داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سکس با مهناز بیوه

سلام
دوستان عزیز من محسنم 27 سالمه و مجردم و شروع این داستان مال 3 ماه پیشه یعنی زمستون 94
داستان از اونجا شروع شد که داشتم تو بیتاک به همه درخواست میدادم . این وسط یکی قبول کرد ازش پرسیدم سنش رو وقتی گفت 34 جا خوردم . چون معمولا بیتاک سن پایین ها میان.گفت بچه دارم و از این جور حرفا که من دیگه گفتم ولش کن فایده ای نداره زن شوهرداره. تا اینکه خودش دوباره گفت حقیقتش از شوهرم طلاق گرفتم و الان شوهرم زندان دیگه اونموقع گفتم ای جان دیگه چی گیرمون اومد. همون شب بیرون داشتم دور میزدم که زنگ زد کجایی گفتم بیرون و خلاصه چون خودش ماشین داشت البته ماشین مال شوهرش بود که رسیده بود به عنوان سهم مهریش به اون. خلاصه گفتم بیرونم و اونم اومد بیرون وقتی اومد از ماشینش پایین و نشست تو ماشینم گفت که اصلا بهت نمیخوره 27 ساله باشی و خیلی بچه ای و آقا 10 دقیقه بیشتر نموند و رفت و ما هم گفتیم کیر تو این شانس اینم پرید . تا اینکه صبحش اس داد کجایی و گفتم بیرون گفت بیا ببینمت . من گفتم که آقا امروز میکنمش این بیوه و حشری و حیفه از دستم در بره . اینقدر از این موردا از دستم در رفته بودخخخخ. رفتم دنبالش و یه دور تو خیابونا زدیم و بردمش خونه خالی دوستم کلیدشو ازش گرفته بودم. رسیدمو و من بدون مقدمه ازش لب گرفتم دیدم اوه اوه حالش خیلی خرابه چسبید بهم و لب میگرفت و ول کن نبود. تازه فهمیدم چرا ملت دنبال بیوه ان. آقا ما حسابی لباشو میخوردیمو و اونم آه و اوه میکرد . دیگه لباساشو آروم و آروم و بدون هیچ مقاومتی از تنش دراوردم. آخ چی میدیدم یه بدن تو پر و سفت با رونای گوشتی و سینه های گنده و کس تپل . اونم گفت سریع لخت شو . لخت شدمو پریدم روش . حالا هی لب بخور دیگه جیغ میزد و میگفت بکن توش . تا دست کشیدم رو کسش دیدم باباش سوخت خیس خیس کسش گفتم بابا این دیگه کیه . اومدم پایینتر و شروع کردم سینه هاشو خوردن چه سینه هایی داشت پدرسوخته مگه حال میداد. گفت محسن بکن توش دیگه طاقت ندارم گفتم چشم مهنازم پاتو باز کن . باز کرد کیرمو که ای بد نیست و کلفته گذاشتم دم سوراخ کسش هنوز فشاررنیورده بودم لییز خورد رفت تو کسش یه لحظه برق از کونم پرید چقد توش داغ بود . شروع کردم عقب و جلو کردن آخ که چه حالی میکردم .مهنازم که دیگه فقط لبامو از جا کنده بود از بس میخوردشون . تقریبا یه ربع به لطف اسپری طاقت اوردم دیگه دیدم داره آبم میاد و خبری از ارضا شدن مهناز نبود . گفتم میخواد بیاد گفت نیاد که میکشمت منو میا ارضا کنی . گفتم تو بیا بالا من میخوابم . اومد بالا نشست رو کیرم وای نمیدونستم از اوج لذت چکار کنم تو عمرم همچنین حالی با یه سن بالاتر از خودم نکرده بودم (همش با این دخترا که لاپایی و نهایتش ساک) . بالاخره اینقد حرفه ای خودشو وکسشو مالید به کیرم تا اینکه دیدم حالش داره خراب میشه و از ته سرش جیغ کشید و ارضا شد گفتم کرم کردی و آبرومون رو بردی چرا جیغ زدی گفت دیگه وقتی ارضا میشم دست خودم نیست .به قول خودش الان 6 ماه سکس نکرده بود . منم گفتم حالا تو بخواب و اومدم روش شروع کردم به تلمبه زدن چه صدایی میداد انگار که یه لیتر روغن ریخته باشی توش اینقد لیزناک شده بود بعد از 1 دقیقه آبم اومد و کشیدم بیرون ریختم رو شکمشو و بدنش . ازم قول گرفته همیشه کنارش باشم و ارضاش کنم . الانم که این داستان رو مینوسم 5 فروردین 95 و تو عیده و من امروزم یه دل سیر کردمش جاتون خالی دوستان. بنظرم هیچی مثل بیوه نمیشه . هم راحت میده . هم گناهی به اونصورت نداره و هم خودت یه حال اساسی میکنی.البته میا طرفشم آدم باشه و دنبال تیغ زنی نباشه.
با تشکر دوستدار همتون محسن

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها