داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زنونه پوش و پیمان بدنساز

لام به همه بعد از اون ۲ خاطره قبلی میخوام اشنایی با پیمان واستون بگم مسافرت بودم که تو چت یاهو قبل بسته شدن چت با پیمان اشنا شدم بعد یک مدت که چت کردیم فکر کنم ۳ ماه شدقرار گزاشتیم بیاد خونمون من طبق معمول رفتم حمام و حسابی خودمو صاف کردم و یه شورت و سوتین مشکی پوشیدم با یه لباس کوتاه و ساپورت مشکی و یکم ارایش کردم تا ساعت ۶شد و با تلفن تماس گرفت سر خیابون بود ادرس دادم اومد تا حالا ندیده بودنش از طبقه بالا دیدمش یه بدن درشت و عضلانی و معلوم بود بدنسازی کار میکنه،رفتم استقبالش و در واحد و باز کردم اومد تو تا منو دید باورش نمیشد که میگفتم زنونه پوشم نشست رو کاناپه منم کنارش نشستم دستشو انداخت رو شونم منو کشوند سمت خودش لبمامو میخورد و سینه هامو میمالوند و تکرار میکرد باورش نمیشد من اینطوری ازش استقبال کنم دست منو گرفت گزاشت رو کیرش و انصافا کیرش از رو شلوار بزرگ بود یکم ترسیدم ولی خوشم اومد ، زیپ شلوارشو باز کردمو کیرشو از تو صورتش دراوردم خیلی باحال بود شروع کردم باهاش بازی کردن اونم لبهامو میخورد و دستاش سینه هامو و کونمو میمالوند همونطوری پیرهن منو دراورد و من با یه سوتین و ساپورت منو خوابوند رو کاناپه و کیرشو اورد جلو صورتم منم شروع کردم به ساک زدن و اونم با دستش داشت به کونم حال میداد و امادش میکرد فکر کنم به یکربعی واسش ساک زدم باینکه دهنم خسته شده بود ولی خیلی حال میداد و خیلی خوش مزه بود سره کارش هر از گاهی یه ابی میومد که مزشو بهتر میکرد،با انگشتاش حسابی سوراخمو اماده کرد و منو حالت داگی نشوند خودش رفت پشتم و سر کیرشو گذاشت دم سوراخم و یواش یواش داشت کیرشو وارد کونم میکرد فکر کنم سرش که رفت تو خیلی دردم گرفت یکم صبر کرد تا کونم کیرشو قبول کنه و شروع کرد به تلمبه زدن بعد ۵دقیقه حسابی منو میکرد و خیلی حال میداد و چند بار پوزیشن عوض کردیم و همه رقم منو کرد اخرشم ابشو رو کمرم خالی کرد خیلی حال داد یه نیم ساعت کنار هم خوابیدیم و حرف میزدیم و اون منو بعنوان زن خودش قبول کرد،هنوزم رابطمون ادامه داره قراره ۲۵مهر مکان ردیف کنه برم پیشش و هر کاری دوست داشت با زنش انجام بده شاید ایندفعه ابشو بخورم واستون تعریف میکنم، ممنون از اینکه داستان منو خوندید.

نوشته: ana73_7336

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها