داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادن نیما به مرد سن بالا

سلام دوستان من 28 سالمه این داستان مربوط به 3 سال پیش میشه رفته بودم تهران خونه فامیلامون . من از 16 سالگی کون میدم . و تو شهر خودم بکن داشتم . تهران کسیو نداشتم .
یه روز عجیب هوس کردم کون بدم .عاشق سکس یا مردای سن بالا هستم .
پیش خودم گفتم دخترا میرن لب خیابون اتو میخورن لابد پسرارم اتو میخورن دیگه . رفام یه منطقه خوب تهران وایسادم لب خیابون .مسافرکشا چراغ میدادن به قیافشون نگاه میکردم 100 تا ماشین چراغ دادن که همشون ظاهرا مسافر کش بودن . یهو بعد از نیم ساعت دیدم یه ماشین زانتیا بود جلو وایساده که یه مرده 50 ساله داخلش نشسته خیره شد بهم منم خیره شدم بهش . بهد ازم خواس برم پیشش رفتم ادرس سوال کرد که تا ی حدی بلد بودم دادم بهش.
به گفت اینجا وایسادی جایی میری برسونمت منم از خدا خواسته. خلاصه با کلی تعارف سوار شدم منم خوب ترسیده بودم .همین جوری صحبت میکرد که بحثو به سکس کشوند که من راه براش باز کردم ازش پرسیئم مجردی یا متهل گفت تنها زندگی میکنم .معلوم بود ازون خانم بازای تیره .
ازم پرسید دوست دختر داری یا نه گفتم علاقه ندارم به دختر گفت به چی علاقه داری گفتم همجنس خودم یهو دستشو انداخت رو رونم یه کم مالید و بعد گغت یه دفتر دارم الان کسی نیست میخوای بربم قبول کردم رفتیم .
رفتیم تو دفترش نشستم رو مبل دیدم اومد کنارم نشست سریع لبشو انداخت رو لبم شرو کرد بع عشق بازی باهم منم عاشق عشق بازی منم سرو کردم به خوردن لبش ذستمو بردم تو شرتش کیرش گرفتم کیرش خوب راست شده بود رفتم خوردم داشت کیف میکرد گفت بسه بریم تو اتاق
تو اتاق یه موکت پهن کرده بود گهت بخواب منم خوابیدم کیرشو خیس کرد و انئاخت لای کونم آروم آروم میکرد تو من داشتم لذت میبردم یهو خوابید روم شروع کرد به تلمبه زدن
نزدیمای 10 دقیقه داشت میکردو قربون صدقم میرفت منم که تو کون دادن فک مبکنم زنم عشوه میومدم واسش. که دیدم داره آبم میاد دستمالو گرفتم زید کیرم آبم اومد که که دیگه حس نداشتم
اونم ارضا شد ابو ریخت رو کونم . که پاکش کرد بغلش کردم اون بوس کرد بغلم کرد گفت میخوام زنم شی میشی ؟؟؟؟
ناز کردم واسش گفتم باشه
یه سه چهار بار دیگه باهم سکس کردیم که کلا زنگ نزدم و خطو عوض کردم
این سکس یکی از بهترین سکسام بوود

نوشته: نیما

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها