داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهر آب زیر کاه

با سلام خدمت دوستان عزیزم چه خانومها وچه اقایون…
من الیاس هستم 30سالمه.
متاهل هستم وهمسرم زهره 25 سالشه…این داستان که میخوام بگم کاملا واقعیه …به نظر من تو این دنیا همه جور اتفاق واسه هر کسی میتونه بیوفته…خلاصه سرتونو درد نیارم برم سر اصل مطلب.
من 3برادر دارم و2خواهر .همه ما متاهل هستیم فقط برادر و خواهر کوچیکم مجردن که اونم بهتون دلیلشو میگم…برادرم به خاطر ناراحتی اعصاب هیچ وقت قصد ازدواج نکرده بود وخواهره که از من 3سال بزرگتر بود به خاطر مشکلی که داشت ازدواج نمیکرد.
من 7ساله که ازدواج کردم و از زندگیم راضی بودم من وبقیه خواهر وبرادرام در یه اپارتمان 10واحدی که مالکش پدرم بود زندگی میکردیم…علل خصوص خواهرو برادر مجردم که اون دوتا پیشه پدرومادرم در یه واحد زندگی میکردن…
خلاصه روزها گذشت وسالها گذشت تا دوماه پیش در سال1397در تاریخ 10اردیبهشت

تمام اتفاقات از این روز شروع شد.
زهره همسرم زیاد رابطه خوبی با خانوادم نداشت خصوصا با خواهرام وهمش پشت هم بدگویی وحسادت میکردن تاجایی که از دیدن هم روی خوشی نشون نمیدادن هی با حالت چشم غره به هم نگاه میکردن.
10اردیبهشت بود من از سر کار برگشتم خونه ساعت حدود8شب
بود منم عادت داشتم که از سرکار میومدم برم حموم…خلاصه اون روز یکی از روزایی بود که میخواستم با زهره سکس کنم …
زهره هر وقت میخواست اماده بشه اول ارایش غلیظ میکرد وبعد یه تیشرت نیم تنه ویه شلوار که تا دمه زانوهاش بود میپوشید این شلوار سرمه ای رنگ بود و به قدری کونه زهره بزرگ بود میخواست شلوار تو کونش پاره بشه…ناگفته نمونه…زهره قد نسبتا معمولی داشت وسینه های بزرگ واز همه مهمتر کون گنده ؛ خوشفرم.؛تپل…انقدر تو چشم بود مجبور میشد لباسای گشاد تنش کنه…موهای طلایی وقیافشم خشگل بود ارایش که می کرد خوردنی میشد…خلاصه…
اماده شده بود واسه سکس که ناگهان زنگ خونمون خورد منم رفتم درو باز کردم دیدم خواهر کوچیکمه…اومده بود حالمو بپرسه
منم دعوتش کردم تو گفتم بیا تو بشین چه عجب یادی از ما کردی و خواهرم اومد خونمون.
اسم خواهرم نگاره
اومد نشست پیشه من مشغول حرف زدن شدیم اما زهره رابطه خوبی با نگار نداشت وهر وقت که نگار میومد خونمون میرفت تو اتاق بیرونم نمیومد…اون روز دیگه من خواستم یه پا درمیونی کنم یه مقدار به یه بهونه ای اینارو بیشتر به هم نزدیکشون کنم…صدا زدم زهره؛خانومم بیا نگار اومده یه دوتا چایی بریز بخوریم…بعد از چند دقیقه زهره با اون تیپه سکسیش اومد وزیر لب اروم سلام کرد ونگارم جوابشو داد…نگار چشم دوخته بود به زهره ازش چشم بر نمیداشت …زهره چایی برای من ونگار اورد و خودش گفت من میلی ندارم ودوباره راهشو کج کرد سمت اتاق خواب همین که میرفت سمت اتاق خواب اون کون گندش و تپلش تو شلوارکش بالا وپایین میرفت که ناگهان توجهم به نگار جلب شد که دیدم خیره شده به کونه زهره…خلاصه. اون شب با خوش و بش گذشت .
گذشت یه دوهفته ای گذشت یه روز صاحب کارم گفت امشب دوساعت بیشتر وایسا کارا عقبه منم قبول کردم وایسادم بعد از اینکه کارم تموم شد اومدم خونه ساعت حدود10:30شب بود رسیدم خونه درو باز کردم اومدم تو که ناگهان دیدم صدایی از تو اتاقمون میاد در اتاقم بسته بود ولی بالای در اتاقمون پنجره داشت وراهت میشد تو اتاقو دید.اولش وایسادم پشت در اتاق تا ببینم چه خبره…یه کمی گذشت دیدم زهره گفت ولم کن نمیخوام مگه زوره ازت بدم میاد وتو جوابش یهو شنیدم نگار خواهرم بهش گفت دستتو بردار مسخره بازی در نیار هی اصرار میکرد دستتو بردار…زودی دویدم اروم صندلی میز نهار خوری برداشتم گذاشتم زی پاهام رفتم بالا وای وای چی باچشام دیدم انگار دنیا رو سرم خراب شده بود نگار زهره رو خوابونده بود سرشو کرده بود لای پای زهره تند تند کوسشو میخورد زهره هم هی سرشر حل میداد عقب میخواست مانع بشه زهره یه کم مقاومت کرد ولی یواش یواش رام شد
یه کم کوسشو خورد دیگه شهوت هردوتاشون زده بود بالا تندتند کوسو میخوردو چوچولشو میگرفت تو دهنش تندتند میخوردش …که یهو زهره لرزش بدی کرد به گمانم ارضا شد…نگار دست زهره رو گرفت از تخت اومدن پایین هردوتا شون لباساشونو سوتین وشرتاشونو در اوردن من تا حالا هیکل خواهرمو ندیده بودم نگارم هیکلی بود کون وکپل تپلی داشت فقط قدش از زهره بلندتر بود…
نگار زهره رو لبه تخت خواب چهار دستو پا کرد و زهره هم اون کون گنده شو قمبل کرد بالا وای خدایا انگار داشتم خواب میدیم بدنم سست شده بود…نگار یه ژلی که رو میز ارایش بود برداشت و رفت شروع کرد سوراخ کونه زهره رو ژل زدن…بله عزیزان خواهرم نگار کیر داشت واسه همون ازدواج نکرده بود در اصل دوجنسه بود…خلاصه…سر کیره خودشم ژل زد یه کم که فشار داد زهره یه اه ه کشید وصورتشو کرد رو به نگار گفت جوووون تنگه …اره …جووون.
بکن…بکن…نگار شروع کرد تلمبه زدن …انگار نه انگار دوجنسه بود چنان میکرد از صدتا مرد حرفه ای تر …
اه وناله زهره رفته بود بالا چشم از تو چشم هم بر نمیداشتن صدای تلمبه زدنش پیچیده بود تو اتاق…واااای یچ حای داشتم زهره هی به نگار میگفت کووونمو پاره کردی …اه اه میکرد نگارم با شهوت بهش میگفت خوش به حال الیاس چه کونی داره …اخ تو کف کونتم…چندتا سیلی به لپ کونه زهره زد وشروع کرد تلمبه زدن …محکم.وتند تند. موهای زهره رو پیچید دور دستاش از یه سمت موهاشو میکشید از یه سمت میکردش…که ناگهان نگار اخ اخ کرد گفت که ابش اومد …زهره هم که دستمال از کنارش برداشت گرفت سر کیر نگار وابشو خالی کرد لای دستمال…منم تو دلم گفتم الا میان بیرون …دویدم صندلی رو گذاشتم سر جاش خودمم رفتم بیرون تو فکر صحنه ها تو خیابون قدم میزدم بعد از نیم ساعت اومدم خونه دیدم همه چیز عادیه…نگار رفته بود زهره هم داشت غذا درست میکرد…
خلاصه…نتونستم طاقت بیارم به زهره گفتم که واقعیتو فهمیدم و راضیش کردم که توافقی جدا شیم…این بود داستان ما.ایشالا که واسه هیچ مردو زنی همچین اتفاقاتی نیوفته.

نوشته: الیاس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها