داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

افسانه ی مرد حشری

سلام و عرض ادب
این داستان برخلاف عنوان که یکم جهت فانه ، یه داستان واقعیه .
یه جریانی که خیلی سوژه ی صحبتامون شده بود ، وقتی تو جمع پسرونه صحبت میکردیم و مطمئنا خوب میدونید که تو جمعای پسرونه ، به چه موضوعاتی که اشاره نمیشه و…
خلاصه که دوبار ، دوتا داستان مختلف در مورد این افسانه 🙂 گفته شد که میخوام نقلش کنم.
توی شهر ما که اسم نمی برم ، حتی سخته که دوس دختر دوست پسر بیان تو مرکز شهر و با هم دیگه راه برن ، چون شهرمون کوچیکه و اگه همه هم همدیگرو نشناسن ، مطمئنا آخرش یکی که آشنا باشه درمیاد و بگاییه رخ میده ، شما حساب کن با دختر ریسکه بری بیرون ، بعد بخوای کونکونک هم بکنی؟
پس دلیل اینکه این قضیه یجورایی افسانه تلقی میشه سر اینه که خیلی مخفی کارانه و فان رخ میده ، اونم چندین دفعه که فقط دو دفعش به گوش من رسیده .
حالا فان بودن چیه ، یه فلکه ای تو شهرمون هست که اسم خاصی نداره ولی اگه از همون فلکه بالاتر بری میری سمت جاهای خلوت و کلا مکانهای بدردبخور برای داستان.
من نوعی اگه ساعتای دو و نیم بعد از ظهر برم دور اون فلکه وایسم ، به احتمال خیلی زیاد یه ماشین کیای سفید وایمیسه و سوارت میکنه میبرتت همون بالاها که گفتم ، حالا تو این ماشین یه مرد میانسال با موی جو گندمی و سیبیل کلفت ، اما خوش تیپ و خوش مشرب نشسته که اینقدر جانب احتیاط رو رعایت میکنه که با اینکه هر کی دیدتش قیافش واسش آشنا نبوده ، بازم خیلی وقتا کیس مورد نظر رو سوار کرده ولی پا پیش نگذاشته و سر خایه های نداشته ، شکارشو از دست داده .
ولی خب ، چرا اینقدر احتیاط میکنه؟ چون این مرد میانسال گی میخواد ، اونم در نقش مفعول ، که این مرحله به طرز عمیقی واسه شهر ما قفله ، جوری که پتش که رو آب ریخته شه ، واقعا باید جمع کنه بره از شهر ، سر همین ، خودش اصلا پا پیش نمیذاره ، فقط سیگنال میده ، از قضا سر مورد اولی که میخوام براتون بگم ، خود شکار ، سیگنال رو میگیره ، حالا جناب شکار کلا ۱۹ سالش بوده اما بلد کار ، اینو میبره یجای خلوت و شرو میکنه ، مالیدن ، در میاره میخوره ، با حرص و ولع ، انگشتایی که انگشتر عقیق دورشونه ، روی کیر یه نوزده ساله ی سگ حشر ، واقعا صحنه ی سمی ای رو به ارمغان اورده بوده.
حالا پسره هم با همه پررو بازیش ، میگفت اون موقع که مرده با حدود چهل پنجاه سال سن سرشو اورده بالا ، تو چشاش زل زده و یه لیس بلند از ته تا کلاهک کیرش کشیده ، کم آورده و خجالت کشیده ، و با نگاهی که داخلش یه به خودت بیا مرده خاصی موج میزده ، دستشو برده سمت دستگیره ی در ماشین تا پیاده شه و بره که مرد افسانه ای 🙂 سرشو میبره بالا و شرو میکنه لب گرفتن و در نتیجه ی بوسه ی طولانی و آبدار ، وقتی مرده پیشنهاد میده که برن یه جای خلوت واسه اصل کار ، پسره با پاها و لب و لوچه ی شل قبول میکنه.
رسیدن به اون خلوتگاه همانا ، درآوردن شلوار و لباس همانا ، که چنان خوب مرد داستان طرفو ارضا میکنه که شماره ها رو هم بهم میدن ، اما سر خجالت یا حس بد یا گی نبودن پسره ، پسره طرفو بلاک میکنه و مرد افسانه ای باز جویای کیر ، هول و هوش ساعتای دو نیم ، جای همون فلکه هه ، به دنبال کیس میگرده.
قضیه ی دوم اتفاقا بعد همین داستان هم اتفاق افتاده ، ینی انگار کلا سه روز فاصله بوده بین این دو اتفاق ، ماجرای دوم کمی ملوتر پیش رفته بود و همچنین نقل کننده ی داستان هم خیلی ملو واسمون تعریف میکرد که دور اون فلکه نشسته بوده منتظر تاکسی ، که ماشین کیا میاد جلوش می ایسته و بهش میگه که کجا میری اینم آدرس میده و شروع میشه ، اما تفاوت سناریو این میشه که این پسره کلا تو باغ نیس ، مرده هی دست میکشه رو رونش ، این اسکلم فک میکنه قصد کونشو کرده ، مرد شروع میکنه صحبتای کسشر سکسی و راحت صحبت کردن اما این طرف ، پسره فقط یه پوزخند میزنه دیگه اینقدر پیش میره که عملا دست مرده روی کیر پسرس و پسره هنوزم وانمیده ، مرده بالاخره یجا ماشینو نگه میداره شرو میکنه قربون صدقه و التماس درخواست کیر! پسره هم علی رغم میل باطنی 🙂 میزاره مرد ساک آبداری بزنه و بعد رسوندنش به همراه تشکر ! خدافظی سردی به داستان این دو خاتمه میده .
این قضایا نقل قول هایی از دو هم نشین به نام های احسان و حمید بود امیدوارم جالب بوده باشه.

نوشته: امیری که کونی نیس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها