووف از روی حشریت گفتم و با دستام لمبرای کون خواهرمو گرفتم و کمکش کردم بالا پایین بشه و تلمبه بزنه…
این پوزیشن عالی بود چون کیرم توی کوسش بود و سوراخ کونش و میتونستم ببینم …انگشتمو با ژل لوبریکانتی که دیشب خریده بودم لیز کردمو و سوراخ کونشو میمالیدم و سعی میکردم بفرستم تو کونش…
انگشتمو که بردم تو کونش از جلوی پام صورتشو سمت من کرد و با سر اشاره کرد که ادامه بده داره خوشم میاد…و منم شروع کردم به جلوعقب کردن انگشتم توی کونش .
چند دقیقه ای ادامه دادم و سعی کردم انگشت دومم رو هم بفرستم تو کونش.
اون حالتی که روی کیرم نشسته بود دستاشو گذاشته بود روی ساق پام که هم یکم بتونه بلندتر بشه برای تلمبه زدم و هم بتونه کنترلشو حفظ کنه و نیفته. با فشار دادن انگشت دوم توی کونش دیدم دردش اومد و با دستاش ساق پامو چنگ میزند…
انصافا ناخوناش تیز بود و پوست پامو خراش داد😂😂😂

بیخیال انگشت کردنش شدم و کیرمو از تو کوسش خارج کردم و پوزیشن عوض کردیم…

به شکم خوابوندمش رو تخت و خودم خوابیدم روش…
یکم لاپایی زدم و بعد ازش خواستم کونشو بکشه بالاتر تا بتونم کیرمو از پشت فرو کنم تو کوسش…همین کار رو هم کرد.
همینجوری که تلمبه میزدم تمام وزنمو انداخته بودم روی ارنج دست چپم که کنار بدن خواهرم بود… دست راستمو بردم زیر بدنش و رسوندم به کوسش…
حالا هم تلمبه میزدم و هم با دستم کوسشو میمالیدم…
لذت فوق العاده ای داشت و جفتمون با این پوزیشن حال میکردیم…
از شدت لذت کونشو از زمین فاصله میداد و میاورد بالا …اینجوری هم راحتتر میتونستم بکنمش و هم دستم له نمیشد زیر وزن جفتمون…
یه چند دقیقه ای تلمبه زدم که نفس نفس زدنای خواهرم شدیدتر شد و حس کردم کوسش تنگ تر شده…فهمیدم داره ارضا میشه. منم چیزی نمونده تا ابم بیاد…

دستمو از زیر بدنش درآوردم و نیم خیز شدم و وزنمو بلند کردم روی دستام و تلمبه هامـو سریعتر و محکمتر زدم تا اگر بشه جفتمون باهم ارضا بشیم…
خواهرم ملحفه ی روی تخت و جمع کرده بود توی دهنش تا جلوی جیغ زدناشو بگیره و منم هی با شدت تلمبه میزدم تا اینکه بدنش منقبض شد و پاهاش سفت شد .منم تونستم توی کوسش ارضا بشم و همه ی ابمو بریزم تو کوسش و البته توی کاندوم…
یه چند تا تلمبه ی عمیق و محکم زدم و تمام شیره ی وجودمو تخلیه کردم…
دیگه رمق نداشتم …وزنمو انداختم روش و چسبیدم بهش و سینه هاشو گرفتم تو دستم و گوشاشو بوسیدم و یه لیس زدم…
چون هنوز تو مرحله ی فروکش شدن حس جنسیش بود لیسیدن گوشش براش خیلی لذتبخش بود بخاطر همین یه آااااااه طولانی ولی اروم کشید

و گفت نکن دیوونه. بسسسسمه. دیگه ناااا ندارم.
در ضمن مثل اینکه متوجه نیستی داری لهم میکنی عشقم…
با یه حرکت خودشو چرخوند و منو از رو خودش پرت کرد کنار … با اینکارش کیرم از کوسش اومد بیرون و کم مونده بود کاندوم بیفته و کثافتکاری بشه روی تخت…
گفتم شانس آوردیااا وگرنه امروز باید میموندی خونه و ملحفه و پتو میشستی🤗😂😂
خندید و لباشو چسبوند به لبام و با لذت تماااام از هم لب میگرفتیم و همدیگه رو میمالوندیم.

بالاخره تموم شد
وبلند شدیم باهم دوباره رفتیم حموم و مثل بچه ی آدم خودمونو شستیم و غسل کردیم و اومدیم بیرون …
خودمونو خشک کردیم و لباس پوشیدیم …
رفتیم فروشگاه سر خیابون تا مایحتاج زندگی مشترکونو بخریم …
و آغاز زندگی با عشق با عزیزتر از جانم (خواهر با عشقم…)
در ضمن ناگفته نماند حدود یکسال و نیم بعد متاسفانه پدر و مادر و عموم و زن عموم که رهسپار مشهد بودن برای زیارت طی یه تصادف جونشونو از دست میدن و من و خواهرم موندیم تنها…
تو اونیکسال و خورده ای یه شغلی برای خودمون دست و پا کردیم …
هم خواهرم و هم من ، هم قسم شدیم که ازدواج نکنیم و تا اخر عمر باهم زندگی کنیم…
شغل و درامد و خونه و زندگی که داشتیم. رابطه و سکسمونم که براه بود همیشه.
فقط بچه کم داشتیم و از اونجایی که ما خواهر برادر هستیم و نمیشد بچه دار بشیم و مخصوصا که نمیشد شناسنامه گرفت برای بچه…تصمیم گرفتیم با هر بدبختی و پارتی بازی و زیر میزی که شده (چون فقط به زن و شوهر ها بچه میدن)یه دختر خوشگل و ناز از بهزیستی و پرورشگاه بیاریم و بزرگش کنیم تا رابطه های عاشقانه ی خواهر برادری تکمیل بشه .و تبدیل بشه به خانواده…
.
.
.
.
.
زندگی شیرین میشود برای من و خواهرم و صد البته اتمام نگارش ماجرا برای دوستان همراه.
از اینکه قسمت به قسمت ما رو دنبال کردید ممنون و در اخر باید بگم کل ماجرا داستان بوده و واقعیت نیست و به قول بعضی از دوستان که نظر دادن و گفتن زاییده ی ذهن یه جقی بود…
شاید در اینده ی نزدیک رابطه ی مادر و پسر رو نگارش کنم. البته بسته به نظرات و لایکهاتون داره…
در امان پروردگار عشق باشید.

نوشته: پارسا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها