داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زن ذلیل مرد ذلیل 1


من بچه پایین شهر بودم و اون بچه بالای شهر . من بی پول بودم و اون پولدار . من بی خونه بودم و اون خونه دار . من خوش تیپ بودم و اون معمولی . من از یه خونواده متوسط بودم و اون از یه خونواده درجه یک . تنها وجه اشتراک ما این بود که هیچکدوممون مذهبی نبودیم و شاید عاشق هم نبودیم و بی بند و بار بودیم . پدرش خیلی پولدار بود . هفت هشت مدل کار داشت . زرگری و سوپری و خرید و فروش املاک و دلار و سکه و بساز و بفروشی … خلاصه همه فن حریف بود . دلبرم خیلی لیچار گو بود . مدام فحشای رکیک روی لبش بود . غریب و آشنا نمی کرد و البته به این صورت نبود که هر کی رو ببینه فحش بده . حرفایی رو که می زد با فحش و کلمات رکیک بیان می کرد . مثلا دسته جمعی نشسته بودیم یعنی من و خونواده اش داشتیم فوتبال می دیدیم اون با صدای بلند فریاد می زد کوس کش دیوث پاس بده . این همه یوسف زلیخا گفتم هنوز نگفتم لیلی زنه یا مرد . بله من مرد داستانم و اون لیچار گو زن داستان که بعدش شد عیال بنده . هر دو مون بیست و سه ساله بودیم و بچه اول خونواده . هردومون هم یه خواهر داشتیم که سه سال از ما کوچیکتر بود . از سربازی که بر گشتم خیلی تنبل شده بودم و حوصله کار کردن نداشتم . با این خوشگله که روبرو شدم و فهمیدم که چقدر پولداره دیگه بقیه چیزا رو ول کردم . وقتی که ازش خواهش کردم که شب خواستگاری حرفای رکیک نزنه خیلی عصبانی شد و گفت از همین الان برام تعیین تکلیف نکن بار اول و آخرت باشه . خوارشو میگام اگه هر کی بخواد تو زندگیم دخالت کنه . خودشو ننه ا شو جر میدم . این شیر زن ما اسمش بود ساغر . لاغر بیشتر بهش میومد تا ساغر . منم که اسمم یاور بود هم وزن اسم زنم . آره با هم عروسی کردیم و من زن ببخشید شوهر این عفریته شدم . تنها دلخوشی و محبتی که ساغر خانوم داشت این بود که مثل ریگ پول خرج می کرد و خیالش نبود . منم مفت می خوردم و می خوابیدم . شب و روز تو بغل هم بودیم و فیلم سکسی می دیدیم و تا می تونستیم با هم بر نامه می رفتیم . از همون روزای اول زندگی رو واسم تلخ کرده بود . با این که کون لاغر بود ولی کون گشاد بود . از اول تو سری خور شدم . جارو کشی آشپزی با من و رختشویی هم که مسئولش من بودم و بدتر از همه ظرفشویی که تا قبل از ازدواجم حتی یکی از این کارا رو هم انجام نداده بودم و اینا افتاد گردن من . کاش به همین چیزا بود . خسته و بیجان که می رفتم استراحت کنم یه چیزی حدود ساعت دو بعد از ظهر می شد . خانوم تا لنگ ظهر خواب تشریف داشتند و وقتی بیدار می شدند ناهارشونو به عنوان ناهار و صبحانه تقدیمشون می کردم تا کوفت کنه . می رفتم تا خبر مرگم یه ساعتی رو بخوابم و خستگی در کنم که خانوم هوس سکس به سرش می زد . اونم از اون سکسایی که  می خواست بگه رئیس منم . جرات نفس کشیدن در مقابل نفسهاشو نداشتم . طوری دوست داشت باهام سکس داشته باشه که کیر منو کوس و کوس خودشو کیر حساب کنه و تا حدود زیادی همونم روزای اول موفق شد یعنی واقعا ما رو همون منو کوس گیر آورده بود . فکر می کرد ما تو لوس آنجلس یا پاریس زندگی می کنیم . البته اونا غلط بکنن همچه کارایی بکنن . شاید جنده هاشون تو فیلمای سکسی ازاین کارا بکنن . جنون خود بر تر بینی داشت . تو خونه ویلایی امون یعنی همون خونه خودش یه سگ شکاری داشت که قلاده اونو گاهی مینداخت گردنم اون وقتایی که می خواست باهام سکس کنه . قلاده رو می کشید و ازم میخواست که رو زمین راه برم -ول کن بابا ساغر شاید تو توله باشی ولی من تخمم آدمه -کیرم توی کوس ننه ات گدا گشنه خوار کوسسسه برو گمشو از خونه من بیرون . هر موقع خونه واسم ردیف کردی بیا منو ببر .. دیدم اگه سگ بشم بهتره .  یه نوع جنون یا سادیسم جنی داشت که یواش یواش داشت به من سرایت می کرد . گاهی وقتا در همون حالت سگی با چوب میومد سراغم و گاهی هم با گرد گیر یا خاک گیر های مودار . مجبور بودم مث سگای پا کوتاه دنبالش راه بیفتم . فکر می کردم واسه تفریح داره از این کارا می کنه و خیلی زود از این بازی خسته میشه ولی مدام تو فیلمهای سکسی که از ماهواره پخش می شد دنبال همچه صحنه هایی بود . اگه هم تو سی چهل تا کانال می گشت و چیزی گیر نمی آورد از فلش و دی وی دی و فیلمهای ضبط شده ای که در این مورد داشت استفاده می کرد . یواش یواش منو عادت داد که نوکر و برده اش باشم و اونم رهبرم .. یه لذتی بود همراه با شکنجه که روز به روز به شکنجه اش اضافه می شد . با موهای گرد گیر می کشید رو کیرم . رگهای روی کیرمو می دیدم که متورم شدن و میخوان بزنن بیرون ولی تا موقعی که خانوم تشخیص نمی دادن این کیر نباس می رفت تو کوس . توی اوج هوس و ناله هاش دست از این بازیها بر نمی داشت و منم همراش بودم . بعضی وقتا دوست داشتم گردنشو بگیرم و خفه اش کنم ولی یه حسی منو تسلیم اون می کرد . همون احساسی که بعضی ها از اون به عنوان جادو یاد می کنن . گاهی وقتا کوسشو که بوی شاش می داد میذاشت تو دهنم .-برده من بلیسش اگه خوب لیس بزنی و تحریکش کنی میدم شاشمو بخوری وگرنه بازم شلاقه .. آخه  اول از قانون خبری نداشتم و هی پیف پیف می کردم و سرمو اونور می کردم که دیدم ارباب عصبی شده و شلاق یه متری رو که تا حالا به زمین و در و دیوار می زد با یه ضربه ملایم وارد کرد به شکمم . لک و اثرش تا مدتها رو پوست سفید شکمم باقی بود -ببین یاور تو یاور من نیستی . این ضربه رو آروم زدم تا گرم بیفتی . بهت افتخار دادم کوسمو گفتم بلیس .این نعمتو ردش می کنی ;/;در حالی که می سوختم گفتم ساغر جان منظوری نداشتم تا بخوام عادت کنم طول می کشه . تازه اگه خوب کوسشو می خوردم این افتخار نصیب من می شد که شاششو بخورم . در غیر این صورت باید شلاق می خوردم . با خودم فکر کردم شلاق خوردن اثرش تا مدتها باقی می مونه شاش خیلی بهتره . واسه همین مث یه سگ کوسشو لیس می زدم و اونم مث یه آدم ناله می کرد ولی همچنان وحشی بود و رام نمی شد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها