داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پارتی سکسی همکلاسیهای دانشگاه

داستانی که می خوام بهتون بگم واقعیه اما اسمها رو نمی خوام واقعی بگم:
اوایل دهه 70 وارد دانشگاه تبریز شدیم. دوران تحصیل ما از نظر روابط دختر و پسری حتی در حد جزوه گرفتن ممنوع بود. با همان روش هم فارغ التحصیل شدیم و بدون خداحافظی از همکلاسی ها مثل گاو سرمون رو انداختیم پایین و رفتیم و دیگه از هم خبری نداشتیم تا اینکه فیس بوک اومد و بعدش وایبر و تانگو و تلگرام و یکی یکی همکلاسی ها رو پیدا کردیم و یک گروهی تشکیل دادیم و از گذشته ها حرف زدیم.
بعد از مدتی یهو به ذهنمون رسید که می تونیم اونایی که توی تهران هستیم دور هم جمع بشیم. شاید نصف گروه از تهران و اطرافش بودند. استقبال خیلی خوبی شد و به فاصله اندکی، توی یه رستوران یه دور همی جذاب و پرخاطره تشکیل دادیم. بعد از اون دیگه خیلی صمیمی تر شدیم و توی گروه گرمتر شدیم. یکی دو بار این دور همی رو تشکیل دادیم تا اینکه یکی پیشنهاد داد با هم بریم مسافرت.
اینو هم بگم تقریبا همه اونایی که این دورهمی ها رو می اومدند یا طلاق گرفته بودند یا مجرد بودند و هیچ قید و بندی نداشتند.
اینو هم اضافه کنم که من بو برده بودم که غیر از صحبت های باکلاس و رسمی گروه، کی با کی بصورت خصوصی صحبت می کنه و کی با کی لیلی و مجنون شده!
یکی از همکلاسی های خانم که شمالی بود ما رو دعوت کرد به شمال. با هم رفتیم شمال خونه این خانم. این خانم زمان دانشجویی پا بده بود و مدام ده بیست نفری و شاید بیشتر دنبالش بودند ولی نمی دونم باهاشون خلوت داشت یا نه؟
رفتیم خونه شون توی شمال. خدای من این زن و مردها اون دختر و پسرهای دانشجوی دهه 70 نبودند. سینه ها بیرون، کون ها برجسته، پسرها شیک و پیک. تا دلتون بخواد گفتیم و خندیدیم و رقصیدیم و شوخی کردیم. تا دلتون بخواد مست کردیم. هیچکی نمی دونست چی میگه.
از همون رقص های لامبادایی معلوم بود که بچه ها خیلی داغ کردند و ممکنه خطری پیش بیاد. صابخونه که همون دختر شلوغ دوران دانشجویی بود، توی رقصهاش قشنگ می چسبید و شوخی های خیلی راحتی می کرد. توی رقص دو سه نفرو بوسید. البته غیر از رقص هم همکلاسی ها همو بوسیدند.
اما اصل داستان از اینجا شروع میشه که صابخونه شلوغ رفت توی اتاق بخوابه و یکی از پسرا که مجرد هم بود رو هم با خودش برد. چشم همه از حدقه بیرون بود. اونها با هم سکس می کردند و صدای نجواشون بیرون می اومد. من که کاملا سیخ کرده بودم، صدای تلمبه رو با گوش خودم شنیدم.
اون همکلاسی شلوغ بدون خجالت با یکی دیگه خوابید که می دونستیم متاهله. یعنی همزمان با دو نفر سکس کرد. همه ما داغ شده بودیم و دنبال این بودیم که از دخترهای باقی مونده کی می خواد پا بده. ماها توی هال خوابیده بودیم. فکر کنم هیچکی نخوابیده بود. دختر و پسر همه داغ شده بودند اما یا جرات نمی کردند دست به کار بشند یا روشون نمی شد.
نصف شب همه خوابیده بودند اما من همچنان سیخ بودم. یکی از پسرها هم سیخ بود. من دیدم اوم پسره کشون کشون خودشو به سمت یکی از خانمها کشید. خودشو به خواب زده بود و انگار توی خواب دستشو مینداخت روی اون زنه. کم کم بدنشو مالش می داد. نمی دونم اون زنه بیدار بود یا با حرکت اون پسره بیدار شد ولی هر دو با هم ور رفتند. فهمیده بودند که من بیدارم ولی دیوونه شده بودند. اون دو به هم چسبیدند و بدون اینکه لباسا رو دربیارند سکس یا نیمه سکس کردند.
من دیگه ترمز بریده بودم و دیوونه شده بودم. من هم کشون کشون خودمو کشوندم سمت یکی از دخترهایی که می دونستم راحته و تا آخر هم رقصیید هم منو بوسید و هم مست شده بود. می دونستم حتی اگر بیدار باشه نمی فهمه چون در بیداری هم بدجوری تا خرخره خورده بود و مست شده بود.
کشون کشون رفتم سمتش اما اون دختره که شوهر هم نداشت روی کاناپه خوابیده بود. سرش سمت بیرون کاناپه بود. دستمو بردم سمش و زانوهاشو دست زدم ولی بیدار نشد. رفتم سمت سینه هاش ولی سینه هاش لای پاهای مچاله شده اش گیر کرده بود ولی می تونستم دست بگیرم. حتی سینه هاشو فشار می دادم ولی واقعا خواب بود چون بدنش سرد بود.صورتشو مالوندم. بیدار نشد که نشد.
اون دو تا خوابیده بودند و فقط من بیدار بودم و نزدیک روشنی هوا بود. نیم خیز روی زانو نشستم و شلوارمو کشیدم پایین و دستشو گرفتم روی کیرم و جق زدم. کیرمو بردم سمت دهنش و به لبش مالوندم. یه لحظه احساس کردم آبم راه افتاد. سریع کیرمو داخل شلوار کردم و با دستم آبمو گرفتم و رفتم دستشویی و شستم.
اومدم خوابیدم. یه ساعتی خوابیدم و بیدار شدم.
ما شب بعد هم اونجا موندیم و با همون زن دوباره همین کارو کردم اما این بار کیرمو به سینه هاش رسوندم و آبمو توی دستم ریختم.
درسته که شاید این داستان براتون جذاب نباشه چون سکس کامل نداشتم اما برای خود من خیلی خیلی چسبید.

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها