داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

اول زن داداشم خواست

سلام این واقعیت در طول دو سه سال اتفاق افتاد ولی من سعی کردم خلاصش کنم اسامی همگی مستعار هستند،؛من علی الان که داستان رو مینویسم ۲۹سال دارم مربی فیتنس هستم داستان از جایی شروع میشه که داش بزرگترم محمد با مریم خانم ازدواج کرد؛ مریم هم شهری بود یه دختر تقریبا قد کوتاه البته نه زیاد با صورتی سفید و جا افتاده و بدنی تو پر و سینه هاش تقریبا کوچیک بود ولی برعکس باسن گرد و قلبمه ،اوایل شناختی از هم نداشتیم یه روز که آبجیم واسه جشن عروسی رفته بود آرایشگاه مریم رو دیده بود و خلاصه شد زمینه آشنایی و ازدواج با داداشم محمد.
اینو بگم ما تو یکه از شهرستانهای نزدیک تهران زندگی میکنیم ولی داشم محل کارش تهران هستش.
یه سال اول همین جوری گذشت با این تفاوت که زن داشم نگاهاش و توجه‌هاتش به من یجورایی عجیب بود مثلا زیر چشمی زیاد نگاه می‌کرد،تو جمع صحبت میکردیم موقع حرف زدنش با لبخند منو نگاه می‌کرد انگار تو جمع فقط من بودم و اون فقط برا من حرف می‌زد بعضی موقع بدون فاصله کنارم مینشت و در مورد باشگاه و تغزیه و رژیم و اینجور چیزا حرف و در آخرش شروع می‌کرد تعریف کردن ماشالا بدنتو خیلی خوب درس کردی،خیلی خوشتیپ میکنی خودتو و احساس میکردم داره عشوه میره و لاس میزنه و دوباره با خودم میگفتم این چه فکریه اینم مثل خواهرام لابد باهام راحته و همچنین داداشم اینقد باهام خوب بود که اجازه هیچ فکری در مورد زن داداشم به خودم نمی‌دادم خلاصه هر بار داداشم میومدن مرخصی مریم بیشتر باهام راحت میشد ولی من هنوز اجازه هیچ فکری به خودم نمی‌دادم تا اینکه زن داشم حامله شد و خلاصه کنم تا ده ماهی بعد زایمان هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد تا اینکه واسه کاری رفتم تهران دیگه یه روزی رفتم خونه داشم محمد؛صبح رسیدم خونشون،یه صبحونه واسم آورد سر سفره بودم که زن داشم خیلی راحت جلو من ممه شو در آورد گذاشت تو دهن دخترش(برادرزادم) یه ممه گرد و قشنگ که فک کنم به خاطر شیر داخلش حجیم تر از اونی که تو لباس میدیدم بود با نوکی صورتی مایل به قرمز نمیدونم توصیفم از رنگش درسته یا نه ولی خیلی خوش رنگ بود لامصب دیگه نگفت چجوری همچین ممه فوق‌العاده‌ای رو جلو یه جوون مجرد میزارم و یه لحظه گفتم خوردن صبحونه رو ول کنم برم ممه شو تو دهنم فرو کنم و به زور خودمو کنترل میکردم مخصوصا گهگاهی نوک ممه از دهن دخترش در میارود نوک ممه که به خاطر میک زدن بچه برجسته میشد بدتر منو دیوونه می‌کرد و آخرش اینو بگم که تو یه لحظه همه چیو فراموش کردم و فقط فکر سکس با مریم تمام وجود منو گرفت و عذاب وجدان داداشم نتونست کوچکترین تاثیری بزاره و از اون لحظه شروع کردم گرم گرفتن و لاس زدن باهاش و اونم احساس میکردم بدش نمیاد و همش می‌گفت کاش داداشت هم مثل لارج بود و خلاصه تعریف و تمجید از من و انتقاد از داداشم و اون یه روزی که اونجا بودم دو بار دیگه جلو من به دخترش شیر داد و من چشمام هر بار هیزتر از قبل میشد و اون روز دیگه خیلی باهم صمیمی شده بودیم و شب که داداشم اومد یخورده کنترل کردیم و صبح که ناچار میخواستم از اونجا برم با لباسی راحت‌تر از دیروز اومد خداحافظی گرمی ازم کرد و تو راه بودم که پیام زد و شروع کرد حالمو پرسید و اینکه بهم میگفت خیلی خوش گذشت دوباره بیا سر بزن و منم از خدا خواسته یه ساعت باهاش چت کردم و از اون به بعد هر روز باهم چت میکردیم به حدی که برا هم قلب میفرستادیم ،بوس میفرستادیم ولی هنوز حرف دلمون رو جرات نکرده بودین بگیم تا اینکه یه روز که چت میکردیم پیام داد هنوز بدنتو بدون لباس ندیدم میخوام ببینمش بدن مربیمون چجوریه منم از خدا خواسته از بهترین فیگوردهامو براش فرستادم که زیرش چندتا بوس و آتیش فرستاد منم فوری راست کردم و جلو چشمم سیاه شد و فکرم کار نکرد و پیام زدم: دوسش داری ؟میخوایی مال خودت بشه؟ چندتا نقطه فرستاد دیگه پیام نزد که منم یه لحظه از پیامی که زدم جا خوردم که چند دیقه بعد پیام زد :کجایی گفتم:هیچی بیرونم پیام زد: یه جوری بهم اطمینان بده کسی پیشت نیست گفتم: میخوایی تماس تصویری بگیرم گفت: نمیخواد باورت دارم داشتم تایپ میکردم که پیامش اومد:خیلی وقته میخوامش از یه طرف باور نمیکردم این پیام زد از یه طرف دیگه از خوشحالی منفجر شدم و پیام زدم فدات شم قربونت منم میخوامت، بهم گفت نه اینکه فک کنی من آدم خرابی هستم فقط تو اولین و تنها کسی هستی که خیلی میخوامت کاش جوری بود جای داداشت با تو ازدواج میکردم جز تو هیچ کس دیگه‌ای رو نمیخوام وحتی و تو این دو سه سال هربار میبینمت بیشتر وابستت میشم و اولین باری هم دیدمت اون کسی رو میدیدم که همیشه تو ذهنم تصورش رو داشتم همش به خودم میگفتم کاش تو عمرم حداقل بار هم شده بغل تو بخوابم. انگار داشتم خواب میدیدم و واقعا منم تو اون لحظه عاشقش شدم برنامه چیدم چند روزی برم اونجا و اتفاقا چند روز بعدش اتفاق افتاد و صبح موقعی داداشم سرکار بود رفتم اونجا یه گل قشنگ گرفتم و وقتی رسیدم گل رو که بهش دادم محکم همو بغل کردیم شروع کردیم لب گرفتن و اولین بار که بدن نرم و قشنگشو بغل میگرد بی‌نظیر بود بهترین حس دنیا بود و لبای فوق‌العادش تو رو لبام بود و بلافاصله بی‌قرار سکس شدیم هر دو انگار اتوماتیک لخت شدیم و اولین جایی رفتم سراغش ممه هاش بود که اولین جرقه رو بهم داده بود و اونم می‌گفت بخورشون کی بهتر تو بخورشون اووووخخخ جوونممممم اههههه خیلی لذیذ بود برام یواش یواش رفتم سراغ کصش وقتی اولین بار کصش رو دیدم خیلی از اونی که حتی تو رویاهام تصور می‌کردم قشنگتر بود؛تپل،گوشتی،قلمبه و سفید و بی‌مو ده دیقه فقط خوردم براش که اتفاقا ارضا هم شد و بعد یخورده بوس و بغل و عشوه دوباره شهوتش اوج گرفت گفت وقتشه ببینمش مال خودمه و منم فوری کیرم رو در آوردم با دیدن کیر خوش فرم من برق تو چشماش اوفتاد و شروع کرد ساک زدن که اینقد بهم حال داد ارضا شدم و یخورده بعد ارضا شدنم میل جنسیم مثل بقیه مردها یخورده فروکش کرد ولی دیگه نخواستم براش کوتاهی کنم و دوباره پنج دیقه بوس و بغل و ور رفتن با باسن بزرگش دوباره میلم شروع به اوج گرفتن کرد و گفتم دیگه وقتشه که شروع کنیم که تشنه‌شم گفت ای جوووونم خیلی وقته منتظرم و سر کیرم رو گذاشتم رو کصش یخورده مالیدم و کاندوم رو زدم روش و با چندتا فشار آروم فرستادم تو خیلی تنگتر،نرمتر و داغتر از دو سه تجربه قبلیم بود که با کسای دیگه‌ای داشتم کل بدنم رو منقبض کرد اینقد حال داد که عالی ، غیر قابل توصیف و تلمبه زدن رو همراه با بوس و مالیدن ممه هاش و خوردنشون شروع کردم و اینو یادم رفت بگم صدای ناله و آه و اوه کردنش از شدت لذت غیرقابل کنترل بود. چون قبلش ارضا شده بودم خیلی دیرتر ارضا شدم جوری که اینبار تقریبا با هم ارضا شدیم و این شد اولین سکسمون و تنها مشکلی که وجود داشت عذاب وجدانی بود که موقع اومدن داداشم از سرکار بهم دست می‌داد اوایل خیلی داغونم می‌کرد ولی اینقد منو مریم عاشق و وسوسه هم شده بودیم که دیگه ازته دل قبول کرده بودیم که متعلق به هم هستیم و داداشم بنده خدا اینو یجور صمیمت زیاد میدونست و از رابطه پنهانی ما خبری نداشت و تا الانم هر روز بیشتر منو مریم معتاد هم میشیم جوری که یه بار چهار روز رفتم اونجا و تقریبا روزی دوبار رابطه سکس برقرار کردیم و انگار فقط تو دنیا ما دو نفر برای عشق و سکس وجود داریم که امیدوارم اتفاق خاصی نیفته.
مرسی از اینکه وقت گذاشتید و خوندین 🙏🙏🌹🌹🌹

نوشته: علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها