داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کیر مشتاق، کوس تشنه

اسم ها مستعار است . درود بر دوستان انجمن کیر تو کس ام .امیدوارم بعد از اینکه داستان را خوندین و فحشاتون را در کردین به سلامتی خودتون لایک را بکوبین زیر داستان و منو در ادامه این دوستی امیدوار کنید.
امیر هستم ۳۰ ساله قد ۱۷۰ وزن ۶۹ ، قیافه معمولی و خوش پوش . عاشق تجربه های جدید و یادگیری ! امیدوارم تا اینجا دلگیر نشین که چرا طول میدهم و سراغ کیر و کوس نمی روم ؛ الان میرم نگران نباشید . طرف سکسی من یا بقول دوستان با کلاس پارتنرم دختر خانمی است با قد. ۱۶۵، وزن حدودا ۷۰ ولی بدون شکم و چاقی و چال زیبای خنده در صورت ، گونه ها پر و لب ها برجسته و خیلی خوش خنده و انرژیک ؛ لباس های مد جدید می پوشه بخصوص ساپورت و تونیک که معمولا برجستگی های بدنش را می زنه بیرون و جذابیت خاصی به اندامش میده و صد البته کیر آدم را بیکباره بلند می کنه . این که چطور ما آشنا شدیم و … را اگر بگم طول می کشه و حوصلتون را می بره ولی مختصر می گم که من میرفتم در یک کلاس حسابداری بعد از ظهرها اونجا متوجه شدم که خانم حسابدار یک شرکت معتبر هستند و میخوان نرم افزار های جدید حسابداری را یاد بگیرند . جلسات دوم سوم به بعد بود که باب شوخی ما با هم دیگر بازشد و علتش هم این بود که در حسابداری یک نرم افزاری است به اسم 《هلو》. وقتی که استاد گفت : 《هلو را بازکنید 》من خنده ام گرفت و این نازی خانم که پهلوی من بود اون هم خندید و کمی به استاد برخورد و گفت : فکراتون منحرفه ! ولی از فرداش من که میومدم کلاس ، بغل نازی جون می نشستم و به شوخی می گفتم : هلو را باز کردین! یا می گفتم : هلوی من باز نمیشه . اون هم می خندید . من عاشق خنده های نازی شده بودم از هر بهانه ای برای خنداندن نازی استفاده می کردم. روز به روز بر صمیمیت منو و نازی اضافه می شد و شوخی هایمان بیشتر. کم کم نسبت به همدیگر کنجکاوی می کردیم و آمار همدیگر را داشتیم.تا اینکه یه روز با جعبه شیرینی اومدم کلاس و استاد گفت : مبارکه ، میشه بگین مناسبت شیرینی واسه چیه ؟ گفتم : استاد شرمنده شخصیه ، نمیتونم بگم. نازی یواشکی گفت : راست میگه استاد شرینی واسه چیه ؟ گفتم عزیزم واسه تولد هلو . نازی خندید و گفت جدی هلو ! گفتم نازی تولد تویه دیگه . بیکباره فیوزش پرید رنگ صورتش واقعا عوض شد . خیلی هیجان زده بود، خودش هم یادش نبود تولدشه ولی از کارم خیلی خوشحال شده بود و این غافلگیری تا حدود زیادی منو به هدفم که کردن کون و کوس نازی بود نزدیکتر کرد. اون روز خیلی ازم تشکر و کرد و من هم خیلی خوشحال بودم تا اینکه یه روز گفت میخواد منو میهمان کنه . گفتم کجا گفت: هرکجا که تو دوستش داشته باشی . منظورش یه رستوران شیک بالای شهر بود ولی من بهش پیشنهاد دادم که بجای آن یه روز باهم خلوت کنیم و اون هم با دو دلی قبول کرد . بالاخره یه روز که خونمون خالی شده بود قرار گذاشتیم و من از قبل رفتم حمام و خیلی بخودم رسیدم و صاف صاف کردم و خیلی درخشان شده بود کیرم. وقتی که به اومدن نازی فکر می کردم کیرم سفت می شد و بلند! بالاخره انتظار به سر رسید و نازی جونم رسید با یه جعبه شیرینی و یک شاخه گل . آرایش ملایم ، موهای سرش آرایش کرده و بیرون ریخته بود و لباس چسبان بخصوص که سینه هاش آدمو می کشت.وقتی از دستش شیرینی و گل را گرفتم گذاشتم روی اوپن ، همدیگر را بغل کردیم .لبای همدیگر را بوسیدیم و من مثل اینکه بخوام مک بزنم سه بار بوس کردم و دعوتش کردم بشینه .بساط پذیرایی از قبل آماده کرده بودم و خودم هم شلوار چسبان ورزشی پوشیده بودم و کیرم کاملا برجستگیش معلوم بود. اومدم نشستم کنارش و به شوخی گفتم از هلو چه خبر ! با صدای بلند می خندید و منم دستمو گذاشتم روی رونش و به آرامی می مالیدم.سعی می کردم بیشتر شوخی کنم و بخندانمش و وقتی می خندید من از فرصت استفاده می کردم و بیشتر دستم را می بردم جاهای حساس بدنش. یه جوکی از هلو براش گفتم وقتی خندید دستم را انداختم گردنش و صورتم را چسبوندم به صورتش و با دست چپم ممه هاش را مالیدم و اونهم جواب منو با خنده هاش می داد . کم کم داشت شل می شد و فکر می کنم حشری تر می شد و دستش را گرفتم گذاشتم روی کیرم . کیرم را به آرامی می مالید و من هم ممه هاش و صورتش را برگرداندم لباش را گرفتم به لبام ، کمی که لباش را خوردم دیدم زبونش را بیرون میاوره و توی دهنم میکنه و من حشری تر می شدم . وقتی که دیدم کاملا آماده است دستاشو و گرفتم و آوردم اتاق خواب .قبل از اینکه لباساشو در بیارم بازهم سرپایی همدیگر را بغل کردیم و شروع کردم لباساشو در بیارم وقتی تموم شد افتادیم رو تخت . نازی حشری شده بود و منم می خواستم از فرصت بیشترین استفاده را بکنم. اومدم وسط‌پاهاش و ممه هاش را گرفتم دستم و لب تو لب شدیم .انقدر لب خوردیم داشت نفس کم میاورد و به آرامی اومدم پایین تر ، گردنشو لیس زدم رسیدم به ممه ها ، چقدر سفت و خوش فرم و قشنگ بود می مالیدم و می کردم تو دهنم و می مکیدم و نوکشو با دندونام می‌گرفتم ولی زیاد فشار نمیدادم تا دردش نیاد. نازی جون هم ناله می کرد آخ و اوخش رفته بود هوا.از حشری و لذت به خودش می پیچید. کوسش را گرفتم تو دستم ، واقعا سفید و گوشتی و زیبا بود و مقداری بالا و پایین کردم خیس خیس بود و انگشتام براحتی می رفت تو . نازی با اون چشای خمارش یه نگاهی بهم کرد و گفت : مردم عزیزم نمیکنی توش! میخواستم هم از کونش کنم هم از کوسش . گفتم عزیزم میخوام اول از کونت بکنم ، گفت :عشقم ! وقتی عشقم گفت از نوک پا تا سرم بدنم مورمور شد.
پاشدم ژل لیدوکایین را برداشتم زدم به کونش و کمی مالیدم و انگشتم را کردم تو کونش، خیلی تنگ بود و خودش را جمع می کرد و می گفتم شل کن.کمی از لیدوکایین را هم مالیدم سر کیرم و گذاشتم سوراخ کونش . به آرامی فشار می دادم ولی تو نمی رفت و گفتم با دستات کونتو بازکن و دستاشو اورد از دو طرف باز کرد بازهم فشار دادم نمی رفت ولی نازی دندوناشو بهم می فشرد و معلوم بود اذیت میشه . کمی خودم را اروم کردم و لای کونشو باز کردم یه نگاه عاقلانه ای کردم دیدم اصلا راه نداره ، اگر هم بره توش سر از بیمارستان و دکتر در میاره . کیرم کم کم شل تر می شد و بی حس تر ، نگو اثر لیدوکایین بوده است. برش گردوندم گذاشتم روی کوسش ! فشار دادم دیدم تو نمیره از بس شل شده . با انگشتام کیرمو میکردم تو خودش میومد بیرون . کشیدم کنار نازی گرفت دستش ، از زیر خایه هام تا نوک کیرم می مالید ، بسختی کمی سفت تر شد می دانستم اگر کامل بره تو ، کمی تلمبه بزنم سفت تر میشه . گفتم حالت داگی بایست و چهار دست و پا شد ، کمرش را دادم پایین تر تا کوس و کونش بیاد بالا. لبه های کوسش زده بود بیرون ، باز کردم کیرم را فشار دادم تو . به آرامی تلمبه می زدم و لمبرهای کونش را چنگ می زدم و با هر دخل خرج کیرم بیشتر سفت تر می شد و من داغتر . نازی خسته شده بود و من هم آبم نمیامد ، لیدوکایین کاملا کیرم را بی حس کرده بود .نازی پیشنهاد داد کیرم را بشورم .رفتم کیرم را شستم برگشتم، نازی با کیرم مقداری بازی کرد و کیرم تا حدودی سفت شد ، نازی به پشت خوابیده بود و من وسط پاهاش قرار گرفتم آب از کسش جاری شده بود .کیرم را فرو کردم توش و ممه هاش را گرفتم دستم و لب به لب شدیم . تلمبه می‌زدم و نازی هم باهام همراهی می کرد. ممه اش را گرفتم دهانم احساس می کردم آبم میخواد بیا ، نازی ناله می کرد می گفت : جرم بده پارم کن . آااااخ اووووه وااااای .کوسم مال تویه تا تهش کن .شروع کردم مالیدن بالای کوسش و دستش را اورد محکمتر فشار داد .متوجه شدم باید فشار بیشتری بدهم بعد از چند لحظه رعشه بدنش را گرفت و افتاد .گفتم سیر شدی گفت اره . چند تا تلمبه زدم کیرم را در آوردم آبم را ریختم روشکمش. روان ،سفید پر حجم ! با دستمال خودم از روی شکمش پاک کردم و لب گرفتیم و در بغل هم خوابیدیم.
ممنون که داستانم را خواندید. در سکس کاندوم را فراموش نکنید. اگر کون شریک جنسی تان خیلی تنگ است با زور نگایین.زندگی را سخت نگیرید.

نوشته: سامان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها