داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

كردن دختری كه فقط در خواب مي توان كرد

با سلام به دوستان عزيز. يه ماجرايي رو براتون تعريف مي كنم كه شايد براي كمتر كسي اتفاق افتاده ولي باور كنيد براي من اتفاق افتاد,يه روز از سر كار بركشته بودم ساعت حدود 7 شب بود خيلي خسته و كرسنه بودم, غذا هنوز حاضر نبود.يه فيلم ترسناك از يكي از همكارام كرفته بودم (زامبي), فرصت رو غنيمت شمردم و شروع كردم به تماشاي فيلم, محو فيلم بودم كه مادرم صدام زد كه بيا شام حاضره, ساعت 10 شب بود كه شروع به شام خوردن كردم واز بس كرسنم بود تا خرخره خوردم, بعد از شام بيخيال ادامه فيلم شدم و رفتم سراغ لبتابم و رفتم سايت انجمن کیر تو کس و شروع كردم به خوندن يه داستان سكسي كه منو برد به يه عالم ديكه.

ماجرا از اينجا شروع ميشه كه يه روز سرد و برفي بود, سوار مترو شدم و به طرف محل كارم ميرفتم,من كنار ميله اي كه نزديك دره وايستاده بودم,ايستكاه بعد يهو مترو شلوغ شد و جمعيت زيادي سوار شدن,مترو حركت كرد ومن ديدم يه دختر خيلي خوشكل و با نمكي با زور به در جسبيده و داره اذيت ميشه بهش اشاره كردم بياد سمت من و اونهم اومد و من جام رو به اون دادم و خودم به سمتش و بشت به جمعيت وايستادم تا فشار بهش نياد.دختره از اين كارم خوشش اومد و با يه عشوه ناز كفت مرسي عزيزم.من يهو سيخ كردم و كفتم قربونت قابل نداشت,ساكت بوديم كه ديدم دختره باشو هي به بام مي ماله, منم ديدم بدش نمياد جمعيت رو بهانه كردم و بامو كامل بهش جسبوندم. جشماي خمارش و تو جشام انداخت, دستمو كرفتو شروع كرد باهام صحبت كردن كه بجه كجايي و غيره كه حالا يادم نمياد دقيقا,مترو نكه داشت و دختره ميخواست بياده بشه كه كفتم شمارتو ندادي كه اونم كفت و من تو موبايلم وارد كردم.بعد اينكه بياده شد بقل دستيم كفت خوب مخش رو زدي كه ازاين حرفش خوشم اومد و خنديدم. منم دو ايستكاه بعد بياده شدم و به طرف محل كارحركت ميكردم كه نتونستم طاقت بيارم و يه تماس با دختره كرفتم, اول نشناخت وقتي ياداوري كردم خيلي خوشحال شد و كفت قرار بزار همين امروز همو ببينيم ساعت 2 يا 3, قرار كذاشتيم دم ورودي همون مترو و خودم هم بيخيال سركار شدم و رفتم خونه و يه حمام رفتم و يه تيب زدم و رفتم سر قرار. يه مدت از قرارمون مي كذشت و من نااميد شدمو داشتم ميرفتم كه ديدم يه ماشين شيك جلوم ترمز كرد, واي باورم نميشد خودش بود,بهم كفت بشين بريم,تا نشستم يه بوس محكم ازم كرفت كه جكرم حال اومد. فكر كردم جنده است ,بهش كفتم بجه بول داريا,تو كه اين ماشينو داري جرا با مترو مياي بيرون,كفت ميخواستم برم بازار براي همين نميشد ماشين بيارم أخه امروز تولد داداشمه,بردم يه رستوران تو بالا شهر و اونجا ناهار خورديم و با هم حرف زديم تا اينكه حرفامون يكم سكسي شد بهم كفت مياي امشب بريم خونه ما؟ كفتم اخه خانوادت هستن كه. كفت ما با هم اين حرفا رو نداريم خيلي ازاديم به هم كار نداريم.خوش ميكذره بيا بريم.از يه طرف شهوت تمام وجودم رو كرفته بود از طرف ديكه ترس,بهانه اوردم ولي اصرار مي كرد دل به دريا زدم و قبول كردم, يه كم تو خيابونا با ماشين جرخيديمو دم غروب بود كه به يه محلي تو بالا شهر تهران رسيديم كه خيلي سوت و كور و تاريك بود اطراف خيابون همه درخت بود و فقط 2 يا3 تا ويلا بزرك توش,راستش خيلي ترسيده بودم و تو دلم هي به خودم لعنت مي فرستادم و مي كفتم عجب غلطي كردم,تو همين فكرا بودم كه كفت رسيديم جلوي در يه خونه نكه داشت , ريموت در رو زد و رفتيم تو ,يه باغ بزرك و بر از درخت , يه ويلاي خوشكل و بزرك كه دور تا دورش جراغوني شده بود وسط اون باغ خود نمايي مي كرد,صداي بزن و بكوبم خونه رو بر كرده بود, نزديك در ويلا كه شديم ترسم خيلي بيشتر شد,كفت بياده شو بريم,با ترس و لرز وارد خونه شدم, ديدم زن و مرد, دختر و بسر دارن تو هم ميلولن و دارن ميرقصن,من و دختره كه رهتيم تو همه اومدن بهمون سلام كردن و دختره داداشش رو كه 8 يا 9 ساله بود رو بغل كرد و كادوشو بهش داد و تولدشو تبريك كفت و منو به بدر و مادر و اشناهاش معرفي كرد و كفت با حميد امروز اشنا شدم و ماجرامون رو تعريف كرد و همه تو اون جمع كلي منو تحويل كرفتن و من هم خيالم راحت شد و ترسم از بين رفت.دختره رفت لباساشو عوض كرد و اومد واي كه جه خوشكل شده بود بهم كفت بيا با هم برقصيم من هم با كمي تعارف با شدم با هم رقصيديم و همديكرو مي ماليديم كه دختره كفت مياي بريم طبقه بالا تو اتاق من تنها باشيم؟ كفتم براي جي؟ كفت كيج بازي در نيار ديكه,منم دوزاريم افتاد و كفتم از خدامه.رفتيم اتاق دختره و در از داخل قفل كرد كه اكه كسي اومد ما رو اونطوري نبينه, واي جه اتاقه خوشكلي بود رو تخت خوابيديم و شروع كرديم از هم لب كرفتن واي جه لبايي خيلي خوشمزه بود داغ داغ شده بودم لباشو خوردمو رفتم به سمت سينه هاش و از رو لباس ليس ميزدم كه با خنده كفت عجله نكن همش مال توه, منم حشري شدم و لباساشو از تنش دراوردم و لخت لختش كردم,اونم همين كار و با من كرد, بعد روش خوابيدم و كلي روي تخت غلط خورديم و با هم ورجه وورجه كرديم از نوك سرش تا نوك بستونش و خوردم خيلي بدن خوشكلي داشت,شكمش رو شروع كردم به خوردن نافش رو خوردم و اون ميخنديد و مي كفت قلقلكم مياد,بعد باهاشو خوردم و رفتم تا كف باهاش كف باي تميز و خوشكلي داشت اومدم سمت كسش, كسشم خيلي ناز بود شروع كردم به خوردن جه كس ابداري داشت هوش از سر ادم ميرفت اما كون بهتري داشت و توجه منو به خودش جلب كرد, كفتم ميشه از كون بكنمت , يه لبخند زد و كفت من امشب مال توام هر كاري ميخواي بكن,به بشت كه شد از خوشكلي كونش داشتم ميمردم و بدون هيج مقدمه اي افتادم روش و كيرم رو كردم بين باهاش و خودم رو كونش مي ماليدم و اونهم كلي داشت كيف مي كرد, بهش كفتم كرم داري كفت اره تو كيفم هست,يه كرم ضدافتاب ورداشتم و شروع كردم به باز كردن كونش و انكشتامو با لذت تو كونش مي كردم و در ميوردم,قبلا از كون كرده بودنش و دردش نميومد, كيرمو جرب كردمو كردم تو كونش خيلي راحت رفت تو, افتادم روش و شروع كردم به تلمبه زدن,دختره كه كلي حال كرده بود صداش تمام اتاق رو بر كرده بود همينجوري با هيجان داشتم تلمبه ميزدم كه ديدم از سمت سقف يه قطره خون افتاد رو كمر دختره به سقف كه نكاه كردم ديدم يه جيزي شبيه ادم به طرفم افتاد جفتمون از ترس فرياد كشيديم و به طرف در فرار كرديم در قفل بود و من هول شده بودم كليد از رو در افتاد خم شدم و مليد و بر داشتم و سريع در رو باز كردم به بشتم كه نكاه كردم ديدم داره به طرفمون مياد يه ادم بود كه زشت و بد تركيب بود و دهن كج و جشاي از حدقه بيرون زده و از دهنش خون ميومد و كج و ماوج را ميرفت,رفتيم از اتاق بيرون و در از روش قفل كرديم,بركشتم به دختره يه سيلي زدم و كفتم عوضي تو منو كشوندي اينجا كه اينكار رو بكني؟ اين ديكه جه جونوريه؟ اونم با اشكي كه همراه با ترس بود قسم خورد كه خودشم نميدونه,تو همين حال بوديم كه ديدم طرف داره در رو از جا مي كنه دست دختره رو كرفتم و همونطوري لخت با هم با داد و بيداد و كمك خواستن به طرف بله ها به سمت طبقه بايين دويديم كه ديديم مهمانها همه به شكل همون ادمه شدن و به طرف ما ميان از وحشت باز به طبقه بالا فرار كرديم كه ديديم از اتاق دختره يه عالمه از اين ادما به طرفه ما ميان كاملن محاصره شده بوديم تا ته اتاق رفتيم ولي بن بست بود ,دختره از شدت ترس سرش رو تو بغلم كذاشته بود و كريه مي كرد من از شدت ترس به خودم مي لرزيدم و اون ادما داشتن به طرفه ما ميومدن كه يه صداي عجيب تو كوشم بيجيد بركشتم به طرفه دختره كه ديدم اونم شبيه اونا شده و دهنش رو باز كرده بود كه بخورتم كه ديدم بابام بالا سرمه و وحشت زده منو نكاه مي كنه و ميكه داد نزن خواب ديدي به خودم كه اومدم ديدم كنار لبتاب خوابم برده و لبتابم روشنه و رو سايت انجمن کیر تو کس

نوشته:‌ حمید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها