داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زن عموی بیوه

سلام بچه ها این اولین داستان منه
من ۹۲داشتم برای کارهای دانشگاه ورودی بهمن ماه ثبت نام کنم…
ما زمین کشاورزی داریم
دم غروب بود از سرزمینا که اوایل برج ۹بود اومدم خونه…
خسته بغل بخاری بودم…دیدم ی پیام اومد روی گوشیم منم با بی حالی رفتم سمت گوشی
دیدم زنعموم(پسر عمو بابام متولد۶۵قد۱۷۰وزن هم شاید۷۰)که بیوه است پیام داد شماره علی رو داری گفتم بذار ببینم…گشتم نبود
گفتم نه ندارم بای
پیام داد انگار خیلی بی حالی؟گفتم خسته ام گفت جوان اول عمر چیکار کرده خسته…گفتم هرکاری
گفت یعنی چی هرکاری…گفتم بماند
دیدم پیام داد…حسین(برادر شوهرش که زن داشت و اینم بخاطر بچه هاش تقدس کردن)اینجاست «سرکار بود شمال »ولی پیش زن خودشه…دوهزاریم افتاده بله خانوم ظاهر دلش میخاد…گفتم فردا نوبت شما میشه…ی خخخ فرستاد و گفت مگ درماه چند روز اینجاست که بتونه فردا هم ب من سر بزنه…گفتم مگ نوبتی نیس …خندید گفت نوبت برای بچه سوسول هاست من ی زمانی یکی همش مال خودم بود…منم بااین حرفا جووون گرفتم…گفتم میخوای یکی داشته باشی برا خودت…گفت نه(کوصکش خودش می‌گرفت)گفتم پس بمون همینطور چس ناله کن…گفت اون یکی که قابل اعتماد باشه کجاست…گفتم فک کن من…گفت تو بچه ای…گفتم تو که ندیده ش که ببینی بچه است…گفت شنیدم(همسایه شون که فامیلش بود ی مریمی بود )تو دوران دبیرستان بامن بود که اون ازدواج کرد منم تو دبیرستان شکست کیری خورده بودم…از اون شنیده بود که پسر فامیلتون بامن رفیق بود
خلاصه منم گفتم ابن زنعمو با اطلاعات قبلی به من پیام داد…
گفت من شرایطم که میدونی دوتا بچه ۵و۷سالع دارم بیرون بیا نیستم…
و نمیتونم مث اون باشم…منم که واقعا کوس نکرده بودم اون دختره هم فقط از پشت بود…تو کف بودم قبول کردم شرایط
این پیام های ما ادامه داشت که همون شوهرش(بردار شوهرش که عقدش بود)رفت سرکار
منم کشاورزی تموم رفتم دورکاری دانشگاه
شب پیام داد.بچه ها رو میخابونم…امشب بیا خونه خودم آخر شب ای کوصکش دوبار بیشتر باهام نزدیکی نکرد بعد۵۰روز
با بردار شوهرش تو ی کوچه بودند.‌‌منم با هزار ترس و دلهره رفتم ساعت۱۱شب…دیگ نزدیکای زمستون بود هوا سرد کوچه خلوت… دیدم در حیاط باز کرده…رفتم داخل داشت جلوم می‌رفت… رسید تو خونه دیدم چسبید بغلم گفت خیلی میخواستم بهت بگم باهام رفیق شو…منم ترس ی طرف لذت هم ی طرف…بچه هاش تویکی از اتاق بودند ما رفتیم ی اتاق دیگ…کم کم آب بازی و‌کم کم لختش میدم…ی شب خواب داشت روشن کرده بود… همینطور که لباس در میوردم سفیدی بدن و سینه های خوشگلش و اون کون توپش می‌دیدم…از پشت بغلش میکردم گردن و شونه هاش می بوسیدم و با دستم سینه هاشو میمالیدم…هنوز شلوارم در نیاورده بودم اون هی کونش می‌چسبید به کیرم…هی میگفت درش بیار ۲ساله ی کیر اساسی حس نکردم…درازش کردم پلیورم در آوردم افتادم روش های از بالا می‌خوردم میومدم پایین تا رسیدم ب اون کوصش …وای خیس بود توی نور کم آبش آب دهن آدم میورد پایین…گفت حموم کردم بخورش اون کوصکش دیگ حقی بش نداره…اینو که گفت ی بوس از کوصش کردم و لیس زدم بهش…ی اهییی کشید که خودم بیشتر تحریک کرد بخورمش ی ۵دقیقه لیسش زدم پاهاش قفل کرد دورم گفت بخووووررررم که دارم میمیرم پاهاش باز کردم خابوندمش به پهلو رفتم بین پاهاش ی انگشت کردم داخل کوصش و با زبون بالاش میخورم دیدم شل شد…گفت دست بم نزن نفسم نمیاد…(برا کارگاه داستان سکسی…فیلم زیاد می‌دیدم کوص نکرده بودم ولی دیدم چطور میکردم)یکم گذشت دیدم گفت حالا بکن داخلم …افتادم روش پاهاش دادم بالا سینه هاشو چنگ میزدم و تلمبه میزدم دو دقیقه…گفت دلم میخواد برات ساک بزنم…گذاشتمش تو دهنش کوصکش مث ای ندیدها کیرمو میخورد تا ابم ریخت تو دهنش همش خورد…از اون به بعد دیگر هر وقت فرصت میشد میکردمش… امیدوارم خوشتون اومده باشه…

نوشته: زن عمو بیوه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها