داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاطره زن متاهل تشنه ی كير

سلام.اسم مستعار من حامده.من الان ٢٤ سالمه.داستانی كه تعریف میكنم برای سال ٩٤ هست زمانی كه من ٢١ سالم بود و خاطره ٣٢.
داستان ما از پارك تنیس كرج شروع شد.من صبح های جمعه میرفتم اونجا برای ورزش تا با یك گروهی اشنا شدم كه چند تا آقا و خانوم بودند و بیشتر خانوم ها متاهل بودند.بعد از اشنایی با اونها و بازی كردن والیبال موقع رفتن رسید و من دوست داشتم مخ خاطره كه از همه ریز نقش تر بود رو بزنم.خاطره قدش تقریبا ١٦٠ بود با بدن لاغر و سینه های ٧٠ سفت و سر بالا و باسن به نسبت برجسته.خلاصه باهاشون هم مسیر شدم و توی راه برگشت تا گوهردشت كلی حرف زدیم تا اخر سر همه جدا شدن و من موندم و خاطره.موقع خدافظی گفتم راستی شمارمو بزنید اگه هفته بعد هم اومدید والیبال با هم بازی كنیم.گفت باشه فقط در صورت ضروری بودن بهم اس بده چون مستر خوشش نیاد شاید.خلاصه شمارمو زد و میس انداخت و رفت.منم كه خوشحال و تازه فهمیدم كه متاهله.خلاصه بعد اون همدیگرو ندیدیم تا دو هفته بعدش كه گفت میخوام برم دكتر وقت داری با هم بریم؟منم از خدا خواسته رفتم باهاش.موقع برگشت سوار ماشینش شدیم و وقتی اومد كیفشو بذاره عقب یه دفعه صورت فاصله ی ٢ سانتی صورتم موند و حس عجیبی بود.گفت نترس رژ لبیت نمیكنم.رفتیم رستوران توشه تو عظیمیه و غذا گرفتیم رفتیم كوچه بالایی تو ماشین و غذارو خوردیم.بعد غذا خوردن تو ماشین نمیدونم بحث چی شد كه گازم گرفت دستمو.گفتم منم گازت میگیرما گفت بگیر گفتم لپتو بیار ولی من بجاش بوس كردم.بعد دوباره تكرار كرد.انگار دوست داشت بوسش كنم.ایندفعه شجاع تر شدم و كنار لبشو بوس كردم كه برگشت و لبشو گذاشت روی لبم.بعد چند ثانیه سكوت بینمون حاكم شد و راه افتاد.تو همین زمان كیر من كه ١٧ سانته شق شده بود و قشنگ معلوم بود زیر شلوارم.از اونروز همدیگرو بیشتر میدیدیم كه یه روز دلو زدم به دریا. تولد دوستش بود و قبل اینكه بریم اونجا گفتم بریم من خونه لباسمو عوض كنم و بعدش بریم.اون روز كسی خونه ی ما نبود.خلاصه خیلی راحت اومد تو خونه و منم وقتی كفشامونو در اوردیم از همونجا كنار در چسبیدم بهش و شروع كردم به خوردن لباش.زبونش تو دهن من جم میخورد.خیلی حرفه ای با لبای نرمش داشت همراهیم میكرد.همونطوری پاهاشو حلقه كرد دور كمرم و بردمش سمت اتاق.انداختمش رو تخت و همینجوری لباشو میخوردم.با دستم سینه هاشو میمالیدم كه كم كم صدای اه كشیدنش شروع شد.منو چرخوند و نشست روم.از روی شلوار خودشو میمالید روی كیرم و لبامو میخورد.بعد پیراهنش رو در اورد كه من حشری تر شدم برش گردوندم از لبش شروع كردم و اومدم پایین سمت شلوارش كه با زبونم اطراف نافش رو میخوردم بعد دكمه و زیپشو باز كردم و در همین حین با زبونم به كسش نزدیكتر میشدم.چقدر بوی خوبی میداد كسش.شلوارشو در اوردم و با زبونم از كنار شرتش كسشو لیس میزدم و اه میكشد و بلند شدم و لباسامو در اوردم به جز شرتم.شروع كردم به خوردن كسش و اروم با انگشت اشاره ام سوراخشو باز كردم و انگشتمو بردم داخل و نقطه ی جی شو شروع كردم به مالیدن و با زبون هم كلیتورسش رو میخوردم كه یه دفعه لرزید و بدنش رو جمع كرد كه فهمیدم ارضا شده.بعد چند ثانیه منو خوابوند و شرتمو عین یه حیوان درنده كه داره از گشنگی میمیره از پام در اورد.كیرمو نگاه كرد و گفت لعنتی چقدر گنده و سفته كه فهمیدم تشنه ی كیره.شروع كرد به زبون زدم به كیرم و تخمام بعد كیرمو گذاشت تو دهنش.باورم نمیشد تمام كیرمو تو حلقش جا داد.نزدیك بود ابم بیاد ك بلند شدم و شروع كردم با كسش ور رفتن و خوابوندمش لبه ی تخت و پاهاشو اوردم بالا رو شونه هام و كیرمو میمالیدم رو كسش كه یه دفعه گفت لعنتی كیرتو بده بهم دیگه و خودش با دستش گرفت و منو به سمت خودش كشید كه كیرم یه دفعه وفت توش و خیلی دردش گرفت اخه كسش خیلی تنگ تر از اون چیزی بود كه فكرشو میكردم.اروم عقب جلو كردم تا یه كم جا باز كرد و بعدش شروع كردم به تلمبه زدن تو كس خیس خاطره جونم و سینه هاشو میمالیدم و اونم با اه كشیدن همراهی میكرد.كه بلندش كردم و حالت داگی گذاشتمش لبه تخت و یه پامو گذاشتم رو تخت و از پشت كیرمو كردم تو كسش و تقریبا ١٥ دقیقه داشتم داگی میكردمش كه گفت بسه اینجوری كه منو خوابوند روی تخت و اومد نشست روی كیرم و اروم روش بالا و پایین میرفت.كیرم قشنگ سر میخورد تو كسش و در میومد كه احساس كردم ابم داره میاد كه گفتم كجا بریزم ابمو كه گفت رو سینه هام میخوامش بلند شدم و نشست رو لبه ی تخت و شروع كرد به خوردن كیرم و با اون یكی دستش كسشو میمالید كه ابم اومد و همشو ریختم روی سینه اش.بعدش كلی لباشو خوردم.به قول خودش بوس های نرم آبكی.بعدش آماده شدیم و رفتیم تولد.
داستان شمال رفتنمون رو هم حتما براتون مینویسم اگه اینو دوست داشته باشید.

نوشته: حامد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها