داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زیر شوهر خوابیدن بعد از بازنشستگی

داستان عین واقعیت است متاسفانه مقصرش خودم بودم خبر نگار حوادث قدیمیترین روزنامه در 26سالگی یک شکست عشقی خوردم که باعث بهم ریختگی روحی روانی شدم و دوسال بعد که 28ساله بودم با همسر فعلی اشنا شدم ولی آنزمان با توجه به شرایطم اصلا به شوهر علاقه دیگر نداشتم ولی این اقا دست بردار نبود کار را بجای رساند که در محل کار و محل زندگیم خودش را شوهر من معرفی میکرد بناچار به قانون پناه بردم چندین بار دادگاه زندان اخر سر گفتند یا زنش بشو یا دیگر پرونده سازی نکن چون محکوم شدم هم سنم بالا میرفت هم مریض شدم که باعث شده بود در دحمم چندین کیست بوجود بیاید درمان قطعیش شوهر بود که همسر م بازنشست شده منهم بفاصله 3ماه با شرایطی بازنشست شدم با اجازه پدر مادر با شوهرم که تجربه خوبی در رفتارش با خانم داشت مرا اسیر محبت خودش کرد که دیگر دوریش را نمیتوانستم جبران کنم سریع عقد همدیگر شدیم این را بگم در زمانی که مریض بودم دکتر زنان بهم گفت رحم عقب نشسته با پرده بکارت اگر شوهر کردی بگو که شب اول خوب تحریکت کند تا بتواند پرده را بزند که راه افتادن کیست رحم هموار شود به شوهری گفتم که با یک بوس از لبم پاسخم را داد چون سن هردومان بالا بود از مهمان دعوت خبری نبود همان روز عقد از دفتر که بیرون امدیم شوهری گفت یا مسافرت یا منزل خلوت پدر مادرم هردو پیر رفتند منزل برادرم متوجه وضعیت شده بودند من شوهری رفتیم منزل ما یعنی پدرم وارد که شدیم تا درب اتاق را بستم ناگهان دیدم از پشت شوهری بغلم کرد لب تو لب رفتیم اتاق خواب اول میترسیدم کم کم انقدر لیسم زد از صورت گردن لاله گوشم زیر گلو تا شروع کرد باز کردن دکمه پیراهنم که لی بود گفت پیراهنم را در بیار من که داشتم گر میگرفتم رفت سراغ شلوار شورتم را باهم برد پایین در اورد شروع کرد به لیسیدم چوچولم که با کشیدن پتو روی سرش و فشار دادن سرش داشتم اتش میگرفتم که به یکباره صورتش را مقابل صورتم دیدم که کیرش عنقریب است داخل شود گفت نترسی تا یک سانت متوجه نشدم ولی با بالا بردن پاهایم به یکباره یاد سفارش دکتر افتادم در ضمن کلا تمام بدنم زیر شوهر را پر کرده بود زبانم را کشیده بود داخل دهانش با دندان نگه داشته بود که با دو فشار سوزش شیرین و احساس گرما کردم که متوجه جهیدن چیزی که در رحم خودم خالی میشد شدم شوهرم سست رویم خوابید گفت کمی صبر کن که به آرامی پاهایم را خودش بالا نگه داشت که بر نگردد منهم دستمال را کشیدم روی چوچولم که خون را جذب کند با پاک کردن هردمان و بیحال شدن شوهر سوزش درد خودم با فشردن پاها و گذاشتن انها در وسط پای شوهر تا صبح در بغلش خوابیدم صبح هردو رفتیم دوش گرفتیم عسل تخم مرغ را نوش جان کردیم شدیم زن شوهر و به همه میگم اشتباه مرا نکنن به موقع شوهر کنن تا هم سلامت باشند هم خانواده داشته باشند من اگر میدانستم شوهرم باعث سلامتی من میشود همان اول زنش میشدم

نوشته: لیلا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها