داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق اول (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام داستان عشق اول یه داستان عاشقانه و اروتیک هست
داستانی که بیشتر جنبه رمان شکل داره و ادامه جذابی هم داره، داستان از نگاه شخصیت های مختلف بیان میشه که توی متن می نویسم
امیدوارم لذت ببرید این اولین داستانیه که اینجا میزارم نظراتونو بگیدکه اگه دوس داشتید ادامه بدم.کلی داستان دیگه هم واستون دارم.
(((((((((از نگاه حامد:))))))))))
صحرا: (من مال توم حامد همه وجودم مال توه.)
لحظه ای که اینو گفت کیرمو که لای کس سفید و تپلش بود رو فرو کردم تو
یه جیغ ریز زد و ناخوناشو توی بازوم فروکرد
سرکیرم تو کس تنگش بود خم شدم و لباشو بوسیدم
یه فشار اروم اوردم صحرا جیغ زد ولی منو به خودش
فشار میداد
نصف کیرم تو کسش بود و لبهام روی لبهای داغش
اروم شروع کردم تلمبه زدن و با صدای ناله هاش تلمبه هامو تندتر میکردم
از ناله هاش فهمیدم که داره لذت میبره
سینه های درشت سفیدشو تو دستام فشار دادم و با یه فشار تا ته کیرمو وارد کسش کردم
یه جیغ بلند کشید کامل خوابیدم روش و گفتم
حامد: حالا همه وجودت مال من شده صحرا عشق من
صحرا : اااخ حامد اره عشقم اره
تلمبه هامو تو کس تنگش تندتر کردم و
صدای ناله هاش هرلحظه بلند ترمیشد
دیگه دست خودم نیست انگار ، زل زدم تو چشمای درشتش که از شدت حشر خمار شده ، تا حالا چشماشو اینجوری ندیده بودم ، بی وقفه تلمبه میزنم تو کس تنگش
ناله هاش دیوونم میکنه
هردومون بار اولیه که داریم این احساس رو تجربه میکنیم
حس میکنم رو ابرام
لبهاشو میخورم و سینه هاش رو میمالم و محکم تلمبه میزنم
باورم نمیشه صحرا اینقد هات و داغ باشه
تو اوج لذتم خوابیدم روش و همه وجودمون تو هم یکی شده
پاهاشو دور کمرم قفل میکنه حس میکنم میخواد ارضا بشه
منو به خودش فشار میده و ناله هاش بلندتر شده
منم بی وقفه تلمبه میزنم یه حس میکنم بدنش داره میلرزه
حامد: عشقم پاهاتو باز کن دارم ارضا میشم
صحرا: اااه حامد ادامه بده عشقم اااه
پاهاشو بیشتر دورم چفت میکنه
نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و آبم با فشار تو کس داغش خالی میشه
همون لحظه یه جیغ ریز میکشه و بیحال میشه
دوتامون تو اوج لذت باهم ارضا شدیم
تمام این اتفاق برام مثه یه خوابه
اروم میام رو پهلو و کیرمو اروم از کسش در میارم لباشو می‌بوسم
حامد: خوبی زندگیم
صحرا تو چشام خیره میشه و لبخند میزنه
حس میکنم عشق دیوانه وارم بهش چندبرابر شده
دست میکنم تو موهاش و نوازشش میکنم
یهو یه ضربه محکم میخوره به در
هردومون از جا میپریم
یه ماشین در خونه رو شکست و وارد حیاط شد
سریع از جام میپرم و شلوارمو پام میکنم صحرا هم پتو رو روی خودش میکشه
چهارتا مرد هیکلی گنده حمله میکنن داخل خونه
باهاشون درگیر میشم
صحرا جیغ میزنه
چشمم میفته به چهارچوب در که بابای صحرا , جمشید ایستاده و با نفرت نگام می‌کنه
میخوام برم سمت صحرا و ازش دفاع کنم اما محاصرم کردن و با تمام قدرت میزنن
(((((((((از نگاه صحرا:)))))))))
بابا توی چهارچوب در ایستاده و چندنفر افتادن به جون حامد و میزننش جیغ میزنم و میرم سمتشون چیزی جز پتو نیست که اونم دور خودم پیچیدم
بابا سریع میاد سمتم و بازومو میگیره
جمشید: گمشو بیا حساب تو با منه
دستمو بزور می‌کشه با خودش
حامد: صحرااااا , ولم کنید حرومزاده ها
صحرا: بابا توروخدا بگو ولش کنن توروخدا دارن میکشنش بابا، بابا
جمشید:خفه شو گفتم صحرا فقط خفه شو
پرتم میکنه تو ماشین و در رو قفل میکنه همونجوری گاز میده و میره
صحرا: بابا توروخدا بشون زنگ بزن بگو تمومش کنن بابت خواهش میکنم
جمشید: خفه شو هرزه ، چی برات کم گذاشتم که رفتی
با یه پسر یه لاقبا که باباش کارگر کارخونه باباته
لیاقتت اینه تو یه سگ دونی … تف …تف …ببند دهنتو صحرا ببند
ترس و نگرانی داره دیوونم میکنه
همین که ماشین تو حیاط خونه می ایسته
دیگه نمی‌فهمم چی شده …از حال میرم…
ادامه دارد…
(حتما نظراتتونو بهم بگید )

نوشته: قوی سیاه

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها