داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عرفان و مرد بدنساز در کیش

این داستانی که تعریف میکنم واقعیه واقعیه سال ۹۱ رفتیم کیش اون موقع ۱۵ سالم بود پوستم سفید کونم قلمبه و تپلی بودم و هستم بعد با بابامو شوهرخالمو پسرخالم رفتیم دریا از این دریاهایی که طرح سالم سازیه حموم و دستشویی رختکن داشت مایو پوشیدیمو رفتیم لب ساحل بابامو شوهرخالمو پسرخالم رفتن شنا کردن منم یکمی بدنمو خیس کردم اومدم تو ساحل دراز کشیدم افتاب بگیرم اون موقع هم سنم کم بود یه مرده بدنساز و خوشگل اونجا تو ساحل خوابیده بود داشت افتاب میگرفت یه تتو بزرگ هم دو سرشونش زده بود نگاش کردم دیدم وااااییی چه کیر گنده ایی داره دیگه داشتم میمیردم هی به کیرش نگاه میکردم خودشم یکمی متوجه شد چه بدنی هم داشت بدنساز غول و قیافشم نگم برات انقدر خوشگل بود بابامم هی صدا میکرد میگفت بیا تو اب منم صدام نازکه دیگه جیغ میکشیدم میگفتم نمیخوام بیام از ماهی میترسم بابام از بچگی منو مسخره میکرد میگفت اواااا النگوهات نشکنه اوا منم حرصم میگرفت خلاصه کیره پسره هم انقدر قلمبه بود قشنگ تابلو بود بعد از یک ساعت من جیغ کشیدم گفتم من گرممه میرم دوش بگیرم لباسمو عوض میکنم بابامم گفت باشه برو بعدا ماهم میاییم من که بلند شدم برم دوش بگیرم مرده هم بلند شد وسایلشو جمع کرد اومد داشتم دوش میگرفتم پسره هم اومد دوش بغلی دوش ابو باز کرد شروع کرد خودشو شستن یه دفعه دستشو کرد تو شورتش کیرشو شست یه لحضه کوچیک کیرشو انداخت بیرون چون خلوت خلوت بود منو اون فقط اونجا بودم منم زل زدم به کیرشبعد که دید دارم نگاه میکنم دوش ابو بست رفت تو دستشویی که پشت دوش بود منم رفتم به هوای اینکه میخوام دستمو بشورم دیدم دره دستشویی رو باز گذاشته داره جق میزنه منم نگاش کردم بهم اشاره کرد گفت زود بیا تو درو ببندم منم خودمو زدم به اون راه با عشوه گفتم من بیام؟ گفت اره زود باش تا کسی نیومده منم رفتم تو دستشویی درو بست گفتم چی کارم داشتی گفت زود باش دیگه خودتو زدی به اون راه ساک بزن کیرش انقدر گنده و کلفت و دراز بود که هنوز یادم نرفته تهش کلفت تر از سرش بود کله قندی بود منم شروع کردم به ساک زدن بعد گفتم بکن تو کونم اونم کرد تو سوراخم وای داشتم میمیردم شروع کرد به تلمبه زدن ولی من حیوون دووم نیاورم گفتم بسه دیگه نمیتونم جق زدم ابم اومد و اون ابش نیومد گفت صبر کن نرو بیرون لای در دستشویی رو باز کرد نگاه کرد ببینه کسی هست یا نه دید کسی نیست گفت برو اومدم تو رختکن دیدم بابامو شوهرخالمو پسرخالم دارن لباس عوض میکنن بابام گفت تا الان کجا بودی گفتم دوش گرفتم بعد رفتم دستشویی هنوزه که هنوزه دلم برای پسره تنگ مونده همش میگم ای کاش صد افسوس که شماره تلفنش حتی اسمشو نپرسیدم

نوشته: عرفان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها