داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

می خواست برده ام بشه

عجله داشتم و باید سریعتر حرکت میکردم. اولین ماشینی که بوق زد رو سوار شدم و به عادت همیشه صندلی جلو. مسیرمو گفتم و راننده پرسید مسیر بعدیتون کجاست؟ گفتم جایی نمیرم. ممنون. حدس زدم که بخواد حرفی چیزی بزنه ولی صحبتهای بعدی واقعا شگفت زده ام کرد!
ازم پرسید بچه شهرکید؟ دختر چشم و گوش بسته ای نبودم و گاهی که حوصله داشتم از یه کم شیطونی استقبال میکردم. جواب دادم بله.
گفت چشمم کف پاتون اصلا بهتون نمیاد بچه اینورا باشید. تشکر کردم ازش.
ادامه داد: گفتم کف پا بذارید سایز پاتون رو حدس بزنم! کفش تابستونی پام بود و ناخنهامو هم لاک جیگری زده بودم. یه چیزایی ته دلم تکون خورد و یه حدسایی زدم. اما اعلام بی تفاوتی کردم.
گفت: چهل؟ خنده ام گرفت. تازه کار بود… سرمو به نشونه منفی تکون دادم!
گفت سی و نه! تاکید کردم: سی و هشت! گفت پاهاتون خیلی بی نظیرن! حدسم به یقین تبدیل شد! و خندیدم! برام جالب بود…یه بازی جالب! گفت شمارتو میدی؟
گفتم نه… گفت شمارمو میگیری؟
گفتم نه… گفت خشنی؟
گفتم چطور به نظر میام؟
گفت خشن و مغرور! حرفی نزدم.
ادامه داد: تنبیهم میکنی؟
متوجه منظورش نشدم و ساده لوحانه گفتم: لازم باشه آره.
برقی از چشماش رد شد. سریع مطلبو گرفتم و جملمو تصحیح کردم و گفتم: فقط یه شوخی بود، اهلش نیستم!
گفت دوست داری اربابم باشی؟ برده ات باشم؟ خندیدم. نمیدونم چرا ولی هیچ عکس العمل دیگه به ذهنم نرسید. گفت: جایی خواستی بری بیام ببرمت، کاری داشتی برات انجام بدم، اعصابت خورد بود سرم داد بزنی، تنبیهم کنی، کف پاتو بخورم تا خستگیت در بره! کم کم داشتم میترسیدم!
گفتم نه! گفت عاخه چرا؟ من آدم مستقلی هستم و کارامو خودم انجام میدم. ممنون!
تشکر کردنم خیلی مضحک بود…
به مقصد رسیدیم و وقتی خواستم پیاده بشم بازومو گرفت و گفت: خواهش میکنم شمارمو بگیر شاید نظرت عوض شد!
دلم لرزید چون میدونستم اگه شمارشو بگیرم حتما نظرم عوض میشه!
کیه که بدش بیاد یه نوکر داشته باشه؟ اونم یه نوکر قوی و خوشگل و خوش استایل! اما میترسیدم. نمیتونستم به حرفاش اعتماد کنم. حدس میزدم این تمایلات فقط ادعاست و واقعیت نداره. یعنی خب از دید من آدمهایی که تو ایران ادعای این تمایلات رو دارن یا دروغ میگن و تظاهر میکنن که به خواسته خودشون برسن و بعد ازت آتو (فیلمی، عکسی، چیزی) بگیرن و حالاست که جاهامون عوض میشه و من تبدیل میشم به برده آقا، و یا اینکه تسلطی رو خواسته و اعمالشون ندارن و ممکنه بیمار باشن و بلایی چیزی سرم بیارن! فقط ترس بود که باعث شد شمارشو نگیرم و ردش کنم!

نوشته: عشق سکس34

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها