داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اولین سکس نامزد با مرد دیگه

سلام این داستان شاید کمی طولانی باشه اما ارزش خوندن و داره
من علی ام و ۲۴ سالمه و نامزدم مرجان۲۳ دوساله باهم دوست بودیم که چند ماه شده الآن نامزدیم.
بذارین از مرجان براتون بگم،دختر سرسنگینی که بخاطر هیکلی که داشت کل دانشگاه توکفش بود اول فقط برای رو کم کردن بقیه خواستم مخشو بزنم اما کم کم عاشقش شدم.
مرجان دختری باقد۱۶۸وزن۵۸سینه های جاافتاده۸۰ که هرچی از رون و کونش بگم کم گفتم.کون خیلی بزرگ و ژله ای داره یادم میاد بار اولی ک کونشو دیدم از شهوت مست شده بودم سفید بدون مو.سعی میکنم از کونش براتون عکس بذارم.خلاصه برم سر اصل مطلب چندوقتی بود که مرجان از حس من باخبر شده بود ک حسابی روش بی غیرتم و از نگاه مردای دیگه روش لذت میبرم اونم بخاطر من لباسای باز تری میپوشید و حسابی ب خودش میرسید.اما هروقت حرف از سکس گروهی میشد به شدت عصبانی میشد.یروز سرکار بودم دیدم مرجان بهم زنگ زده که توی یه دفتر کار پیدا کردم و منم ازش استقبال کردم.رفتم محیط کارش دفتر خیلی شیک و تازه تاسیس که یه مرده میان سال مدیر شرکت بود.محیط خوبی داشت چنتا دختر و پسر باهم کار میکردن.خلاصه چندوقت گذشت و مرجان هرروز میرفت سزکارو میومد گاهی ک ماشین نمیبرد من میرفتم دنبالش یه موقع ها ک طول میکشید میرفتم بالا تا کاراشو بکنه و بیاد.مدیر شرکت خلاصه خیلی من و تحویل میگرفت و همش از کار مرجان تعریف میکرد.نمیدونم چرا همون اول کار دستم باخبرشد که داستان چیه.چندروزی گذشت دیدم مرجان توی لباس فرمی ک شرکت داده خیلی جذاب تره.مانتو یقه باز جذب کوتاه ک پشتش چاک داشت،شلوار قد ۹۰ دمپا جذب پارچه ای ک حسابی وقتی میشست رونش معلوم میشد و شلوار تا ساق پا بالا میرفت با کفش اداری لژ دار.توشرکت ک راه میرفت چشم همه رو کونش خیره میشد.یروز ک سرکار بودم زنگ زد دیدم خیلی خوشحاله ازش شنیدم که سمتش تو شرکت رفته بالا شده مسئول هماهنگیه جلسه ها.کارش از لحاظ جسمی کمتر شده بود اما مسئولیت بیشتر.دیدم صبا ک میره دفتر خیلی آرایش میکنه و بخودش میرسه و ادکلنای خوب میزنه که فهمیدم ادکلونشو رئیسش براش خریده ب حساب اینکه دیگه شما نماینده ی مایی و باید شیک باشی تا بتونی همه رو متقاعد کنی.بهش گفتم که حسم میگه مدیرتون ازت خوشش اومده اما قبول نمیکرد چون هم سن پدرش بود.مردی بود خیلی ساده و قدکوتاه ک شاید باورشم نمیشد با شاه کسی مثل مرجان باشه.گذشت دیدم زنگا بیشتر شده بعد ساعت کاری همش رئیسشون بهش زنگ مییزنه.بعد چندروز خودشم ازاین حس باخبر شده بود،یروز زنگ زد بهم و گفت ک دیگه سرکار نمیرم پرسیدم چیشده؟گفت دیگه نمیخوام برم کلی ازش پرسیدم تا دیدم گفت آره رییس من و کشونده تو دفترش ک من دیگه نمیتونم اینجا بیام باید برم دفتر اصلی از بالا گفتن کارمند خوبتون و معرفی کن برای مدیریت دفتر،میخوام تورو معرفی کنم اولش خوشحال شده بود ولی بعدش شنیده بوده که اگه میخوای تو باشی باید بامن مهربون تر باشی،من زنم سزدمزاجه و نیازامو پاسخگو نی.مرجانم حسابی شکه شده بود و از دفتر اومده بود بیرون.شماره رییسشون و گرفتم تا زنگ زدم خودمو معرفی کزدم والش ترسیده بود ولی من اصلا ب روی خودم نیاوردم گفتم مرجان میگه تو دفتر بحثش شده و نمیخواد دیگه بیاد چیشده؟اونم ب روی خودش نیاورد فقظ گفت مرجان خانم کارمند خوبه مان و من حاضرنیستم از دستش بدم گفتم پس شما حواستون بهش باشه اونم گفت چشم.کلی باهاش حرف زدم اولش شاکی بود ولی گفت مگه من جندم؟گفتم من خودم شریک زندگیتم و خودم دارم میکم برای پیشرفتت اینچیزاخوبه،باید بعضی چیزارو بدی تا ب بالا برسی حسابی رفتم تو مخش ک مگه نمیخوای ماشینتو عوض کنی تو مدیر بشی حقوقت میره بالا،گوشیشو گرفتم ب رئیسش به اسم خود مرجان پی ام دادم که چیکار دقیقا باید براتون بکنم؟گفت راحت باشی باهام کاری که دقیقا برای علی میکنی،گفتم دخترم گفت اشکال نداره از عقب،گفتم من با علی ام فقط لاپایی سکس میکنم گفت اشکال نداره من به لاپای تولم راضیم،فردا صبح مثل همیشه رفت سرکار و بعد ساعت کاری دیدم گوشیم زنگ خورد،صداش میلرزید شنیدم گقت عزیزم امروز کارم زیاده یکم بیشتر میمونم منم گفتم مواظب باش،خیلی حس عجیبی داشتم هم شهوت هم دلهره و اضطراب از اینکه کیر یه مرد غریبه قرار بخوره ب شاه کس من حسابی حشری شده بودم،ساعتای۶دیدم گوشیم زنگ خورد ک بیا دنبالم حالم خوب نی نمیتونم رانندگی کنم،رفتم دنبالش دیدم حالش بده بغض داره پرسیدم گفت هیچی نگو،گفتم اذیتت کرده؟توکرده؟گفت ن خیالم راحت شد بردمش سفره خونه قلیون و چایی آوردن یکم قلیون کشید آروم شد گفت مرتیکه انگار تاحالا کس ندیده هی لیسم میزد تمام بدنم تفی شده لبامو میخورد داشتم بالا میاوردم گفتم فداتشم نمیدونی خودت چی ای آخه،گفت دگ نمیرم گفتم همه کارارو کردی یه قدم داری تا موفقیت.خلاصه مرجان ما شد مدیر جدید شرکت رئیسم هفته ای یبار به بهونه بازدید میومد و مرجان مارو ی لاپایی میزد،دیدم یروز خیلی سرش توگوشیشه گفتم چیشده؟گفت مرتیکه میگه بذار از عقب بکنمت،گفتم خب بذار دیدم عصبی شد.گفتم الآن ک ماشینت و عوض کردی قسط داری میدی مگه گوشی جدید نمیخواستی؟بگو اگه گوشی بگیری برام باشه.یکم فکر کرد دید فکر خوبیه مردم قبول کرد،گفتم رفتی گوشیتو جایی بذار برام فیلم بگیربعده ها شاید لازم بشه طبق معمول رفت اپیلاسیون و فرداش رفت دفتر،براش یه ژل لیدوکائین خریده بودم ک درد کمتری بکشه،نمیدونین چ حسی داشتم دیگه خودمم بعدش میتونستم کونش بذارم،خلاصه تایم کاری تموم شد رفتم دنبالش دیدم گریه کرده رژ پخش شده تو صورت ریملاش ریخته،سری سوار ماشین شد همین ک نشست گفت یه آهی کشید،فهمیدم اعصابش خورده بردشم خونه پرسیدم چیشده؟فیلم گرفتی؟گفت آره گوشیشو باز کردم دیدم مرده میاد تو سری مرجان و میذاره رو میز شلوارشو در میاره مبگه بخور برام خیس بشه،مرجان زانو میزنه جلوش حسابی براش ساک میزنه یهو مرده مرجان و بلند میکنه حولش میده به سمت میز رو میز خمش میکنه پاشو باز میکنه شرو میکنه ب لیس زدن آه و ناله مرجانم بلند شده بود خیلی حس خوبی داشتم طوری لیس و میک زده بود ک بعدن دیدم تمام لای پاش کبوده،مرده سری ژل و میزنه به کونش و کیرشو حول میده تو صدای مرجان در میاااد آآآی تروخدا تروخدا نه اما اصلن گوش مرده بدهکار نی راستش یکم ازاینکه اینهمه التماس میکرد و اون بی رحمانه میکرد یکم عصبی شده بودم اما شهوتم بیشتر بود،آبش ک میاد لبای مرجان و میخوره و میره،آروم خودم شلوار مرجان و کشیدم پایین دست ب سوراخ کونش میزدم داد میزد،باورم نمبشد چندساعت پیش ی کیر کلفت توش بود فقط میخوابیدم روکونش و کونش و لیس میزدم،گفتم نمیشه خودمم طعمش و بچشم؟دیدم هیچی نگفت منم آروم کیرمو کردم توش ی صدای آهی ازش بلند شد،دو سه تا تلمبه زنده آبم لومد،الآن چندماهیه ک مرجان من کونیه رئیسش شده و ازکون بهش حال مبده و تمام چیزایی ک میخواسته رسیده،آقای رئیسم کادوی ازدواجش قول داده بعد ابنکه کسش باز شده و کردش براش ماشینشو عوض کنه.

نوشته: alii922

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها