داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ضربدری، چیزی که فکر کردم، چیزی که شد (٣)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام من امید هستم. خلاصه قسمت ۱ و ۲ این بود که دوستم امیر مخمو زد واسه ضربدری اما چون خانمامون پایه این کارا نبودن به پیشنهاد امیر تصمیم گرفتیم هرکی بره تو کار زن یکی دیگه و اگه پا داد بکندش ولی طوری که مثلا کسی خبر نداره. من مخالف بودم ولی بعدش وسوسه شدم و با دودلی قبول کردم. بعد از فراز و نشیبهای طولانی من نتونستم کاری از پیش ببرم ولی امیر موفق شد ترتیب زنمو بده البته فقط یه بار.
بعد از اون ماجرا امیر به من قول داد دیگه تکرار نکنن چون الهام دوست نداشت ادامه‌دار باشه و واقعا هم نکردن. تو دیدارهامون اگرچه امیر با دیدن هیکل سکسی الهام حشری میشد و شهوت از چشاش می‌بارید ولی کاملا عادی رفتار می‌کرد. همین الان وقتی از پشتش رد میشه حریم فاصله رو چنان رعایت میکنه انگار نه انگار که یه روزی الهامو داگ استایل کرده و محکم و شلاقی داشته پشت اون کون خوش تراش تلمبه میزده و سیلی می‌خوابونده رو لمبراش. دقیقا الهامم کاملا عادیه رفتارش. امیر با اشاره بهم گفته بود که افسوس خورده که چرا تو همون سفر راند دوم سکس از کون نکرد الهامو و دوست داشت کون آکبندشو افتتاح میکرد. من گفتم اون به خودمم کون نمیده چه برسه به تو.
الهام یه دوستی داره تو تهران به اسم نسرین که از زمان دانشجویی باهاش خیلی صمیمیه و با اینکه دور از همن ولی همه زیر و بالای همو بهم میگن. نسرین خیلیم دختر شوخ و باحالیه و شوخیهاشون واقعا جذابه. یکی دوبارم با شوهرش اومدن مشهد خونمون ما هم رفتیم تهران خونشون.
الهام ظاهرا ماجرای سکسش با امیرو همون یه هفته بعد از سفرمون به نسرین گفته بوده. من تازه متوجه شدم گفته. حالا از کجا فهمیدم؟ خیلی جالبه که تو همین یه هفته پیش متوجه شدم. من از شرکت برگشته بودم خونه الهام تازه رفته بود حموم که یادش اومد جواب پیامک شاگردشو که منتظر بود بده نداده بود. به من گفت امید به شاگردم پبام بده کلاس تشکیل نمیشه، منتظره. گوشیشو برداشتم ما چون کاملا بهم اعتماد داشتیم هیچوقت گوشی همو چک نمی‌کردیم با اینکه رمز همو بلد بودیم. گوشیشو باز کردم نوار بالا رو کشیدم پایین پیامکو جواب بدم، اشتباهی دستم خورد به آخرین وویس رکوردر باز شد دیدم نسرین بوده که بهش زنگ زده. یه لحظه شیطنتم گل کرد با اینکه میدونستم باهم روشون بازه و مثل همه تو تلگرام پستای طنز و سکسی واسه هم میفرستن، اما فضولیم گل کرد ببینم چه شوخیایی با هم کردن جذاب بود شوخیاشون. اولش احوال پرسی و اینا بود دیدم وویسش خیلی طولانیه حدود نیمساعت میشد زدم وسطاش دیدم الهام ماجرای یه سکس مربوط به خودشو داره تعریف میکنه فکر کردم سکس خودشو با من داره واسه نسرین تعریف میکنه که البته طبیعی بود برامون اما یهو اسم امیر اومد وسط. قلبم به تپش افتاد و هیجان اومد سراغم فهمیدم مربوط به سکس امیره. فکر نمیکردم به نسرین بگه همچین موضوعیو. هرچند نسرین آدم مطمئنی بود و از طرفی با کسی از آشناها در ارتباط نبود بخواد دهن لقی کنه. اما بعدا فهمیدم که ماجرای سفر شمال و سکس با امیرو همون زمان یعنی تقریبا یه هفته بعد از سفرمون مو به مو واسه نسرین تعریف کرده. اما چیزی که عجیب بود یه جا صحبت کون دادن بود. تعجب کردم اون زمان که امیر الهامو تو سفر شمال کرده بود و یه ساعت بعدش کامل برام تعریف کرده بود، صحبتی از کردن کون الهام نکرده بود. با خودم گفتم یعنی این تیکه‌شو امیر سانسور کرده بوده؟ انگشتمو گذاشتم رو نوار پلی کشیدم عقب تا ببینم از کجا این بحثو شروع کردن. دلم هزار راه رفت. بعد از احوالپرسی و صحبت اینور اونور و چند تا شوخی که دیگه تو اون لحظه برام جذاب نبود رسیدم به یه شوخی که صحبت کون دادن بود. نسرین گفت منکه شوهرم کونمو پاره کرده،… شب تولدش میشه، سالگرد ازدواج میشه، ولنتاین میشه یا هر موضوعی پیش میاد به عنوان کادو باید بهش کون بدم. خوشبحالت الهام کونت آکبند مونده و درد نمیکشی. الهام با شیطنت گفت نه دیگه کون منم آکبند نیست دیگه… دیدم حیفه تا آخر عمر آکبند بمونه گفتم حداقل یه بارم شده یه حالی بهش بدم. بعدم زد زیر خنده. نسرین با تعجب گفت تو که گفتی تا حالا به امید کون ندادی؟؟ الهام گفت به امید نه… نسرین با کنجکاوی گفت عهههههه؟ پس به کییییی؟ الهام گفت تورو خدا اینم بین خودمون باشه. یادته قبلا بهت گفتم تو سفر دوسال پیشمون چه اتفاقی افتاد که با امیر سکس کردم؟ نسرین با هیجان گفت آرهههههه یعنی به امیر کون دادی؟ ناکس نگفته بودی که… الهام گفت آره ولی اونجا رو که همون زمان کامل برات تعریف کردم که فقط از جلو سکس داشتم. نسرین با صدایی که توش کنجکاوی بود گفت پس کجا شیطون؟ الهام با صدایی که شک داشت بگه یا نگه گفت راستش نسرین… تو رو خدا اینم بینمون باشه راستش منو امیر یه بار دیگه حدودا یه سال بعد از اون ماجرا سکس کردیم و اونجا واسه اولین بار از عقب منو کرد. البته همون یه بار بودااا. نسرین با تعجب پرسید واقعااااااااا؟؟؟ خب چرا اینو نگفته بودی کلک؟ بعد با اشتیاق گفت قشنگ تعریف کن ببینم چه دسته گلی به آب دادی خانوم خوشگله؟
به اینجا که رسیدم الهام از تو حموم داد زد پیامو فرستادی؟ یهو یادم اومد پیامو ندادم ولی با دستپاچگی گفتم آره آره… آره عزیزم… سریع پیامو واسه شاگردش سند کردم بعد چون ممکن بود الهام بیاد بیرون فایل صوتی رو از پوشه وویس رکوردر واسه خودم تو تلگرام فرستادم بعد فایل رو از تلگرامش و حتی حافظه داخلی تلگرام پاک کردم و گوشی رو حالت قبلی گذاشتم سرجاش. بعد به بهانه‌‌ای که خسته بودم به الهام گفتم من یه چرتی میزنم. هندزفری رو گذاشتم تو گوشم و مثلا دارم موسیقی گوش میدم که بخوابم. تازه اینجا بود که فهمیدم امیر یه بار دیگه الهامو کرده تازه اونم از کوووون. هیجان عجیبی اومد سراغم. سریع فایل رو پلی کردم و آوردم ادامه ماجرا:
الهام به نسرین گفت راستش جریان یهویی شد اصلا برنامه قبلی در کار نبود چون با امیر دیگه صحبتشو نکردیم و اجازه ندادم کوچکترین رفتاری نشون بده … کاملا عادی شدیم انگار نه انگار که اتفاقی بینمون افتاده. نسرین با حالت ذوق زدگی گفت خب حالا ادا تنگا رو در نیار قشنگ از اول تعریف کن ببینم چی شد، دارم میمیرم از فضولی.
(از اینجا به بعد، ماجرا از زبان الهام) :
بعد از اون سفر بلافاصه امیر تو پی وی واسه اولین بار شروع کرد باهام چت کردن. بهم دلداری میداد بابت عذاب وجدانی که داشتم. اما به یه هفته نکشید که گفتم دیگه در مورد اون قضیه هیییییییچ صحبتی نکنیم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. اونم دیگه انصافا هیچ صحبتی یا رفتاری غیرعادی باهام نکرد. ولی نسرین! انگار امیر بیشتر رفت تو کفم. البته رابطه مون کاملا مثل قبل شدااااا. حتی تو رفت و آمدامونم هر از گاهی یه کوچولو اتفاقی تنها میشدیم کاملا عادی بود. حدود یه سال بعد از اون ماجرا یه روز طبق معمول آرزو به من زنگ زد واسه جمعه ظهر دعوتمون کرد. منم بدون هماهنگی با امید قبول کردم. ظهر که امید از کارش برگشت خونه زنگ زد به امیر گفت من جمعه ۴ تا ۶ کلاس آنلاین دارم الهام با من هماهنگ نکرده کنسل کنیم. امیر گفت چه اشکالی داره لپتاپ بیار همینجا بعد از ناهار انجامش بده، قبول کرد. طبق مهمونیا بگو بخندامون به راه بود و بچه ها باهم بازی میکردن مامان آرزو هم تو طبقه همکف خونشون بود که ناهارشو برد براش. بعد از ناهارم طبق معمول امیرو امید یا بحثای سیاسی میکردن یا یواشکی در گوش هم فیس فیس میکردن نمیدونم از مجردیاشون میگفتن یا چیز دیگه‌ای… منو آرزو هم تو آشپزخونه مشغول بودیم. ساعت نزدیک ۴ شد امید گفت خب من یه جا میخوام ساکت و آروم باشه واسه کلاسم. امیر گفت برو تو اتاق ما راحت باش امید گفت میخوام بچه ها یهو مزاحم نشن درو قفل کن. آرزو گفت پس بذار برات میوه و مخلفات بذارم که دیگه راحت باشی. گذاشت و درو هم قفل کردن اومدن تو حال امیر رو مبلا نشست اخبار گوش کردن. بچه ها خوابشون میومد بهانه گیری میکردن. من بچمو بردم تو اتاق کودکشون و داشتم میخوابوندم که آرزو هم گفت منم بچه رو ببرم پایین پیش مادرم بخوابونم. بچه من خوابید و رفتم تو پذیرایی نشستم. یهو دیدم دوباره با امیر تنها شدم. ناخودآگاه ضربان قلبم رفت بالا و انگار یه حسهایی بینمون منتقل شد. بلند شدم رفتم تو آشپزخونه امیر گفت بیا بشین گفتم نه تو آشپزخونه رو یکم مرتب کنم آرزو امروز خیلی زحمت کشید. امیر گفت نه بابا چه زحمتی. من یه بلوز سفید که دکمه های جلوش قسمت سینه به زور بسته میشد پوشیده بودم و یه شلوار جین تنگ ساق کوتاه، دور مچ پام زنجیر طلا. امیر با چشاش داشت منو میخورد. یکم معذب بودم، که آرزو اومد تو و گفت آخییییششش بچه ها که میخوابن چه آرامشی داره آدم. دوباره با آرزو مشغول شدیم که مامانش از پایین زنگ زد گفت بیا خرابکاری کردم. مامان آرزو بخاطر کهولت سن دست خودش نبود و گاهی خودشو خراب میکرد و حتما باید آرزو کمکش میکرد خودشو بشوره. آرزو بهم گفت شرمنده گلم برعکس امروزم روز حمومشه میرم یه ساعته تمومش میکنم. یه نگاه از رو ترس به امیر کردم و به آرزو اصرار کردم منم بیام کمکت. آرزو هم اصلا قبول نمیکرد. آخرش گفت مامانم خجالت میکشه ازت تو اون حال ببینیش. دیدم چاره‌ای نیست موندم و با امیر تنها شدم. آرزو کتری رو گذاشت رو گاز روشن کرد و به امیر گفت تا موقع واسه خودتون چایی بذارین و رفت. من برگشتم تو آشپزخونه و الکی خودمو مشغول کردم. امیر فهمید کاری نمونده و الکی مشغولم بلند شد اومد گفت یه چایی بذارم. از کنارم رد میشد هیجان و اضطراب اومد سراغم. امیرم دست کمی از من نداشت. دوباره انگار دوتایی فهمیدیم ممکنه اتفاقی بیفته. امیر هی به بهانه‌ای نزدیک میشد اما ترس هم داشت چون توقع هر نوع برخوردی رو ازم داشت. یکی از سوتیهایی که امید اون اوایل به امیر داده بود گفته بود الهام موقع سکس دوست داره بره تو نقش مسافر هتل و منم خدمتکار اتاقش که به بهانه نظافت بهش میمالونم و اونم حشری میشه و میده. امیر این نقطه ضعف منو فهمیده بود و میدونست این مدلی من حشری میشم آخه بار اولم همینطوری حشریم کرد و ترتیبمو داد. یه لحظه از پشتم که میخواست رد بشه دستشو از کنار گذاشت رو کونم به شوخی گفت برو کنار لطفا با اون کون گندت سد معبر کردی بعدم سریع رد شد. من جا خوردم ازین حرکتش ولی به شوخی گفتم ایستادن بیجا مانع از کسب است شما برو بیرون. بعد تا اومدم بگم مگه قرار نشد دیگه کاری نکنی، که گفت میتونی کمکم کنی ببینم آرزو قوطی چای رو کجا گذاشته؟ آخه همیشه کنار گاز دم دست بود. به همین بهانه تو دست و پای هم میلولیدیم. یه جا رفتم گوشه آشپزخونه دستمو بردم تو کابینت بالا طبقه بالاش بسته چای رو بردارم رو پنجه بودم دستم نمیرسید دیدم سریع از پشت اومد کمکم یه ذره چسبید بهم. یه لحظه بدنم مورمور شد. تا اومدم دور بزنم برم به این بهانه که دستشو دراز کنه کاملا چسبید بهم نتونستم دور بزنم. کیر نیم خیزش افتاد لای کونم و خودمم کاملا تو بغلش. راستش یکم شهوتی شدم، دلم نمیخواست اون لحظه تموم بشه ولی دوست نداشتم دوباره اتفاقی بیفته. بسته رو برداشت داد دستم. چرخیدم برم اما منو تو بغلش نگهداشت با ذوق گفت ایستادن بیجا “باعث” کسب است. من با صدای آروم گفتم امیر ول کن نمیخوام باز تکرار بشه. با التماس دم گوشم گفت فقط یه لحظه بذار بغلت کنم همین! گفتم نههه تو رو خدا بیخیال شو. اومدم برم محکم منو چسبوند به کابینت دستاشو انداخت دور گردنم لب بگیره، منم سرمو اینور اونور میکردم نتونه بگیره. دیدم سینه‌هامو گرفت آروم مالوند. نفسم به شماره افتاد. همزمان گردنمو میخورد. یه چند لحظه‌ای تو این حالت منو مالوند منم مقاومتم کمتر شد، اولش بی‌حرکت موندم اما کم‌کم شهوت بهم غلبه کرد همراهیش کردم ولی گفتم فقط بغل. اومد لب گرفت آروم دستمو گرفت منو برد رو مبل گفتم نهههههه امیییییر الان میان. گفت عزیزم در اتاق امید قفله آرزو هم کارش حالا حالاها طول میکشه تازه بیاد بالا باید در واحدو بزنه. بچه هام خواب. بعدم قرار نیست تکرار کنم فقط بغل. قبول کردم رفتیم تو حال نشستیم رو مبل از رو لباس اینقددددررررر همه جامو با حرص و ولع مالوند و خورد که داشتم آتیش میگرفتم از شهوت. حسابی وحشی شده بود ولی جرات نکرد لباسمو دربیاره. یه جا اومد بلوزمو بده بالا سینه‌مو بخوره گفتم نهههه قول دادی امیییییر. ولی واقعا سکس میخواستم اون لحظه. از رو شلوار شروع کرد کوسمو مالوندن، بعد کیرشو از شلوارکش درآورد گذاشت لای پام رو کسم وااای دیگه داشتم دیوونه میشدم. یکم که همینطور ادامه داد ناخودآگاه دستم رفت رو کیرش آروم گفتم ببین پس سریع تمومش کن. انگار دنیا رو بهش دادم باورش نمیشد اینقدر زود وادادم. زود دمرم کرد من دیگه چشامو بستم. یکم ماساژم داد بعد بلوزمو داد بالا درآورد. دست انداخت دکمه شلوارمو باز کرد از دو طرفش گرفت و سریع کشید پایین. یه شورت تنگ زرد پوشیده بودم. شلوارمو کامل درآورد فقط موند شورت و سوتینم. دیدم بی‌حرکته نگاش کردم دیدم بلند شده زل زده بهم گفت میخوام این تصویر تو ذهنم بمونه. خندم گرفت گفتم دیوونه‌ای؟ بعد بلافاصله نشست رو رونام بند شورتمو گرفت سریع کشید پایین کونم افتاد بیرون. شروع کرد چندتا سیلی آروم زدن. گفتم چته؟؟ پسره خل گفت دلم برای اینکه بزنم رو کونت عین ژله بلرزه تنگ شده. بعد یکم کیرشو گذاشت لای باسنم و شروع به مالش کرد همزمان لمبرامو میمالید بعد گفت لعنتی کونت اینقدر گوشتیه که کیرم لای باسنت گم میشه. لاشو باز باز کرد دید خیسم. هنوز شروع نکرده آخ و اوفم بلند شده بود. سرکیرشو تنظیم کرد دم سوراخ کوسم. یه فشار کوچیک داد اینقدر خیس بودم سرش زود رفت تو. بعد دستاشو گذاشت دو طرف کمرم سفت گرفت یه فشار محکم داد تا ته کرد تو کوصم. وااااای نسرین چقدر خوب بود اون لحظه. اولش آروم شروع کرد تلمبه زدن وقت کم بود ظاهرا خیلی کار داشت با من. من تو اوج بودم خیلی تحریک شده بودم. گفت چرا زود تحریک شدی گفتم از لحظه تنها شدنمون قلبم لرزید و انگار به دلم افتاد امروز یه اتفاقی میفته. تلمبه هاشو وحشی تر کرد گفتم نمیدونم چرا منی که به هیچکی پا ندادم جلوی تو وادادم. هردوتامون تو اوج اوج بودیم. بهش تاکید کردم توش نریزه چون روزای مشکوک پریودیم بود. نزدیک ارضا شدنم بود که چند تا تلمبه محکم کوبید آه و اوهم داشت بلند میشد دستشو گذاشت جلو دهنم یهو آهههههه عمیقی کشیدم و ارضا شدم. بلافاصله خودشم ارضا شد زودی کشید بیرون کیرشو گذاشت لای کونم. یه داد خفیفی کشید و آبش ریخت پشتم. فشار آبش طوری بود که آبش از پشت گردنم تا پایین کمرم پاشید. اینقدر حشری شده بودیم که از لحظه‌ای که کرد توش تا ارضا شدنمون ۵ دقیقه نشد. بعدش افتاد روم وااااای نسرین چه حاااااالی داد. نصف لذتش به یواشکی بودنش بود. یه ارگاسم بی نظیری داشتم. بغلم کرد یه چند دقیقه‌ای همونطور روم خوابید و تو بغلم در گوشم مدام ازم تعریف میکرد مست مست بودیم. خیلی بیشتر از دفعه قبل. فکر کنم سه چهار بار دیگه جا داشتیم ولی نهایت واسه یه بار وقت داشتیم. سریع با دستمال یکم تمیز کردیم خودمونو و شروع کرد خوردن سینه هام. آروم نوازششون میداد. گردنم، گوشام، دستشو میکشید تو موهام. عوضی خیلی بلد بود. کم کم دستاشو برد سمت کوسم چوچولمو مالوندن آروم آروم صدام دراومد. کیرش خشک شده بود گفت خیسش کن یکم ساک زدم گفت برگرد میخوام از کون بکنم. با یه ذره عصبانیت گفتم نههههه!! درد داره… تا حالام ندادم حتی به امیدم ندادم. گفت من فرق دارم هرجا دردت گرفت منصرف میشم. با جدیت گفتم نه امیییییر. گفت باشه گلم نمیکنم حالا دمر شو دوباره یکم ماساژت بدم. دمر شدم شروع کرد همه جامو ماساژ دادن. خیلی به موقع بود ماساژ بعد از سکس. بعد شروع کرد پشتمو لیس زدن. رسید به سوراخ کونم اونم لیس میزد قلقلکم اومد. از اونورم دستشو رد کرد کوسمو مالوندن. واااای خیلی خوب بود. در ادامش نوک زبونشو میکرد تو کونم حال میداد، این کارشو دوست داشتم. زبونشو تا ته کرد تو کونم و همزمان کوسمو میمالید. چند دقیقه اینکارو کرد بعد بجای زبون با انگشت کرد. دردش برام خوشایند بود چون کسمو با دست دیگش می‌مالوند. داشتم تو خودم میلولیدم. یهو دیدم دست کشید. دوست داشتم ادامه بده که بهم گفت با دستات لاشو باز کن. دستامو گذاشتم رو لمبرام بازشون کردم. گفت اووف انگشتای ظریف و ناخنای لاک زدت رو این لمبرای لطیف و نرمت چقدر سکسی شده لعنتی. این حرفاش بیشتر تحریکم میکرد. بعد یه دستشو گذاشت رو کوسم و شروع کرد آروم مالوندن همزمان با دست دیگش کیرشو گرفت سرشو گذاشت دم سوراخ کونم. گفتم مگه نگفتم از کون نکن. گفت نمیکنم عزیزم فقط سوراخشو میمالم. هیچی نگفتم ببینم چیکار میکنه خیلی از کارش خوشم اومد آخه. بعد شروع کرد با دست کیرشو رو سوراخ کونم چرخوندن و پایین و بالا کشیدن. هم قلقلکم اومد هم لذت میبردم. توله سگ اینقدر این کارو حرفه‌ای انجام داد که انگار کونم داشت آماده میشد کیرشو قورت بده. ناخودآگاه لاشو بازتر کردم و کونمو دادم بالا. فهمید خودمم کونم میخاره. بعد گفت خوب بازش کن. سر کیرشو ثابت نگه داشت و یه فشار داد سرش به زور رفت تو. آخ و اوفم بلند شد درد داشتم. اینبار با آخ و اوف گفتم مگه نگفتم نکن. گفت کل دردش همین بود دیدی؟ از اونورم چون کوسمو میمالید لذت میبردم و دردشو جبران میکرد. گذاشتم کارشو بکنه ببینم تا کجا تحمل دارم. بعد همونطور آروم با سرش تلمبه های ریز زد نگو با هر تلمبه یه ذره یه ذره میداده تو کونم. بعد که کل لگنش چسبید به باسنم تازه فهمیدم تا ته کرده توش. درد داشتم ولی قابل تحمل بود چون کارشو بلد بود و خوب کوسمو میمالید حال میداد. بهش گفتم لعنتی چقدر خوب بلدی اینارو. بعد شروع کرد تلمبه هاشو عمیقتر ولی آروم. به لحظه برگشتم صورتشو دیدم چه حالی میکرد امیر. از حال اون منم حال میکردم بعد تلمبه‌هاشو سریعتر و محکمتر کرد. داشتم پاره میشدم ولی حسابی لذت میبردم. کونم دیگه تقریبا جاباز کرده بود و روون شده بود. دیگه تلمبه هاشو شلاقی کرد بعد یه لحظه کشید بیرون سوراخ کونم باز باز مونده بود. با شهوت زیاد گفت چشمم به سوراخ کون بازت افتاده انگار دنیا مال منه چون اولین کسیم که بازش کردم. منم دیگه از شهوت زیاد میگفتم بکنم بکنم… کونم مال تو. دوباره جا کرد توش وحشی وحشی شده بود شروع کرد کسمو مالوندن. کیرش همونطور تو کونم خیلی نرم عقب جلو میرفت. همه جای بدنش رو بدنم کار میکرد باعث شد منم به شدت تحریک بشم گفتم نمیدونم چرا جلو تو تسلیمم. من به هیچکی حتی شوهرم کون ندادم نمیدونم چرا به تو دادم و چه راحت کردی کونمو. گفت من بهتر میکنم یا امید؟ گفت معلومه هرکی تونسته پلمپ کونمو باز کنه. امیر همونطور که داشت تلمبه میزد گفت تازه قشنگیش به اینه که شوهرت تو اتاقه و ما دو تا با فاصله خیلی نزدیکش داریم سکس میکنیم. این حرفاش جفتمونو حشری تر میکرد. دوباره داد زدم اوووفف امییییر بکنم… بکنم… اونم گفت باشه خوشگلم دارم کونتو میکنم کون خوشگلت مال من شد… دیگه نزدیک ارگاسمم شد یهو با یه آااااااهههههه عمیییقی ارگاسم شدم. دستشو از رو کوسم کشید و افتاد روم. با تمام وجود بغلم کرد. بعد دوباره شروع کرد تلمبه زدن بار دوم بود آبش دیرتر میومد. دستاشو از زیر بغلم رد کرد سینه‌هامو به عنوان دستگیره گرفت یهو مثل وحشیا شروع کرد شلاقی تلمبه زدن. کونم داشت پاره میشد که یهو یه تلمبه عمیق زد تا ته نگه داشت و آبشو تا قطره آخر تو کونم خالی کرد. سوراخم داغ شد از آبش تا حالا همچین تجربه‌ای نداشتم.
افتاد روم چشامونو بستیم و تو همون حالت بی حرکت موندیم بعد از چند دقیقه‌ای که عطش سکسم خوابید گفتم: بازم که شد امیییییر! گفت آره مگه بد گذشت؟ گفتم خب مگه نمیخواستیم تکرار نکنیم؟! قول بده دیگه تو موقعیت تنهایی قرار نگیریم من واقعا نمیخوام تکرار بشه هر چقدرم حال بده. گفت ببین همینکه خواستیم تکرار نکنیم خوبه. حالا که پیش اومد لذتشو خراب نکن ولی قول میدم دیگه تکرار نکنیم. در حالیکه هنوز کیرش تو کونم بود و داشت سر میخورد به بیرون آروم از روم بلند شد. کونم باز باز مونده بود یه حس پیروزی داشت که کون منو بجای شوهرم افتتاح کرده. امیر گفت دلم نمیخواد این لحظات روحانی تموم بشن. خندم گرفت گفتم پاشو پاشو هر لحظه ممکنه آرزو زنگ بزنه بگه چیزی بیار. بعد دیدم انگار برای آخرین بار به حالت خداحافظی به کونم نگاه میکنه فکر کنم یه بار دیگه هم جا داشت. با دستمال پاکم کرد یه بوسه روی جفت لپای کونم زد و زود شلوارمو داد بپوشم خودشم فوری لباس پوشید و حالت عادی شدیم. امیر گفت برو تو اتاق کنار بچت بخواب یا لااقل خودتو به خواب بزن. من رفتم و اونم خودشو با ماهواره سرگرم کرد. اینقدر جفتمون حشری بودیم که فک کنم هر دوتا سکسمون کلا نیمساعت طول کشید. کنار بچم یه ربع بیست دقیقه‌ای خوابم برد که بعد آرزو اومد بالا. از صداش بیدار شدم. امیر در واحدو باز کرد آرزو اومد تو و خسته نشست رو مبل به امیر گفت چای میریزی لطفا خیلی خستم؟ امیر گفت دم نکردم. آرزو گفت چی؟؟؟!!! تو از اون موقع که من رفتم آب گذاشتم بجوشه یه ساعت گذشته چیکار میکردی؟ رفت سر کتری با حالت کنجکاوی و شک پرسید چرا خاموش نکردی نصف بیشتر کتری بخار شده؟ چقدر بی فکری تو امیر…! امیر گفت هیچی حواسم به تی وی بود. این سوال و شکش دقیقا شبیه سوالی بود که سال قبلش تو سفر از من پرسید که مواد کتلت حاضر بود چرا تازه داری درست میکنی… حدس زدم آرزو یه شکهایی کرد ولی اصلا تصور اینکه با امیر سکس کرده باشیم به ذهنش خطور نمیکرد…
من بیدار شدم اومدم تو حال و عادی نشستیم و بعدشم امید کارش تموم شد و در زد باز کردیم اومد نشست. آرزو یکم تو فکر بود منو امیر نگران بودیم که آرزو تو فکر مامانش بود یا کتری؟؟!!! امیدم نفهمید که منو امیر یه ساعتی تنها بودیم. طفلک به هیچ وجه به ذهنشم خطور نمیکرد که کون زنش تا همین نیمساعت پیش توسط امیر افتتاح شده. اینجا نسرین با شیطنت و خنده به الهام گفت خیلی کثافتی الهام، جنده بودی کونیم شدی. بعدم هرهر خندید. الهام به مسخره گفت خبه خبه حالا انگار که خودت تا حالا شوهرتو نپیچوندی، خوبه زودتر از من با مدیر مالیتون رو هم ریختی، تازه اصلانم ازش خوشت نمیومد. نسرین گفت آخه خیلی هوامو داشت و پیلم بود. الهام گفت باز لااقل امیر خواستنیه… همونطور که قبلانم بهت گفتم امیر تیپ و هیکل و چهرش جذابه و اتفاقا با وجودیکه میدونستم سالها تو کفمه ولی اصلا حرفی بهم نمیزد همین کارش بیشتر منو جذبش میکرد. امیر هم چهرش سکسیه هم هیکلش. رفتاراش خیلی جنتلمنه. قبل از اون ماجرای اولمون هر زمان بهم نزدیک میشد انگار یه انرژی فوق‌العاده‌ای از بدنش بهم منتقل میشد داغم میکرد منتها اصلا تو فکر خیانت نبودم. فقط نمیدونم چرا از حدود ۶ ماه قبل از اولین سکسمون شروع کرد نخ دادن، راستش منم بدم نمیومد شیطنتم گل کرد همراهیش میکردم چه کلامی، چه رفتاری، آخه فکر میکردم در همین حد میمونه اصلا فکرشو نمیکردم کارمون به سکس برسه که اونم اتفاقی پیش اومد منم تو موقعیت گیر کردم نتونستم خودمو کنترل کنم. تو که میدونی من به لمس چقدر حساسم و با امید مشابه اون موقعیتو چقدر تو سکسامون نقش بازی میکردیم که بهت گفتم چجوری شد. بعدم فقط و فقط با امیر اینجوری بودم با هر مرد دیگه‌ای چندشم میشه واقعا.
الهام ادامه داد: ولی بعد از اون ماجرای دوم دوباره همه چی عادی شد و منو امیر انگار نه انگار اتفاقی افتاده و واقعا قول دادیم بهم که تکرار نکنیم و نکردیم.
وویس که به اینجا رسید دوباره همون حالات روحی متناقض با شدت بیشتر اومد سراغم. احساس هیجان، غم، لذت، حسادت و … از امیر دلخور شدم که چرا چیزی بهم نگفت ولی منم به روش نیاوردم. دیگه دوست نداشتم از زبون اون بشنوم.
در ادامه وویس چیز مهم دیگه‌ای نبود فقط نسرین گفت مطمئنین امید و آرزو شک نکردن؟ گفتم آره بابا ولی عذاب وجدانه اذیتم میکنه. نسرین گفت عزیزم دیگه پیش اومده دیگهههههه خودتو اذیت نکن. مهم اینه که امید عشقته. الهام گفت آخه تو که منو میشناسی اصلا تو این وادیا نیستم نمیدونم چرا فقط جلو امیر شل کردم. اونم فقط همون دوبار. نسرین با خنده گفت اشکال نداره عزیزم ولی دیگه به کونت افتخار نکن بعدم هرهر خندید.
از تختخواب پاشدم الهام تازه از حموم اومده بود بیرون هنوز با یه ست لباس زیر بود چشمم به کونش افتاد کیرم عین سنگ سفت شد. راستش از تصور اینکه این بدن سکسی زیر هیکل ورزشکاری امیر خوابیده حسابی حشری شدم. تصور اینکه امیر این کون خوشگلو افتتاح کرده و همزمان که من در فاصله چند متریشون سرم تو لپ تاپ بوده، امیر داشته شالاپ شولوپ تو این کون خوش فرم تلمبه میزده و آبشم خالی کرده توش حس حسادت و شهوت و لذت و حسرت دیوونم کرد. همونجا چسبیدم به الهام حشریش کردم که بکنمش هنوز لباس نپوشیده بود شورتشو درآوردم زود. دقیق شدم رو سوراخ کونش. تا حالا با این دقت نگاه نکرده بودم. لاشو خوب باز کردم دیدم بله کون دیگه آکبند نیست و شکل سوراخ کون عوض شده. تو این یه سال تقریبا متوجه تغییر شده بودم ولی چون دقت نمیکردم گذاشتم به حساب تغییرات بدنیش. اینایی که کون کردن میدونن سوراخ کون یه بار با کیر کلفت گاییده بشه شکلش عوض میشه و اکثرا قابل تشخیصه. حتی گاهی یه زائده خیلی ریز دورش ایجاد میشه و از اونجا میشه آکبند بودن یا نبودنشو تشخیص داد. ازش خواستم از کون بکنمش گفت نه تو بلد نیستی درد داره. یهو گفتم همچین میگی تو بلد نیستی انگار به یکی که بلد بوده کون دادی. تا اینو گفتم الهام فهمید سوتی داده یکم سرخ شد اما خوب جمعش کرد. گفت آخه دوستام اینایی که به شوهرشون کون دادن میگن باید شوهرت چند بار بکنه وارد بشه بعد دیگه دردش قابل تحمل میشه تو هم که تا حالا کون نکردی کونمو پاره میکنی. نمیتونستم بگم خانومی من کون دوست دخترامو پاره کردم بلدم. دیدم اصلا روی خوش نشون نداد و از اونجایی که من تو سکس حتما باید طرفمو به لذت برسونم و اذیت نکنم بیخیالش شدم. با کف دستام لاشو خوب باز کردم دوباره. تصور اینکه اون لحظه‌ای که امیر کیرشو تا ته چپونده تو این سوراخ کون و داشته منظره رو نگاه میکرده چه حالی داشته کیرمو سفت سفت کرد. یهو کیرمو با فشار دادم تو کوسش و مثل وحشیا تلمبه زدم. گفت هوووی چته؟ اینقدر حشری بودم که به دو دقیقه نکشید ارضا شدم کشیدم بیرون زود گذاشتم لای کونش آبم تا گردن الهام پاشید روش. گفت تو معلوم هست چی خوردی اینجور حشری شدی؟ تو دلم گفتم من چیزی نخوردم، تویی که کیر جدید خوردی اونم از کون، منو حشری کردی…
بعد از فهمیدن ماجرای دوم سکس امیر و الهام که جالبیش اینجا بود که حدودا بعد از ارسال داستان قسمت اول و دوم، نمیدونم اتفاقی بود یا معنادار، چند روز پیش امیر اینا اومدن خونمون. همچنان نگاههای یواشکی و از روی حسرت و لذت امیر به کون الهام منو به اوج احساساتم میرسونه. نمیدونم چرا اینجوری شدم و با اینکه دوست ندارم تکرار بشه اما از تصور ماجرا خیلی لذت میبرم، حشری میشم و سکسم با الهام حسابی متفاوت و وحشی میشه. الهامم تو این دو سال یه کوچولو تعجب کرده که چرا همیشه بعد از دیدن امیر اینا حتما باید باهاش سکس کنم.
دوست دارم ازین پس جلوی امیر و حتی آرزو با الهام بیشتر عشق بازی کنم، شوخیهای جنسی، مالش و …
اگه اتفاق جدیدی در آینده افتاد حتما می‌نویسم…

ادامه…

نوشته: امید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها