داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سینه های بزرگ زن داداشم (۱)

سلام من امینم و ۳۹ سالمه حدوده ده سال پیش ازدواج کردم، از اون اول با نازنین زنم ابمون تو یه جوب نمیرفت تا بعده چندسال با وجوده داشتن یه پسر هشت و نه ساله از هم جداشدیم اون رفت و من موندمو پسرم تصمیم گرفتم یه مدت از تهران برم و دور باشم، رفتم اصفهان خونه برادرم امیر که بزرگتر از من بود اونم از زن اولش جدا شد و دوباره ازدواج کرد، من از روزیکه برای اولین با زن دوم داداشم و دیدم نسبت بهش یه حس علاقه شدید داشتم یجورایی خوشم میومد ازش. یادم رفت بگم قدم یک و هشتاده وزنم نود کیلو صورتم هم بدنیست چشم و ابرو مشکی و… کلا بد نیست فیسم. ازاده ام هم قده خودمه بدن تو پری داره ولی چاق نیست. اما چیزیکه اونو با زنای دیگه متمایز میکنه سینه هاشه که بطوره عجیبی بزرگه و هر کاری میکنه نمیتونه قایمشون بکنه. خلاصه ما رفتیم اصفهان و خونه داداشم به محض رسیدن و دیدن ازاده خستگیم در رفت و با برانداز کردن هیکلش حالم جا اومد، بعداز خوردن نهار داداشم گفت که بخاطره ما اومده خونه و باید برگرده سره کارش حسابداره چندتا مغازه تو بازار بود خلاصه اون رفت و من موندم و زن داداشم و دوتا بچه که اصلا نمیخواستم اونجا باشن اون موقع پسر خودم و بچه داداشم، زنداداشم هی میرفت و میومد وپذیرایی میکرد منم فقط مات و مبهوت سینه هاش بودم که موقع راه رفتن مثل ژله میلرزیدن چند وقت بود که کف بودمو با جق زدن میگذروندم روزگارمو ولی با دیدن ازاده حسابی زده بود بالا و میخواستم سکس کنم از جق زدن خسته شده بودم رفته بودم تو فکر که چجوری نقشه مو عملی کنم که متوجه اومدنش نشدم با تعارف کردن میوه فهمیدم که کنارم رو مبل نشسته و داره میوه پوست میکنه، یه تیشرت تنش بود با یه دامن بلند سینه هاشم که داشت منو صدامیکرد خیره شده بودم به سینه هاش که با اینور و اونور شدنش جابجا میشدن. بعد از خوردن میوه با بچه رفتن تو اتاق خوابشون و مشغول بازی کردن شدن صدای خندیدن و شوخی کردنش با بچه ها میوم، منم یه نخ سیگار برداشتم و رفتم تو حیاط خونشون که بوی سیگار اذیتشون نکنه سیگارمو روشن کردم و شروع کردم قدمزدن تو حیاط که چشمم خود به لباسایی که روی بند پهن بود. پیشه خودم گفتم برم نزدیکتر شاید اون چیزیکه میخوام رو پیداکنم. میخواستم ببینم سایزه سوتینی که میپوشه چیه و چقدره، که اتفاقا فوزولی جواب داد و زیره لباسای دیگه پیداش کردم، شاید باورتون نشه ولی سایزه سینه هاش انقدر بزرگ بود که سوتین و سفارش میداد براش میدوختن یکم با هاش توحیاط ور رفتم حسابی حشر شده بودم و کیرم از زیره شلوارم حسابی راست شده بود و برجستگیش رو شلوارم مشهود بود. نمیدونم چند دقیقه تو حیاط بودم وقتی رفتم داخل خونه دیدم همه جا ساکت انگار کسی نبود. رفتم دمه اتاق خواب در زدم کسی جواب نداد درو اروم باز کردم دیدم سه تایی خوابشون برده یه پتو رو دوتا بچه هابود و ازاده هم کنارشون خواب بود به پشتخوابیده بود، تاق باز، پاهاشم دراز کرده بود و دستاش روی شکمش بود، سینه هاش که داشت دیدنشون دیونم میکرد اما چشمم افتاد به کصش چون جفت پاهاش دراز بود کصش از زیره دامن قلمبه شده بود و معلوم بود کصش هم دستکمی از سینه هاش نداره، همینجوریکه داشتم دیدش میزدم یهو دستش اومد سمت کصش و گوشه کص بادکردشو خاروند و برگشت رو شکمش من بایه دست دستگیره رو گرفته بودم با دست دیگم داشتم کیرمو میمالیدم، یهو دوباره با دیدن سینه هاش تعجب کردم دیدم نوکه یکیشون سفت شده و زده بیرون به خودم جرات دادم و رفتم تو اتاق رفتم بالای سره زنداداشم و نشستم همه جام داشت میلرزید که پا نشه منو بالای سرش ببینه، خلاصه با ترس صورتم و به سینه هاش نزدیک کردم و بومیکشیدم خیلی ناز بود دوستداشتم فشارشون بدم از رو لباس یواش یه بوس کردم از سینه هاشو پاشدم برم انگار چشم زنداداشم بسته شد، زیاد جدی نگرفتم و گفتم حتما خطای دیده و رفتم تو اتاق خودم با همون فکرا خوابم برد و نمیدونم چند ساعت بعدش با صدای پسرم پاشدم که پول میخواست داشتن با زنداداشم میرفتن بیرون خلاصه بهش پول دادم و رفتن منم پاشدم رفتم تو اتاق خواب زنداداشم کشوی شورت و سوتین هاشو پیداکردم و همشونو بومیکردم و بوس میکردم، یکساعت بعدش زنداداشم تنها برگشت پرسیدم بچه ها کوشن گفت که خواهرشو توراه دیده و بچه هارو برده خونه خودشون. منم با خیال راحتر دیدش میزدم که تلفنش زنگخورد که انگار خواهرش بود لابلایحرفاش شنیدم داشت به خواهرش میگفت که من میخوام دوش بگیرم ویه سری کار دارم شب میام دنبال بچه ها، من با شنیدن دوش گرفتن ازاده دوباره حشری شدم تو فکره دیدزدنش تو حموم بودم، چند دقیقه بعدش با حوله و برس بدست اومد گفت امین جان چیزی لازم نداری من میخوام برم حموم تا نرفتم بگو که گفتم نه برو چیزی بخوام خودم بر میدارم، رفت و چند دقیقه بعدش صدای باز کردن شیر اب و دوش حموم اومد منم که منتظره همین لحظه بودم رفتم سمت حموم حمومشون چندتا پله روبه بالا داشت وقتی رسیدم دیدم دره حموم بازه ترسیدم که شاید بیرون باشه که صدای شعرخوندنش از تو حموم اومد خیالم راحت شد و شروع کردم سرک کشیدن. وای زیره دوش پشت به دره حموم وایساده بود و داشت موهاشو زیره دوش شونه میکرد یه کون خوشگل و بدن خیلی سفیدشو داشتم میدیدم، شونه از دستش افتاد دولاشد شونه رو برداره یه کص قلمبه صورتی از لای پاش در اومد ولی من منتظره سینه هاش بودم که برگشت اومد فرار کنم دیدم چشماش بسته اس و شامپو رژخته رو موهاش بادیدن سینه هاش یه نفس عمیقی کشیدم و نگه داشتم نمیتونستم نفسمو بیرون بدم خشک شده بودم سینه هاش تا رو شکمش اومده بود ولی اویزون نبود، بدونه اینکه دست به کیرم بزنم ابم اومد و شرتم خیس شد، میخواستم برم تو ترسیدم وقتی شروع به زدن پشمای کصش که بلندم نبود شد من رفتم تواتاق و لباسامو عوض کردم بعداز اومدنش از حموم من رفتم حموم با تعجب دیدم دستگیره دره حموم سالمه وبسته میشه شک کردم ولی جدی نگرفتمش. از حموم اومدم بیرون و رفتم تو اتاق خودم حوله تنم بود حال لباس پوشیدن نداشتم دراز شدم و به صحنه هایی که دیده بودم فکر میکردم کیرمم دوباره سیخشده بود که متوجه شدم زنداداشم داره میاد سمت اتاق ما منم از عمد کیرمو که سیخ بود و از زیره حوله دراوردم وچشمامو بستم ازاده اومد دره اتاق و منو صداکرد اما جوابشو ندادم تا سرک کشید تو اتاق با دیدن کیره سیخ شده من یه وای گفت ولی نرفت زیرچشی داشتم میدیدم که داره منو نگاه میکنه دستش رفت سمت یکی از سینه هاشو اروم فشارش داد چند ثانیه بعدش رفت. تمام شب تو فکره کردن زنداداشم بودم ولی میترسیدم سمتش برم. گذشت چند روز بعدش دوباره همین داستان اتفاق افتاد بچه هارو برد و بدون اونا برگشت وقتی اومد گفت که سرش خیلی درد میکنه و چندتا قرص مسکن خورده که خواب اوره و معذرت خواهی کرد و منم گفتم راحت باش برو بخواب. یه نیم ساعتی گذشت رفتم بیرون و صداش کردم دیدم جواب نداد دره اتاقشو باز کردم دیدم رو تخت دراز کشیده با همون پامنش و یه تیشرت گشاد همینطور که صداش میکردم رفتم سمتش انگار بیهوش بود ناخوداگاه دستم رفت سمت سینه هاش اروم یکیشونو گرفتم وااای چقد نرمو ژله ای بود شروع کردم از رو لباس مالیدم با دسته دیگم اون یکی سینه شمگرفتم داشتم میمالیدم دیدم جابجا شد ترسیدم اومدم برم دیدم هنوز خوابه اینباراز تو یقه تیشرتش دستمو بردم تو از زیره سوتین یکی از سینه هاشو گرفتم مو میمالیدم بعد بادودست میمالیدم چون بالای سرش بودم کیرم میخورد به پیشونیش. کیرمو دراوردم میمالیدم رو موهای نرمش از اونورم سینه هاشو با پرروبازی رفتم رو تخت دراز کشیدم پیشش دامنشو اروم دادم بالا یه کص قلمبه داغ رو با دستم میمالیدم سینه هاشو بیخیال شدم و رفتم لای پاش لبام روبروی کص بود از رو شرت چندبار بوسش کردم اروم شورتشو کنار کشیدم که یهو یه نفس عمیقی کشید که شک کردم داشتم نگاه صورتش میکردم و به کصش نزدیک میشدم دهنمو باز کردم و کصشو کردم تو دهنم یهو دیدم لب پاینشو گاز گرفت فهمیدم که بیداره شروع کردم خوردن کصش و میکزدن چوچولش دیگه داشت نفس نفس میزد پاشدمکیرمو گذاشتم رو کصش و فروکردم توش دیدم شروع کرد به اه و اوهکردن ولی با چشم بسته شروع کردم تلمبه زدن خوابیدم روش پستوناشو دراوردم و مثل وحشیا شروع به خوذدن کردم دیگه داشت محرض ناله میکرد تا اونجایی که طاقت داشتم خودمو نگه داشتم ولی مگه میشد جلوی اومدن ابمو بگیرم که تا اومد همه شو خالی کردم تو کص ازاده و بیحال افتادم بغلش اونم چشماشو باز نکرد وهمونجوری خودشو بخواب زد. ادامه داره

نوشته: امین ازتهران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها