داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ختنه شدن من در ده سالگی

سلام اسم من آرش و الان 33 سالمه خاطره ختنه شدن من بر میگرده به ده سالگی چون من تک فرزند بودم مامانم منو خیلی نازنازی بار آورده بود و همین وابستگی زیاد باعث شده بود منو ختنه نکنه البته اونموقع زیر هفت یا هشت سالگی معمولا ختنه نمیکردن من انقدر نازنازی بودم که تا هفت سالگی پستونک میخوردم و شبها هم مادرم با یه شیشه شیر گنده پر از شیر یا آبمیوه یا چای میومد بالا سرم تا آخرش بهم میداد بعد میرفت تا اینکه من رفتم مدرسه و به اصرار خالم مادرم راضی شد دیگه پستونک و شیشه به من نده منم که دیگه وابسته شده بودم هر کاری کردم نشد و مادرم دیگه به من نداد من همیشه دلم میخواست ولی دیگه نمیشد بخورم تا کلاس سوم تموم شد و آخرای تابستون بود باید میرفتم کلاس چهارم که بازم به اصرار خالم و پدرم مادرم تصمیم گرفت منو ختنه کنه چون معلم بهداشتمون دیده بود من ختنه نشدم به مادرم گفته که هرچه زود ختنه کنید خلاصه مادرم چند بار با من صحبت کرد که منو راضی کنه بریم مطب برای ختنه چون نمیخواست منو بزور ببره ولی من با گریه قبول نمیکردم یه چند روز گذشت مادرم منو صدا کرد گفت یه تصمیمی گرفتم گفتم چیه گفت نوبت زدیم دو روز دیگه دکتر میاد خونه تورو ختنه میکنه حالا که تو مطب نمیای من دکترو میارم خونه من بازم زدم زیر گریه که مادرم منو بقل کرد و گفت مامانی گریه نکن دیگه چیزی نیست زدو خوب میشه اگه گریه نکنی یه چیزایی واست خریدم بعد ختنه بهت میدم گفتم چی گفت بیا بریم ببینیم باهم رفتیم از تو کمد دوتا شیشه شیر بزرگ یکی آبی و یکی قرمز و سه تا هم پستونک گنده من کلی ذوق کردم خواستم بندازم دهنم مادرم ازم گرفت گفت ختنه که شدی تا هر وقت دلت خواست بخور خرابم شد بازم واست میگیرم دو روز بعد مادرم همه چی رو آماده کرد ساعت سه آقای دکتر با خانم پرستار اومدن بابام رفت آوردشون تو تا اومدن تو اتاق من که تا اون موقع آروم بودم خواستم فرار کنم که مادرم و پدرم منو گرفتم پرستار هم کمکشون کرد شورت و شلوارمو در آوردن منو خوابوندن روی تخت پرستار با جوراب دست و پامو بست به تخت به پدرم گفت کمرشو نگه دار خودشو بلند نکنه بعد یه پارچه سبز که یه سوراخ داشت دودولمو از توش رد کرد و با بتادین دولمو شستشو داد دکترم وسایلشو آماده کرد و به دولم آمپول زد که دادم رفت هوا یه که گذشت دیگه هیچ حسی رو دودولم نداشتم باد کرده بود بعد دکتر بریدش و بخیه زد و سر آخرم پانسمان کرد و بعد توضیحات لازم به مادرم داد و یه پماد و یه قرص هم داد و رفتن پدرم باهاشون رفت بیرون مادرم دست و پامو باز کرد و هی دودولمو ناز میداد و گفت آرش جان من الان میام رفت و با پستونک برگشت گذاشت تو دهنم وای چه مزه ای داشت انگار همه دنیارو بهم دادن گفت آرش دودولی پستونکشو بخوره من برم واسش آبمیوه بیارم رفت و بعد با آبمیوه که تو شیشه شیر آبی ریخته بود اومد و بهم آبمیوه داد تو یک هفته دودولم خوب شد .اینم داستان ختنه من .

نوشته: آرش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها