داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خاله جوراب پوش و تشنه من

سلام امیر هستم ۲۵ ساله از رشت
یه خاله دارم به اسم مرجان .داستان از اونجایی شروع شد ک یکم شوهرخالم باعث شده بود خالم بش کم محلی کنه اخلاق درستی نداشته و همش تیکه و حرفای بیهوده میزده .خلاصه حسابی خالم دلش ازش پر بود . یه روز واسه خرید رفتم بیرون تقریبا ساعت ۵ بود ک خالم هم خرید داشتو با مادرم هماهنگ شد اومد رفتیم خرید . خلاصه بعد کلی چرخ زدنو خرید مادرم رفت تا مغازه خودش مشتری داشت . خالمم گفت امیر بیا بریم خونمون بچه ها نیستن . شوهرخالتم رفته دهات باغ کار داره .خلاصه رفتیم سمت خونه خاله رسیدیم یکم نشستیم یه چایی خوردیم . خالم جوارب شیشه ای بدون کف خودشو از پاش در یاورده بود یه شلوار استرج با پیرهن مردونه پوشیده بود . خالم گفت وای قدم میزنم زانو درد میگیره خاله جون . من گفتم چطوره یکم بمالی با روغن شترمرغ اینا . گفت تاحالا امتحان نکردم خاله شوهرخالتم ک اصلا توحه نداره فقط بلده غر بزنه . گفتم خاله من میمالم واست . دراز بکش خالم درجا خوابید جورابش پاش بود . اروم شروع ب ماساژ دادن پشت زانو و پشت ساق پاش شدم . گفتم خاله فشارش زیاد دستم اروم تر بمالم چون داشت اوف اوف میکرد درد داشت . گفت خاله اره یکم اروم تر ولی داره دردمو کم میکنه گفتم چشاتو ببند شلوارو تا زانو دادم بالا ساق پاهای قشنگش سفیدش چشمو گرفت . باز با حوصله و اروم شروع کردم ب مالیدن پشت زانو پاش . کم کم اومد سمت جورابو پاش کف پاشو با شصت دستم اروم فشار میدادم و اونم پنجشو تکون میداد بوی بی نظیر جورابش بلند میشد من دیگ شق شق بودم اروم رفتم پشت رانشو مالیدم چشاش هنوز بسته بود . گفتم خاله پشتتم بمالم گفت خسته نشی کفتم نه خاله این چ حرفیه فقط برای اینکه مسلط باشم میشه رو باسنت بشینم . گفت اره خاله جون بیا . منم تیز رفتم نشتستم سرشونه پشتو گردنو ده دقیقه مالیدم اومدم سمت کونش اروم یکم فشار دادم کونشو چشاشو باز کرد گفت خاله جون امیر درسته نرمه ولی دیگه نچلونش بعد خندید منم ک دیدم چراغ سبز داده گفتم چشاتو ببند ک تازه شروع شده ماساژت گفت باشه ساعتو یه نگاه کرد گفت زود تا کسی نیاد بد میشه .منم مالیدن پاهاشو از کف با جوراب شروع کردم اروم اروم کیرمو در اوردم سرشو میزدم ب کف پاهای خاله . یهو گفت چرا بزرگ انگشتت انثد نبودا گفتم چشتو ببند با من دیگ چشاشو بست کیرمو در اوردم گذاشتم رو کف پاش یهو پاشو جمع کردم نگهداشتم . خالم گفت وای خاله کل وف پام رو گرفته . اوه چه چیزیه بعد با پاش یکم مالید گفت خاله وقت نداریم بیا پشتم بشین رفتم نشستم شلوارشو کندم . دستاشو گذاشت دو طرف لپ کونش باز کرد گفت بکن توش ک شوهرخالت عرضه نداره . یهو کردم تو نفسش بند اومد . دو دقیقه کمر زدم با صدای لرزون گفت خااااااالهههه جووووون اووووووووی لرزید . منم یکم کردمو ابم داشت میومد گفتم خاله چی کنم ابمو گفت بریز رو کمرم . گفتم نه پاتو جفت کن کف پات خالی کنم . درجا پاشو جفت کرد من در اوردم کل ابمو کف پاش ریختم . بهترین اتفاق عمرم بود .مرسی ازت خاله جونم

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها