داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

بوی خوش یک پسر (۱)

همیشه روی پسرای قلمی و قد بلندتر از خودم کراش میزدم. کاری به فیس نداشتم زیاد ولی خوب اگه خوشگل بودن دیگه بهتر بود. اولین بار توی یکی از کلاسا دیدمش. ورودی بعد از ما بود ولی یه درس رو با ما سال بالایی ها برداشته بود. ما ترم پنجم بودیم و اون ترم سوم. از اون پسرایی بود که صداشون در نمیاد و گوشه گیرن. و تجربه من نشون داده اینا راحت تر تور میشن.
خلاصه از همون جلسه اول که دیدمش رفتم تو نخش. و خوشبختانه اون درس یه پروژه داشت که باید گروهی کار میکردیم و من هم دیدم چی از این بهتر که برم با اون هم گروهی بشم. خب سال بالایی ها معمولا این کارو نمیکنن ولی من یه برنامه دیگه داشتم. یه پسر لاغر قلمی که قدش یه سر از خودم بلندتر بود و پوستی که خیلی لطیف و سفید بود. حتا صورتش هم هنوز کامل ریش در نیاورده بود و یه جورایی فقط کرک‌های ریزه میزه داشت. خب بعضیا دیرتر ریش در میارن و کم مو هستن در کل. بگذریم.
خلاصه علیرضا از همون روز اول شاخکای منو سیخ کرد. چی میخواستم بهتر از اون. یه پسر ساکت که حتما دوستای زیادی هم نداره و میتونه رازدار خوبی باشه. چون اون موقع هنوز به جز دوستای نزدیکم هیشکی در مورد گی بودنم نمیدونست و چیزی نگفته بودم و میترسیدم و خیلی مراقب بودم که کسی نفهمه. به خاطر همین خیلی با احتیاط عمل میکردم.
علیرضا درست همون پسری بود که دنبالش بودم. اینو دو هفته بعدش وقتی دعوتش کردم با هم بریم استخر فهمیدم. چون هم گروهی شده بودیم و توی کلاس هم کنار هم بودیم یه جورایی دوست شده بودیم با هم. وقتی اندام تقریبا لختش رو توی استخر دیدم به سختی تونستم خودمو کنترل کنم که سیگنال ندم. وای خدایا چی میدیدم. یه اندام لاغر ترکه ای… قد حدود ۱۷۵ و وزنش به نظرم به زور ۶۰ کیلو میشد. شایدم کمتر. پاهای کشیده و صاف که خیلی خیلی کم مو بود و فقط یه خرده پایین زانوهاش روی ساقش مو داشت. سینه هاش هم اصلا مو نداشت و فقط چنتا تار دور نوک دو تا پستون تختش که به زور دیده میشد. و یه خط صاف از کرک لطیف از زیر ناف تا داخل مایوش رفته بود. فکر میکنم از اول نوجوانی تا اون موقع اصلا موهای زیر نافش رو نزده بود از بس ریز و لطیف بودن. درست مثل اندام یه پسر ۱۴ ساله ی ناز که همه ی نشونه های تازگی رو با خودش داشت.
بعد از استخر هم که توی سونا روی نیمکتای چوبی نشسته بودم همش داشتم اندام سوپر سکسی اون رو برانداز میکردم. خداروشکر که یه مایوی خیلی خوب داشتم و جلوی راست شدن و تابلو شدن کیرمو میگرفت ولی خب دیگه پیشاب لزجی که از نوکش ترشح میکرد چاره ای نداشت. خوبیش این بود که چون مایو خودش از قبل خیس بود کسی نمیتونست بفهمه. درسته که اونجا خیلی حشری شدم و بعدش هم به یادش توی خلوت خودم با خودم ور رفتم و کلی حال کردم ولی اونجا اصلا کوچکترین چیزی نشون ندادم و کاملا احتیاط میکردم که مرغ از قفس نپره و مهمتر از اون آبروم نره و همه بفهمن.
تا چندین هفته به خاطر کارای پروژه درسی مرتب همدیگه رو می دیدیم و اون میومد خوابگاه ما و منم میرفتم خوابگاه اونا. توی این مدت بیشتر همدیگه رو شناختیم و یه جورایی زیرپوستی حالیش کردم که دلم میخوادش و خب اونم هرچند به روی خودش نمیاورد ولی انگار یه جورایی به من حس داشت. کم کم فهمیدم که خیلی تو کفه و زیاد تجربه سکس نداشته. به قول خودش فقط کون کونک بازی های بچگیاش با بچه های هم سن خودش.
بر خلاف خوابگاه ما که همیشه شلوغ بود و شش نفر بودیم و هیچ وقت هم خالی نمیشد، خوابگاه علیرضا چهار نفری بود و اون سه تا هم خوابگاهیش چون زیاد دور نبودن معمولا آخر هفته ها میرفتن خونه و اون تنها میشد. و من وقتی اینو فهمیدم چشمام برق زد. فکرشو بکن. میتونستم توی اتاق خودش و روی تخت خودش در حالی که فقط من و اون هستیم و هیشکی نیس باهاش بخوابم.
این طوری شد که دیگه من آخر هفته ها میرفتم اونجا و حتا غذا هم همون جا میخوردیم با هم. دیگه دوستای نزدیک شده بودیم. با لپ تاپ من با هم فیلم می دیدیم و جلوی هم راحت بودیم. دیگه کاملا میدونستم چی تو کله اش میگذره و کاملا مطمئن شدم بدش نمیاد با به پسر بخوابه. هرچند تو کف دخترا هم بود ولی زیاد موفقیتی پیدا نکرده بود. من که اهمیت نمیدادم و فقط تو کف خودش بودم. مخصوصا از وقتی موقع لباس عوض کردن تو اتاق، کیر نیمه سفتش رو از روی شورتش دیدم و دهنم آب افتاد…
آخرای پاییز بود و هوا یه جورایی سرد بود و خب موقع خوابیدن پتو مینداختیم رومون. تختای اتاقاشون یک نفره بود و چون اون اجازه نمیداد من رو تخت هم خوابگاهیاش بخوابم مجبور بودم رو زمین بخوابم. میگفت اونا حساسن و اگه بفهمن بد میشه براش. و از اونجایی که یه دونه پتو بیشتر نداشت و نمیخواست از پتوی اونا استفاده کنه مجبور بودیم کنار هم روی زمین بخوابیم و این همون چیزی بود که باعث خیس شدن شورت من می شد.
اون شب رادیاتور شوفاژ رو تا آخر باز کردیم و با یه پتو کنار هم خوابیدیم. یه فیلم دیدیم و بعدش خاموش کردیم که بخوابیم. چون فرداش هم جمعه بود و کلاس نداشتیم راحت بودیم.
زیر پتو بودیم ولی هنوز هیچ کدوم خوابمون نمیبرد. کلی چرت و پرت گفتیم در مورد همه چی و فهمیدم خیلی تو کف یه دختره که همکلاسیمون بود و من میدونستم اون دختر دوس پسر داره و اگر هم نداشت هرگز به این پا نمیداد چون خیلی خودشو چس میکرد. در مورد فانتزیاش میگفت که دوس داره دختره رو بکنه و من هم داشتم موهای لخت قشنگشو زیر نور ملایمی که از بیرون پنجره از پشت پرده ها میومد داخل نگاه میکردم. منم فقط برای این که باهاش همراه بشم در مورد دختره چیزای خوب میگفتم که خیلی خوبه و خوشگله و کون بزرگی داره و این چرت و پرتا. بعد یه دفه وسط حرف زدن به شوخی با دست جلوی شورتشو لمس کردم و دیدم راست کرده. وای خدا چی بود زیر اون شورتش. فک نمیکردم این قدر کیرش بزرگ باشه. شنیده بودم پسرای لاغر کیرای خوبی دارن و خودم هم چنتا تجربه داشتم ولی این یه چیز دیگه بود. چون داخل شورتش بود و سرش به پایین خمیده بود و من فقط تونستم قوسشو از روی شورت لمس کنم. به شوخی گفتم شق کردیا ناقلا فک نمیکردم این قد تو کف دختره باشی. خوش به حالش میشه اگه به تو پا بده. یه کم خجالتی بود و خندش گرفت ولی دیگه سر شوخی باز شده بود…
این جوری شد که دیگه شروع کردم به قلقلک دادنش و شوخی و حرفای کثیف در مورد دختره. فک کنم هردومون میدونستیم آخر این بازی قراره چه اتفاقی بیفته ولی دلمون نمیخواست به روی خودمون بیاریم و یه باره رک بگیم چی میخوایم. اون از من بدتر بود. من یه خرده چون تجربه بیشتری داشتم کمتر خجالتی بودم ولی اون اصلا نمیتونست شروع کنه. شوخی و خنده و اذیت کردن رو همین جوری کش دادیم تا اومدم رو سینه اش نشستم. جثه ضعیفی داشت و نمیتونست از خودش دفاع کنه و من دستاشو دو طرف صورتش گرفته بودم و با نوک دماغم قلقلکش میدادم. پسرای لاغر خیلی قلقلکی هستن چون زیاد ماهیچه ندارن. کلی اذیتش کردم. اونم خیلی زور میزد که خودشو رها کنه ولی خب یه جورایی داشت لذت میبرد از این بازی. تیشرتش کاملا رفته بود بالا و من همش پهلوها و سینه هاشو قلقلک میدادم. مشخص بود که حشری شده ولی خجالت میکشید. هردوتامون دیگه از نفس افتاده بودیم. کم کم ولش کردم و کنارش دراز کشیدم. هنوز داشتیم نفس نفس میزدیم.
خیلی یواش و یهویی دستمو بردم روی سینه اش. نوک سینه اش سفت شده بود و مثل یه نخود ریز روی قفسه سینه اش برجستگی داشت. دستمو برنداشتم و خیلی ریز و زیرپوستی شیکم و روی قفسه سینه شو میمالیدم. در حدی که تابلو نباشه و زیاد اذیت نشه. کم کم آروم شدیم و دیگه یه جورایی چشمامون داشت سنگین میشد. مال اون البته‌. چون من به سختی میتونستم همچین پسر خوشمزه ای رو بذارم کنار و راحت بخوابم. دیگه بعد یه مدت حس کردم خوابه یا حداقل خودشو به خواب زده. ریتم نفساش مرتب بود ولی هنوز بوی حشریت رو از بدنش حس می کردم. دل رو به دریا زدم و یواش سینه شد بوسیدم. یه قفسه ی سینه ی کاملا لاغر و سفید که هیچ آثاری از مو روش نبود و فقط چنتا تار ریز دور نوکش بود. اونم وقتی نوک سینه شو بوسیدم فهمیدم. نوک سینه ی سفتش خوشمزه ترین بستنی ای بود که اون شب میتونستم بخورم. همین جوری آروم و خیلی یواش با زبونم شروع کردم لیس زدن نوک سینه اش و بو کردن زیر گردنش و زیر بغلش که بوی عرق پسرونه میداد. تمیز تمیز و پر از هورمونای داغ پسرونه. دیوونه شده بودم و اصلا به فکر عواقب احتمالی کارم نبودم. فقط میخواستم بخورمش. تشنه بودم و باید سیراب میشدم. رفتم پایین تر و روی نافش دیگه عملا دیوونه شده بودم. نمیدونستم بو کنم یا بوس کنم یا لیس بزنم یا زبونمو توش بچرخونم. یه ناف خیلی ناز که دعوتت میکرد که بیا منو لیس بزن. مطمئن بودم خودشو به خواب زده چون دیدم که قلبش داره تندتر میزنه و به تپش افتاده. فقط روش نمیشد. و خوش شانس بود که اتاق تاریک بود و فقط یه نور ملایم محوطه از پنجره میومد تو و میتونستم اون بدن صافشو ببینم که داره گر میگیره و من هم از اون بدتر. دیگه رسما شورتم خیس خیس بود.
روی نافش رو کلی با زبونم مالیدم و رد موهای کرکی زیر نافشو گرفتم و با بوس های ریز رفتم پایین تر. دلم نمیومد یه جاشو ول کنم برم جای دیگه. چند بار برگشتم روی سینه اش و همه جاشو از نو بوس کردم و لیس زدم‌. دیگه صدای نفسای بلندشو کاملا میشنیدم که سعی میکرد بی صدا باشه که من فکر کنم خوابه. خودشم میدونست که من فهمیدم خودشو به خواب زده ولی خجالت اجازه نمیداد چشماشو باز کنه و خودشو رها کنه. این من بودم که باید کمکش میکردم. من بودم که وقتی به بند شلوارکش رسیدم ضربانم از ۱۶۰ گذشته بود و به زور میتونستم حرکات دستمو کنترل کنم. خیلی آروم شلوارکشو کشیدم پایین و حالا یه خیمه ی واضح از کیرش زیر یه شورت نارنجی که چند ساعت قبل هم موقع لباس عوض کردن دیده بودم جلوی چشمای تشنه ی من بود. دلم نمیخواست این رویا به این زودی تموم بشه. تا میتونستم کشش دادم. شروع کردم با دماغم رفتم توی خشتک یه پسر که انگار توی بهشت خوابیده بود. هیچی خوشبو تر از بوی داخل شورت یه پسر نیس. تا میتونستم اون عطر بهشتی رو با ولع بالا کشیدم. سیر نمیشدم. یه کم به خاطر گرمای اتاق و بازی قبل از خواب شورتش مرطوب شده بود از عرق و نوک کیرش هم یه تیکه خیس و لزج ترشح از زیر شورت زده بود بیرون و میشد بوی خوش پسرونگی رو ازش حس کرد. همین جور بو می کشیدم و با هر بار لمس دماغم روی کیرش میتونستم نبض های ریز کیرش رو حس کنم که داشت هی بزرگ تر میشد. من یه چیزی رو تصور کرده بودم ولی این فراتر از رویای من بود. یه کیر که خیمه زده بود توی شورت و به زور اونجا جا شده بود. دلم نمیومد زود تمومش کنم ولی از طرفی ولع زیادی داشتم برای رو به رو شدن با چیزی که میتونستم تمام عمرم بپرستمش. یواش شورتشو کشیدم پایین. درست مثل فنری که از دستت رها میشه به محضی که کش شورتشو کشیدم پایین کیرش صاف و راست وایساد جلوم و نفسمو حبس کرد. آبش جاری شده بود و تمام زیر کله اش خیس بود. یه خرده هم روی بیضه های نازش ریخته بود که حالا از شدت هیجان توی کیسه شون جمع شده بودن و چسپیده بودن زیر کیرش. با سر رفتم توی بیضه هاش و تا میتونستم لیسشون زدم. دریغ از یه تار مو روی بیضه هاش. فقط بالای کیرش پشم داشت. پشمی که انگار هیچ وقت اصلاح نشده بود. یه پشم قهوه ای که بوی بهشت ازش به دماغم میخورد. نمیتونستم بیشتر از این تحمل کنم و وقتی تصمیم گرفتم بخورمش یه باره تا ته کیرشو فرو کردم توی دهنم و دماغمو چسپوندم به اون جنگل پشمای خوشگل که بالای کیرش سبز شده بود. دیگه رسما بیدار بود. حرف نمیزد و چشماشم باز نمیکرد ولی شدت هیجان باعث شده بود پاهاش مرتب منقبض بشه و شل کنه و دوباره منقبض بشه. مثل وقتی که یه پسر به ارگاسم میرسه و کل بدنش یه باره سفت میشه و نبض میزنه. معلوم بود بلد نیست ولی غریزه کار خودشو کرده بود. انگار داشت توی دهنم تلمبه میزد. ولی چون من کامل وزنمو انداخته بودم روی کیرش نمیتونست کمرشو بلند کنه و فقط پاهاش منقبض میشد و ارتعاش لذت تو بدنش میفتاد. به جرعت میگم شاید دومین کیر بلندی بود که توی عمرم تا اون موقع دیده بودم. یه کیر کاملا سفید که معلوم بود زیاد ازش استفاده نشده و بدون هیچ چین و چروک. درست مثل یه بستنی که دوس داری لیسش بزنی. طعم آبش که از نوک کیرش میزد بیرون نمکی بود و این لیس زدنش رو برام خواستنی تر میکرد. یه کم لیس میزدم و یه کم تماشا میکردم. باز لیس میزدم و باز خودمو مینداختم روش تا سر کیرش ته حلقمو لمس میکرد. اون توی آسمونا بود و اصلا به من نگاهم نمیکرد. ولی من از دیدن لذتی که توی صورتش موج میزد حشری تر میشدم و با ولع بیشتری کیرشو به ته حلقم میفرستادم. نمیدونم چه قدر طول کشید تا به ارگاسم کامل رسید ولی فکر نمیکنم زیاد طول کشیده باشه. فقط میدونم آب کیر علیرضا خوشمزه ترین چیزی بود که توی عمرم چشیده بودم. موقعی که حس کرد آبش میخواد بیاد دیگه خجالتو کنار زد و چشماشو باز کرد و بهم هشدار داد که آبش میخواد بیاد و منم بی توجه به اون توی چشماش خیره بودم و التماسش میکردم که بذاره شیره ی پسرونگیشو بچشم. وقتی آبش اومد توی دهنم حتا اجازه ندادم یه قطره هم ازش هدر بره و تا آخرین پالسی که کیرش زد همشو مکیدم و قورت دادم. دیگه من وارد این بهشت شده بودم. و حالا یه پسر بهشتی داشتم که از شهدش سیراب شده بودم.علیرضا بی حال سرشو گذاشته بود روی بالش و همچنان داشت با دهنش نفس نفس میزد. حالا من بودم و تماشای اون لبای ناز که میمردم که یه بار ببوسمشون. لبایی که هنوز کسی منو بهش دعوت نکرده بود…

توضیح: اگه بازخوردها خوب بود ادامه ی تجربه ها با علیرضا رو مینویسم. لازمه بگم که هرگونه شباهت به اشخاص و مکان ها توی این داستان عمدی نیس و کاملا تصادفیه.

ادامه…

نوشته: محمد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها