داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

پسر خاله رو کاشتم مادرشو کردم

سلام خسته نباشید همه دوستان
این اولین خاطره سکسی ک دارم مینویسم از رابطه خودم و خالمه
درباره راست یا دروغ بودنشم دوستانی ک تو تاپیک اومدن چت کردیم تبادل کردیم میدونن ک راسته یا دروغ …
من بعد از کلی کلنجار رفتن و ترفندهای مختلف تونستم مخ خالمو بزنم و باهاش رابطه داشته باشم
اول از خالم بگم یه خانوم ۳۹ ساله بیوه یه پسر داره ۱۵ ساله
بدن توپر چاق نیست سفیده ولی نه اونقدر ک تو چشم بزنه کون بزرگ داره و سینه های ۸۵
خودمم سنم ۲۷ بدنم معمولی و قیافمم در حده 😅 و کیرمم ۱۷ سانته
بریم سراغ خاطره
ما چند وقتی از رابطمون گذشته بود و کلی سکس با هم کردیم و جفتمونم راضی بودیم از هم ؛که طبق معمول یه شب جمع شدیم خونه ننه بزرگم فقط دختر هاش میان و بچه هاشون
من و ننم و خالم و حمید ک‌پسرشه و اون یکی خالم ک تنها بود چون هم شوهرش هم پسرش سرکار بودن اقای منم چون اینا نبودن موند خونه:
من سرم تو گوشی بود داشتم بازی میکردم وقتی خالم از جلوم رد میشد یه حس غروری داشتم ک گاییدمش 😅 اونم برا اینکه منو اذیت کنه و حشری کنه موقع سفره تمیز کردن قمبل میکرد سمت من
چایی اوردنی جوری خم میشد از تو یقش سینش رو میدیدم چون میدونست هیچ‌ جوره اون شب نمیتونم بکنمش از قصد داشت حشریم میکرد ؛ گذشت بعد شام من دراز کشیده بودم پسرش اومد سراغم هی کرم ریخت اذیت کرد منم عصبی شده بودم ک دیدم یه پیام اومد از طرف خاله:
+خوبه بزار دهنتو سرویس کنه داره انتقام مامانشو میگیره😂😂😂
-اره بخند عیب نداره جبران میکنم
+بشین تا جبران کنی
-شب ننشو میگام تا اذیتم نکنه😂😂😂
+بچه بلند پروازی نکن امشب خبری نیست 😆😆😛
-حالا میبینیم
بعد یکی دوساعت همه اماده شدن که بریم خالمم به پسرش گفت حاضر شو ک‌ من گفتم حمید تو بمون اینجا‌ من برم باقی رو برسونم پلی استیشن بگیرم بیام تا صبح بازی کنیم
خالم یهو کپ کرد چشاش چهارتا شد گفت نه نه حمید نمیخواد بیا باید بریم خونه
منم یه جو ریزی دادم ک حیف شد حمید بتونی بمونی ک عالی میشه منم نیم ساعته میام تا صبح عشق میکنیم
ک یهو حمید کلید کرد ک‌میخواد بمونه ننه بزرگمم دید حمید داره اصرار میکنه به خالم گفت بزار بمونه اذیتش نکن و خالم یه نگاه به من کرد و گفت حتما برمیگردی پیشش ؟؟!
گفتم اره دیگه خاله بچه شدی پس کجا میخوام برم رو کردم به مامانم گفتم منو امشب خونه راه نده خاله خیالش راحت باشه
اونم گفت باشه و منم خندیدم و رفتیم
زدیم بیرون اول بردم ننم رو رسوندم بعد اون یکی خاله رو و اخرشم موندیم منو عشق همین ک خالم پیاده شد و دوتایی شدیم یدونه کوبیدم رو رون پاش گفتم دیدی گفتم مادرشو میگام 😂
گفت غلط کردی باید برگردی بچه تنهاست اذیت میشه
گفتم باشه حالا نیم ساعت بشه یه ساعت به جایی بر نمیخوره
گازشو گرفتم رفتیم خونش یه دور تو اسانسور لب بازی کردم باهاش و کونشو سفت چسبیدم تو دستام؛ وارد واحد ک‌ شدیم درو بست و چسبیدیم بهم تو لب و لب بازی بودیم لباسامونو در اوردیم همونجوری لبامون قفل هم‌ بود ک انداختمش رو مبل و شروع کردم سینه خوردن صدای ناله هاش بلند شده بود و نازم‌میکرد پنج دقیقه سینه هاشو خوردم و صاف وایستادم گفتم ببینم کسی دلش نمیخواد چیزی بخوره؟
که گفت مگه میشه اینو نخورد و افتاد به جون کیرم مثل بنز میخورد و قربون صدقه میرفت تمام پاهام شل شده بود به زور رو پام وایستاده بودم ک گفتم بسه پاشو وقته انتقامه گفت حالا توله سگ یه ذره اذیت کرده گفتم توله سگ به کس مامانش خندیده باباشو اذیت کرده و برش گردوندم رو مبل داگی شد و کیر خیسم و با یه فشار همشو کردم تو کصش یه وحشی گفت و شروع کرد ناله کردن منم عین کس ندیده ها تلمبه میزدم ده دقیقه زدم و گفتم آبم داره میاد کیرمو در اوردم؛ برگشت و همشو خالی کردم رو شکمش همونجا افتادم بغلش رو مبل بلند شد رفت خودشو تمیز کنه با یه حالت ناراحت چون هنوز ارضا نشده بود منم از قصد گفتم ک‌ برم پسرم منتظرمه گفت اره کصتو کردی ماهم ک هیچ پاشو گمشو
گوشیمو برداشتم ز زدم خونه ننه بزرگم حمید برداشت گفتم حمید رفیقم نیست منم کاری برام پیش اومده برات اسنپ میگیرم برو خونه پیش مامانت بعد ننه بزرگم گوشی رو گرفت گفت چی شده گفتم داستان اینه الان اسنپ میگیرم بره خودم اگه بخوام بیام خیلی دیر میشه ک ننه بزرگم گفت نه اسنپ این وقت شب تکی خطر داره و حمید و‌ نگه داشت پیش خودش 😛
قطع کردم و گفتم خوب بیا تا صبح از دلت در میارم و بعد یه دوش دوباره شروع کردیم و تا صبح سکس داشتیم 🤤
فرداش ظهر رفتم دنبال حمید و اوردمش خونه رفتیم بالا گفتم حمید نمیدونی دیشب چقدر سختی کشیدم دهنم سرویس شد
گفتش ک خیلی بدی تنها موندم و این حرفا الان کلی اذیتت میکنم که خالم یهو از اونور گفت حمیییید تورو جون جدت اونو اذیت نکن 😂😂😂😂😂 میگفتم نه بابا بزار راحت باشه

نوشته: جواد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها