داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کباب زیر پلو با نون اضافه (۱)

سلام دوستان اسممو فرشید فرض کنید.دو تا خواهرزن دارم بزرگه به شدت لاغر و اخلاقا بشدت مذهبی ولی کوچیکه کون گنده و بدنش پر و خودمونی و شوخ. اینم لاغر بود ولی کیر بهش ساخت بد جور کونو سینه بزرگ کرد. خواهرزن بزرگه یه دختر بزرگ داره که اونم ازدواج کرده. شوهرش چون اهل عیاشی و ابکی خوردن بود اسپرماش کم و ضعیف بود بچه دار نمیشد بچه اولشم بعد چهار پنج سال دعوا و دکتر با یکم راهنمایی من حامله شد .البت تلفنی. اینم کشیده به خالش و عمه اش .بدتر از سپیده (خواهر زنم) کون کنده و تپله. راه که می ره طوری یک و دو می کنه کونش نزدیکه اب مردا رو بیاره محاله مردی نبینه بعدش زنشو به عشق سارینا نکنه. سارینا با من خیلی راحت بود و با زنم هم راحتر و از همه چی حرف میزند. یه روز به زنم گفته بود خاله اقا فرشید زیاد می کنتت اخه همیشه حمومی .زنمم طرز کردن و اندازه کیر مو براش گفته بود.موقع کردن زنم .راحت اسم ساریناوسپیده رو میارم از فحش کردنش بی نصیب نمی زارم. زنم هم بخاطراینکه خوش بگذره بهش هرچی بگم میگه باشه فقط بکوب.این از سارینا تا بعد بهش برسیم.سپیده اولش لاغر بود.وداداشمم تو مجردیش می خواستش ولی جور نشد واسه همین یه مدت بینمون سردی بود تا بعد چند سال گرم شدیم با اینم راحت بودم حتی بهش در مورد بدنش. گفتم سپید چه چاق شدی خواهرتو گذاشتی جا.اونم از تعریفای من خوشش میومد وبدتر صمیمی تر میشد می گفت خب توهم کم برو حموم چاق بشی ببین خواهرمو چیکار کردی.من رو این دوتا کرش داشتم ولی نشده بود کاری بکنیم واگه زود تر پا میدادند کارشونو زودتر ساخته بودم.واینومی دونستم اینا هم رو من کرش دارند از رو حرفا و صحبتشون با زنم میشد فهمید. چون زنی که اندازه کیر شوهر طرف مقابل رو بپرسه معلومه بهش فکر می کنه.چن مدتی با این احوال گذشت .تا اینکه نظر سارینا رو من شدیدتر شد حتی تو جمع خودمونی پیش من و شوهرش لباس باز و کوتاه بدون دامن و روسری می گشت دوسه باری بدن بلورین و بالا باسن گندشد نشونم داد و خیلی چیزا دیگه.یه روز از مغازه اومدم خونه دیدم سارینا تنها مهمون ماست تا درو وا کردم از طرز لباسشو خودش درجاکیرم سیخ شد .با یه شلوارک نازک و صورتی بود تا من برم تو رفت یه چادر انداخت سر شونش ولی نه رو سرش اومد حالو احوال .زنمم از اشپز خونه اومد جلویه نگاه به طرز لباس سارینا و یه نگاه به جلومو کیر سیخ شدم یه خنده مرموزی کردو برگشت اشپزخونه .گوشواره گنده و حلقه ای سارینا کیرو سیخ می کردچه برسه بقیه قسمتای بدنش .رفتم اتاق پی جامه بپوشم در اتاق خوابو رو هم گذاشتم شلوار بیرونو در اوردم کیرم سیخ سیخ از بغل شورتم بیرون افتاد گرفتم دستم جلو اینه قدی به گنده گی بزرگیش عشق میکردم که یه دف در باز شد و سارینا اومد داخل تا منو به اون حال دید با یه ببخشید برگشت .نگو از عمد اومده بودوحالش خراب بوده موقع کردنش بهم گفت.اومدم بیرون سفره ناهار پهن بود سارینا از دست شویی و خانمم باز ظرف غذا اومدند سر سفره .فبلش سارینا رفت سر کیفش یه چیزقرمزی چپوند تو کیفش دور از چشم خالش و اومد سر سفره.من یه طرف و سارینا دقیق روبروم نشست و یه قسمت چادرشو انداخت رو پاهای لختش مثلا کمی از اونارو پوشوند.تا خانمم برگشت برا بقیه ظرفا وحاضری وپشتش به ما بود.سارینا مثلاخواست بلند شه کمک چادرشو باز کرد هرچی داشت ریخت بیرون چمپاته خواست بلندشه واییی شلوارکش به چه بزرگی پاره بود کوس تپل و گندش با لبای اویزونش افتاد بیرون.منم چشم ازش بر نمیداشتم.خانمم اومدنگذاشت سارینا بلندشه بازبرگشت اشپزخونه .اونم دوباره رو باسنش نشست چادرو دوباره از جلو باز کردو بازم کوس نمایی کرد یکم طول داد باز.خانمم اومد اینم زودچادرو انداخت روپاهاش.سر سفره از شوهرش پرسیدم با ناراحتی چشم تو چشم من گفت چی میدونم والا ولگردی با رفیقاش یه ده روزیه رفتن ارمنستان.خانمم گفت عیب نداره عزیر اونم جوونه خوب میشه.اقا فرشیدم اینطور بود گفتم دستت درد نکنه من یه خرید کوچیک بدون تو رفتم خدایشش.؟جوابممو خودش داد نه خدایی .سارینا گفت همه که اقا فرشید نمیشن من مثلا عشق میکردم و گلو مو صاف کردم گفتم بفرما .خانم جوون.اونم گفت خوبه خوبه هوا وررت میداره سارینا بسه میزنه شیرشو میی ریزه.سارینا گفت خاله تو چه ناشکری مرد به این اقایی و خوبی بخدا تکه.شوهر من بود بخدا رو چشمام میذاشتم نگفت شوهرم مثل اقا فرشید بود.اینجا کامل دونستم این یه چیزیش هست .تا چشم زنمو دور میدید چراغ سبزش روشن میشد و عشوه میومد ماستو میخورد بانازو ادا قاشقو ازدهنش در میاوردوچند تا کارردیگه. ناهارو خوردیم گفت عزیز کاش اقا فرشید موقع رفتن منم ببره .زنمم به شوخی گفت کجا حالا؟بدجنس شوهررمن مگه میبره و باهم یکم خندیدند و شوخی کردن.گفت اقا رسیده فرودگاه کلید نداره و از کار زیاد خسته شده نمیتونه بیاد.زنم گفت اخی طفلکم بد جورربی طاقت شدی نترس تا شب چیزی نمونده. ساریناگفت عزیزوباش اره ریختم براش .من یه نگاه به زنم کردم به جمله ریختم براش خندیدم. پرسید به چیی می خندیدی ؟ گفتم هیچی بعدا میگم.سارینا گفت وا اقا فرشید من غریبم .گفتم نه بر منکرش لعنت یه چیزیه بین من و خالت.سارینا رفت اتاق و مانتو پوشیده برگشت .با تعارف من و زنم و نه گفتن سارینا راه افتادیم. موقع رفتن به مغازمم بود.بدون رودر بایسی و تعارف اومد جلو نشست راه افتادیم دیدم پایین مانتوش افتاده دوطرف رونش و از زانو پایین لخت دیده میشه .پرسیدم چیه سارینا خیلی دلت پره از فرشاد. گفت ای بابا اقا فرشید ببخشیدا ول کن فکر کردی همه مثل خودتن مسئولیت پذیر و زن دوست.گفتم خب اخه خالتم خیلی خوبه جا خالی نذاشته من فکر چیزا دیگه بکنم.
س؛والا اق فرشید من چند برابر خالم کردم ولی نشده که نشده .دیگه بریدم اگه فکرابرو مامان نبودم طلاق گرفته بودم خلاص.
ف؛من درکت می کنم ولی جای دیگه نگو این حرفارو. هر کمکی می خوای درخدمتم.
س؛اقا فرشید ثابت شدس لازم به گفتن نیست.
خواستم یکم از دلخوریش کم شه و یه شوخی کرده باشم گفتم پس چرا بدجنس همینطور سرتو میندازی پایین میای تو نمی گی لختم.
اونم لبشو خوردو باسنشو یه تکونی داد باخنده گفت کجا لخت بودی بالا تنت لباس داشت دونستم همه چیو دیده بدتر سیخ کردم دونستم میخاره بدجوری .با خودم گفتم باید اینو من بکنم.مسیررنزدیک بود به حرف دیگه نرسید.پیاده شدو با تعارف و تشکر گفت حالا زوده برا مغازه بیا تو یه چیززز بدم بخوررر.خیلی خودمونی شده بود.منم بدم نیومد پیاده شدم به بهانه دادن وسایلش رفتم جلودر گفت اقا فرشید جوون من بیا تو گفتم زشته فرشاد الان میاد ببینه فکرربد می کنه.گفت اووه کو تا اون بیاد معلوم نیست حالا گفت تماس می گیرم.گفتم پسرچرا به خالت گفتی الانه می رسه. تنهایی خب می موندی پیش خالت .گفت نه بابامن همیشه تنهام میدونم شما یه شب تنها بدون عزیز نخوابیدین نخواستم مزاحم بشم.گفتم تو چیکار داشتی ماجا خودمون می خوابیدیم .گفت اره دیگه نمی گین یه زن دیگه هم تو هال خوابیده چند روزیه تنهاست.قشنگ داشت می گفت بابا بیا منو بکن.روراست منم بدجور دلم بود ولی از بدش می ترسیدم.با اصرارش قبول کردم. گفتم بزار پس ماشینو قفل کنم بیام.جلوتر از من رفته بود .منم تا رفتم تو دیدم وایی با ته تیشترت استین کوتاه سفید تنگ الانه ممه هاش بزنه بیرون با همون شلوارک خونه ما اومد جلو .کپ کرده بودم .گفت بفرما درم پشت سرم بست و رفت اشپزخونه با دوتا شربت اومد و خم شد تعارف کرد از دیدن سینه گندش با لرزش دست شربتو برداشتم و اونم با نگاه تو چشمام نشست مبل بغلی با زاویه نود درجه پاشو قشنگ باز گذاشت کوسش قشنگ معلوم بود طاقتم تموم شد شربتو یه قلوب خوردم گفتم سارینا شلوارت پارس کس دیگه ببینه بد میشه.اونم عوض اینکه ناراحت بشه یا پاشو جمع کنه گفت کی میخواد ببینه شوهره گاوهو و شماهم غریبه نیستی ببین نوش جونت. دونستم دیگه علنا کیر میخواد گفتم اخه خالت چی؟گرفت دستمو گفت اولا یه باره ثانیا تقصیر خودشه ازبس از بزرگی و طرز کردنت گفته حالم خرابه برات بعدشم کمک به مستمندبی کیره شما کمک نکنی مجبورم به غریبه ها رو بندازمکشیدمش جلو خودم لب توولب. بقیه داستان باشه برا قسمت بعدی

ادامه…

نوشته: David1975

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها