داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ختنه شدن غافلگیر کننده

چون دیدم یکی از اعضا چند تا داستان ختنه اینجا گذاشته که به نظر نمیاد واقعی باشه و بیشتر به نظر میاد ساخته ذهن نویسنده اش باشه، من این داستان رو که چند سال قبل خوندم براتون میگذارم.

دست رو دلم نزاريد که خونه خونه

عزيزان که منو ميشناسم از ظاهرم خبر دارن
آدمی هستم انقريب با دو متر و ده سانت قد
به لحاظ آذری بودن و ورزش هايی که ميکردن هيکلی چهار شونه و به قولی خودمون خوف ناک (صرف اطلاعات زياد تر به عزيزانی که من رو ديدن مراجعه کنن)
والا نظر به محسن بودن تاپيک اومدم ختنه سرون به قول شما
و ختم شبه اول قبر خودمان رو بگويم

این حقير در شرف 15 سالگی ختنه شد
فی الباقه در 14 سالگی
يادم مياد تازه از شهرستان اومده بودم
اون موقه قدم نزديک 185 بود
يه نوجوون 14 يا 15 ساله دراز ديلاق ريش و سيبياشم تازه در اومده
آقا ما از مدرسه اومديم ديدم به
کله زنای فاميل جمع هستن
از عمه ناتنی ها گرفته تاااااااااااا دختر خاله اختر عمه ناتنی ها
منم ترک از شرستان امده غيرتی
رفتم طبقه بالا اتاقم

چيزی نزديک بر نيم ساعت بعد زنگ منزل اجدادی ما به صدا در امد
صدا ها برام گنگ بود صدای يک خانم و يک آقا که ميخورد سيبيل کلف باشه
با کمال تعجب این حقير رو صدا کردن
شق و رق پله ها رو پايين رفتم
تازه وارد ها رو ديدم
زنی بود که يه کيف دستش قدش تو خايه هايه اون موقع من هم نبود
مردی بود بسيار هيکلی تقريباً هم قد من
تشکی رو ميان جمع ديدم که در وسط مبل های قديمی فن بود و تمام زن ها به نظاره تشک نشته بودن

شستم خبر دار شد
بنا به غرور و از این کس شعر ها فرار نکردم
اما يه خاله دارم از الان من چيزی حدود 5 سانت بلند تره تقريباً 215 ثانتی متر
آقا این ديو اومد جلو ما من ديگه جفت کردم خاستم در برم
که منو با اون قد و وزن عين پره کاه بلند کرد
پرتم کرد وسط جمع
گفت لخت شو
من بهم بر خورد جلو اون همه زن برام سنگين بود
من ترکی گفتم به هيچ وجه >عمراً
آقا ديدم دختر خاله ناتنی ها و عمه هام من رو گرفتن با يک حرکت سريع يه خم من رو گرفتن و ما رو لخت کردن , با اون هيکل عين پشکل گوسفند نقش زمين شدم در حين عريانی
برام خيلی سنگينه با این قد و هيکل الانم دارم براتون ميگم
آقا مام خجالتی تشکيلاتمون رو وسط پامون جمع کرديم
آقا اینام سپيش هی ميگفتن دودولشو دولشو(عين مال اسب هر و کر ميکردن ای خدا بانی شو لعنت کنه)

ما رو ذوب کردن زوری خابوندنم
يه ملافه روم آقا مردک سيبيل کلف من رو گرفت
زنيکه پتياره قيچی و بند و بساط در آوورد به انضمام يک حلقه گمانم سايز بنده بود شايدم فری سايز کرد فلان جای ما
همه هر و کر منم از غرور هنوز خم به ابرو نياوردم(ارواح عمم)

زنيکه گفت واااااااااااای دودولشو برم
ميخواستم بگم زنيکه پاپتی بدم لا دندونات ؟
خلاصه بازم خم به ابر نياورم
آقا کارو شروع کردن ديدم ناااااااااااااه
دردش امان نمنيده آقا اربده من رفت هوا جوری با صدای کلفتی که دارم داد ميزدم و فحاشی ميکردم که قابل توصيف نيس
البته بعداً از سره فوش ها شرمنده بودم اما چه کنم

آقا نيم ساعت بد این حقير با اون قد و هيکل دامن پوش اون هم صورتی روی تخت از درد لنگام هوا بود
هر کسی به رسم ياد بود هديه مياورد و تبريک ميگفت
به قدری عصبانی ميشدم که که اون لحظه فقط ميخواستم بگم بيا پارت کنم اون وقت بگم مبارک باشه
چيزی که از همه بدتر بود این بود که دخترا ميگفتم آقای دودول طلا
کارد به استخونم ميرسيد
از غم فلک و شقاوت مردم دون مايه نگم براتوم خلاصش , چه سوزشی داشت تا 4 5 روز از مستراح رفتن عاجز بودم
اونم چی با يه دامن صورتی که انگار درزی از بدو زمانه این رو برا من دوخته بود

خلاصه به اجاره نامه پلو من رو سفری به لقاءل… فرستادن
کارم شده بود ناله از خجالت رنگ به رخسار نداشتم
بعد 14 سال عمر با عذت عين تاپاله نقش زمين شديم
ای خدا بانی شو لعنت کنه

تا يک سال من به لغت دودول طلا مزين بودم

در انتها ميتونم فقط بگم وحشتناک بود
مثل واقعه 11 سپتامر

نوشته: ممد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها