داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پارتی و دختر خاله زنم

سلام
کل داستان کاملآ واقعیه
هرکسی دوست داره باور کنه یا باور نکنه چون برام جالب بود.
همه چیز واقعی به غیر اسامی.
تو منطقه سعادت آباد تهران مغازه پروتئینی دارم خونمم شهرک غرب .
اسم من بابک با قدی 190 و بدن خوبی دارم البته یه کم شکم دارم از بسکه شکمو هستم.
بعد از ازدواج با همسرم خونه فامیل خودشون خیلی دعوتمون میکردن یک خاله داشت چند تا دختر داشت و همشون ازدواج کرده بودن خانم من خیلی باهاشون خوب بود و رفت آمد داشت قبلا که باعث شد رفت آمد ما هم زیاد بشه یکی از دختر خاله های خانمم با ما خیلی راحت بود اسمش فریبا بود. فریبا دوتا بچه داشت یک دختر هشت ساله و یک پسر سه ساله ولی شوهرش محسن متاسفانه مواد مصرف میکرد و ظاهرشون نشون میداد وضعیت خوبی ندارند ولی آنقدر شوهرش ادعا میکرد انگاری یکی از پولدارای شهره بعد مدتی رفت و آمد یک گروه واتس آپ خانوادگی داشتن ما رو دعوت کردن بعد چند روز چت و شوخی و چیزهایی دیگه فریبا آمد پی وی که آقا بابک میشه بیام فروشگاه شما وسیله مواد غذایی بردارم بعد حساب کنم ؟ گفتم بفرمایید مغازه خودتونه دیدم عصری آمد کلی چیز برداشت که تقریباً دو میلیون شدن و کلی تشکر کرد و رفت بعد از چند روز پیام داد که چیزی خواستم بگم گفتم بفرمایید گفت زمستون نزدیکه محسن پول نمیده میخوام برای بچه هام لباس گرم بخرم میتونی بهم پول بدی ؟ گفتم آره چقدر میخوای یا دوست داری ببرمت مغازه دوستم لباس برداری بعد خودم باهاش حساب کنم؟
گفت نه مغازه دوستت باید بچه ها رو با خودم بیارم جلو شما نمیشه.
گفت اوکی بگو چقدر میخوای گفت هرچی میتونی گفتم من نمیدونم شما بگو گفت پنج میلیون داری گفتم آره براش پنج میلیون ریختم تو کارتش و خبری ازش نشد مدتها منم کاریش نداشتم چند ماهی گذشت بهش پیام دادم فریبا جان خوبی ؟ جواب داد شما ؟ تعجب کردم گفتم بابکم مگه شمارمو نداری گفت همه شماره ها پاک شدن ببخشید گفتم باشه ولی خوب میدونستم دروغ میگه هم تو گروه خانوادگی بود هم وضعیت هاشو میدیدم. بهش گفتم چند ماه گذشته نمیخوای حسابتو بدی ؟ گفت چشم براتون واریز میکنم بعد از چند روز دیدم عکس واتس اپ نیست بهش پیام دادم دیدم یک تیک خورد زنگ زدم بهش دیدم بله فریبا خانوم منو کلا مسدود کرده من اگه می خواستم میتونستم پول ها رو ازش بگیرم بالاخره شوهرش بود یا خانوادش ولی گفتم شاید نداره مدتها گذشت گفتم بی خیال یک روز یکی از دوستان آمد سمتم که آره پارتی گرفتم منطقه پاسداران دوست دارم مثل گذشته بیایی گفتم من متاهل شدم دیگه نیستم دیدم اصرار میکنه گفتم باشه مغازه رو دادم به شاگردم و رفتم لباس عوض کردم رفتیم آنجا همه دختر و پسر قاطی میرقصیدن دیدم اون وسط یکی مثل فریبا داره با یک پسر خوشگل و خوشتیپ داره میرقصه. دقت کردم دیدم خودشه آروم گوشی از جیبم در آوردم ازش فیلم گرفتم به دوستم گفتم میگم اونها که اون وسط میرقصن میشناسی ؟
گفت آره دوستم آرش و دوست دخترش فریبا . چطور ؟
منم به دروغ گفتم فریبا قبلاً دوست دختر من بود الان رفته با این گفت میخوای بندازمشون بیرون ؟
گفتم نه فقط یک کاری بکن. گفت چیکار کنم گفتم وقتی نشستن دست منو بگیر ببر طرفشون بگو این دوستم آقا بابک و آقا بابک اینم دوستم آرش و عشقش فریبا همین گفت چشم. بعد نیم ساعت نشستن گوشی گذاشتم رو فیلم برداری گذاشتم تو جیب پیراهنم گفتم بریم گفت بریم تا رسیدیم بهشون فریبا تا منو دید برق ازش پرید گفت این دوستم آقا بابک و آقا بابک دوستم آرش و دوست دخترش فریبا آرش بلند شد با هم دست داد فریبا بلند شده بود ترس تو چشماش می‌دیدم بلند شد و دست داد و خیلی سرد سلام کرد و یک احوالپرسی ساده از همدیگه خداحافظی کردیم و رفتم نشستم گوشی از جیبم درآوردم ببینم فیلم خوب گرفته دیدم بله . دوستم گفت دختره رنگش پرید بابک با خنده بهش گفتم آره دیدی . بعد چند دقیقه پچ میکردن و خداحافظی کردن و رفتن. منم فرداش با اون خطم واتس آپ نصب کردم دوتا فیلم رقصش و معرفیش براش فرستادم نگاه کردم دوتا تیک خوردن و آبی شدن بعد دو دقیقه زنگ زد گفت تا دو روز دیگه پولتو میدم فقط این فیلم ها رو پاک کن. گفتم نه دیگه اون پول ها ارزشی ندارن خودتو میخوام.
حالا فهمیدم زن پاکی نیستی حالا که دوست پسر داری و قطعا بهش میدی چرا به من ندی من با سکس بی خیال همه چیز میشم. سریع گفت کی کجا ؟
گفتم عجله نکن بهت میگم.
بالکن مغازه رو آماده کردم بهش پیام دادم جمعه صبح میتونی بیای ؟
گفت کجا گفتم بیا در مغازه تا بهت بگم.
روز جمعه شد آمد منم گوشی تو بالکن جاساز کردم آمد دخل رنگش پریده بود گفتم چته فریبا چرا ناراحتی فقط قراره چند باری بهم بدی تو که به دادن عادت داری.
گفت چند بار مگه قراره بدم گفتم من بهت میگم.
گفت قرار نیست سو استفاده کنی گفتم نه فقط میدونم یک جنده خوب دستی پونصد که بگیره هفت میلیون میشه چهارده بار بعدش تو سو استفاده کردی پولارو بردی منو مسدود کردی حالا برو بالای بالکن کرکره مغازه کشیدم پایین رفتم بالا دیدم مانتو در آورده با تاپ و شلواره ایستاده منم لخت شدم دراز کشیدم گفتم بیا بیا که وقت حاله لباسشو درآورد آمد جلو گفتم بخورش چرا نگاه میکنی شروع کرد به ساک زدن .
چه بدنی داشت همین الان که دارم براتون مینویسم یادش افتادم کیرم بلند شد.
گفتم بشین روش نشست روش آروم آروم جاش کرد تو کسش سینه هاش تقریباً سایز 70 بودن بالا پایین میشد منم سینه هاش گرفته بودم بعد بلندش کردم خوابوندمش پاهاش دادم بالا و شروع کردم به تلمبه زدن صداش کل مغازه رو برداشته بود بعدش دولاش کردم میزدم شروع کردم به محکم زدن یک دفعه گفت نه نه نه گفتم چته گفت دردم گرفت توروخدا آروم تر یکم آروم تر زدم آبم داشت میومد خوابیدم روش تا آخر ریختمش داخلش و بعد بلند شدم رفت تو دستشویی خودشو بشوره منم گوشیم برداشتم فیلم ذخیره کردم.
آمد بیرون گفت بابک توروخدا فیلم های پارتی پاک کن آبرومو نبر زندگیم خراب میشه. ( حالا نمیدونست از سکسمون فیلم گرفتم) بهش گفتم هر موقع صلاح دیدم سکسمون کافی بود چشم ولی الان زوده تازه دست اوله. گفت قول بده پاک میکنی گفتم قول میدم هر موقع که دلم آروم شد چشم. لباس هاشو پوشید و رفت الان سه باری میشه که آمده پیشم داریم سکس میکنم و هر دفعه که میاد اخلاقش بهتره . ولی نمیدونه که باید تا آخر عمر بهم بده تا یاد بگیره زرنگ بازی درنیاره مگر اینکه بخواد منو بکشه. همیشه برای کارهاتون مدرک داشته باشید. دوستت دارم بابک.

نوشته: بابک

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها