داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

روزی که قرار بود بهترین روز باشه اما…

سلام به همه ی دوستان…
اسمه من طنینه…20 سالمه…این خاطره ای که مینویسم متاسفانه واقعیته وگرنه خوشحال میشدم که اگر همش یه خیال بود…
داشتم حاضر میشدم…امروز باید خوشگلترین میبودم…هم واسه اینکه قرار بود با دوستام برم بیرون هم واسه اینکه تولده عشقم که اسمش علی هست بود…یه لباسه جذب قشنگ پوشیدم و برخلافه همیشه یه عالمه ارایش کردم…کادوی علی رو هم برداشتم و بعد از بوسیدنو خدافظی کردن از مامانم از خونه زدم بیرون…
با دوستام توی یه مجتمعه تجاری قرار داشتم…اونجا همدیگرو دیدیم…بعد از یه عالمه دوردور و شیطونی دوستم ما رو صدا کرد و ما رو برد تو یه بوتیک…از یه لباس خوشش اومده بود…رفت که پرو کنه اون لباسو…
از همون اول که وارده مجتمع شدم همش احساس میکردم که یه پسره دنبالمه…هر جا ک میرفتیم دنبالم میومد اما من گذاشتم به پای اتفاقی بودنه مسیرش با ما!!پسره هیکلش خیلی خوب بود اما قیافش معمولیه معمولی…
وقتی که رفتیم تو بوتیک اونم اومد داخل…دوستم که رفت تو اتاقه پرو منم مشغوله دیدنه لباسای اونجا شدم…یه لباس خیلی جشممو گرفته بود…خواستم برش دارم که احساس کردم یکی بهم چسبیده و داره خودشو بهم میماله!!!قشنگ کیرشو احساس کردم…
خیلی ترسیده بودم…دستام یخ کرده بودن…بیخیاله لباسه شدم و رفتم پیشه بچه ها…وقتی که دوستم کارش تموم شد از مغازه زدیم بیرون…
با علی قرار داشتم…تو یه کافی شاپ جا رزو کرده بودم و کیک هم سفارش داده بودم…حالا قرار بود که دوستام با دوست پسراشون برن اونجا و منم برم پیشه علی و ببرمش اونجا…چون یه سوپرایز بود…
من و علی از همون اول همیشه قرارامونو تو ی یه پارکه خلوت میذاشتیم…من داشتم با ماشینم میرفتم اونجا ک دیدم یه پرشیا که شیشه های ماشینشم دودیه دنبالمه…فکر کردم توهم زدم و بیخیالش شدم…
به پارک رسیدم…توی اینه ی ماشین خودمو بررسی کردم…همه چی خوب بود…رفتم روی نیمکت همیشگیمون نشستم…
علی هنوز نیومده بود…بهش زنگ زدم که گفت تا 10مین دیگه اونجاست منم گفتم باشه و گوشی رو قطع کردم…
دیگه هوا تاریک شده بود…تو پارکم پرنده هم پر نمیزد…یه کم ترسیده بودم بخاطره همینم هندزفریمو گذاشتم تو گوشم تا سرم گرم شه…
تا اهنگ رو پلی کردم یکی هندزفری رو از گوشم در اورد و اروم دره گوشم گفت بالاخره گیرت اوردم خانوم کوچولو!!بخدا اصلا نمیتونم حالمو توصیف کنم…خیلی ترسیده بودم خیلی زیاد…یه لحظه تو هنگ بودم بعد تا اومدم جیغ بزنم یه دستمال گرفت جلوی بینیم ک دیگه هیچی نفهمیدم!!
چشمامو بازکردم…هوا خیلی سرد بود…کم کم داشت یادم میومد که چی شده…سریع از جام بلند شدم طوری که گردنم صدا داد!!روی یه مبل سه نفره بودم…دورو ورم رو که نگاه کردم دیدم روی یه مبله یه نفره نشسته و درحاله چایی خوردن بهم زل زده…
همه ی تنم از ترس یخ کرده بود… شل شده بودم…نمیدونستم باید چیکار کنم!!
با یه صدایی که خیلی سعی میکردم نلرزه گفتم:از من چی میخوای؟؟
گفت اون بدنه خوشگلتو!!تا اینو گفت من هیستیریکی شدم و همش جیغ میزدم!!اونم هول شد و لیوان از دستش افتاد زمین و هزار تیکه شد…
از عصبانیت چشاش دو کاسه خون شده بود…بلند شد و به سمتم اومد و یه سیلیه محکم زد!!خیلی درد داشت یه طرفه صورتم بی حس شده بود!!
دستش رو گرفتمو با التماس گفتم:توروخدا با من کاری نداشته باش تروخدا دختر بودنمو ازم نگیر و ضجه زدم!!اما اون مردک انگار که هیچی نمیشنید!!منو مثله یه پر از مبل بلند کرد و به سمت یه اتاق برد…همش گریه میکردم و دست و پا میزدم…منو پرتم کرد رو تخت و گفت خفه میشی یا خفت کنم؟!
منم از ترس ساکت شدم…یه گوشه ی تخت نشستم و خودمو جمع کردم…پیرهنشو دراورد…بعد شلوارشو…خواست شورتشو دربیاره که من سرمو کردم توی متکا و زار زار گریه کردم و التماس…یه لحظه از درد نفسم قطع شد!!عوضی یه جوری موهامو کشید که همون لحظه احساس میکردم همش کنده شده!!
کیرشو گرفته بود سمت دهنم و میگفت زود باش بخور…تنش عینه کوره داغ بود…اما من همش التماس میکردم که ولم کنه…اونم دوباره یه سیلی زد و کیرشو بزور کرد تو دهنم…همش اه و اوه میکرد…حالم داشت بهم میخورد…کیرشو از دهنم اورد بیرون و مانتوم رو از وسط جر داد!!همه ی دکمه هاش کنده شدن…سوتینم رو بزور در اورد…با دیدنه سینه هام شل شد…منم دستمو گذاشتم رو سینه هام و با ترس بهش نگاه کردم.یه دفعه به طرفم حمله کرد و دستامو از سینه هام جدا کرد و شروع کرد به خوردنشون…اول لیس زد بعد سینمو خورد…همش نوکشو محکم گاز میگرفت و میگفت جووووون چه سینه هاایی مثله انارن!!منم از درد به خودم میپیچیدم…بعد از خوردنه سینه هام لاله ی گوشمو خورد…بعد اومد سراغه لبام…خیلی وحشی بود…خیلی وحشیانه ازم لب میگرفت…گوشه ی لبم پاره شده بود…بعد گردنمو لیس زد و رسید به نافم…زبونشو میکرد تو نافم …بعد سرشو اورد بالا…یه لبخندچندش اور زد و با یه حرکت شلوارمو دراورد…من همش جیغ میزدم ولی اون انگار هیچی نمیفهمید شورتمو در اورد…همش بوش میکرد…بعد اومد سمته کسم و شروع کرد به خوردنش…من شل شده بودم اصلا نمیتونستم نه جیغ بزنم نه دست و پا…همش کسمو میخورد و زبونشو میکرد توش!!سریع یه کاندوم برداشت و کرد توو کیرش…من تو اون لحظه فقط جیغ زدم خدااااااااااااا و بعدش یه درده خیلی وحشتناکی تو کمرم پیچید…تخت خونی شده بود…دیدنه خونا حالمو بد تر میکرد…ب لحاف چنگ مینداختم و جیغ میکشیدم و اون سینه هامو تومشتش گرفته بود و تلمبه میزد…با نوک سینه هام بازی میکرد…بعد منو به پشت کرد و کیرشو یه دفعه کرد تو کونم…یعنی جر خوردم…دردش طاقت فرسا بود…از لذت دادش دراومده بود که یه دفه بلند گفت اه و همه ی سنگینیش روم افتاد!!ارضا شده بود…اما مگه ولم میکرد…همش ازم لب میگرفت و با نوکه سینه هام که همش زخم و زیلی شده بود بازی میکرد…بعد از ده مین لباساشو پوشید…لباسای منو که حالا همشون تیکه پاره شده بودن تنم کرد…منو گذاشت تو ماشینش و راه افتاد…گفت:من نمیخواستم باهات خیلی خشن رفتار کنم اما تقصیره خودت بود چون اصلا باهام راه نیومدی و کولی بازی دراوردی…منم فقط یه پوزخند زدم دیگه جونی برام نمونده بود که حتی بخوام یه کلمه حرف بزنم…بعد منو گذاشت تو همون پارکو رفت…
خیلی عذاب کشیدم…فقط میتونم از خانوم صالحی که منو درمان کردن تشکر کنم…
مرسی از اینکه داستانمو خوندید…:)

نوشته:طنین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها