داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

دختری که هرگز نتوانست بخندد

این ماجرایی که میخوام تعریف کنم ، قصه نیست ، سکسی هم نیست‌… یه ماجرای تلخه که هیچ جایی رو هیچ وقت برای بیانش پیدا نکردم …
فقط تول دل خودم مونده و داره روح و روانمو میسوزونه…

چند ماه قبل ، یبار من با خونوادم دعوای شدیدی کردم و از خونه زدم بیرون… فقط ب قصد اینکه هوا بخورم و اروم شم… من دختری بودم که همیشه روابطم با پسرا در حد معمولی و تفریح گروهی و اینجور داستانا بود و هیچوقت از حد خودم فراتر نرفتم و همیشه یه مرز بندی برای خودم داشتم و از زمانی که با دوست پسر خودم کات کردم دیگه با کسی نبودم …
من عاشقش بودم و فراموشش نکرده بودم…

خلاصه اون روز انقدر ناراحت بودم که همینجوری تو خیابون راه میرفتم تا اینکه یه پسری جلوی رام سبز شد… من هم که مثل همه ی دخترای دیگه ازین موقعیتا زیاد برام پیش اومده بود اصلا توجه نکردم … تا اینکه پسره از ماشینش پیاده شد و اومد روبروم و شروع کرد از خودس حرف زدت… ی لهجه عجیبیم داشت !
همینکه چشام خورد ب چشاش انگار عشق اولمو دیده باشم… اصلا دلم ربخت … نمیدونم چم شد کلا لال شدم جادو شدم… چشاش لبخندش همه چیزش شبیع اون بود!
بهم گفت حداقل بیا برسونمت من خواسته ی دیگه ای ندارم و منم ک اتگار پرتاب شدم ب خاطرات عشق اولم اصلا نفهمیدم چجوری باهاش همراه شدم…
بعد برام گفت که ایران زندگی نمیکنن و دو رگه است و پدرش اهل فلانجاس … به زبون اونجا حرف زد و اونجا متوجه شدم که لهجش چرا انقدر عجیب بود… بین حرفاش مدام اشتباه میکرد و انگلیسی صحبت میکرد…
من دختر ساده و احمقی نبودم اما اونروز انگار یه ادم دیگه شده بودم…
خلاصه اون روز شد روز اشنایی ما…
بعد چند روز باهم ی شب قرار گذاشتیم و اومد دنبالم و گفت فقط همین ی هفته ایرانع و باز باید برگرده و برای یکسری از کارهاش اومده…
حرف هایی ک همه پسرا ی دخترا میزنن رو بهم زد و اینکه ازم خوشش اومده و میخواد طولانی مدت ببینتم ! تو همون بار دوم بود ک بخودم اومدم و فهمیدم کلا این ادم تیکه ی من نیست و فرهنگش به من نمیخوره… ازون ادمایی بود که تفریحشون دختر بازی و مشروب و سیگاره و من اینجوری نبودم …
سربسته بهش گفتم که دیگه نمیتونم ادامه بدم و ما بدرد هم نمیخوریم اما قبول نمیکرد…
کلی خواهش کرد و منم گفتم نه…
گفت همین یه شبو مهلت بده من راضیت میکنم اگه نخواستی منو برو ! من هم ک دیگه از اصرارهاش کلافه شده بودم قبول کردم … راستش فقط ظاهرش شبیه عشق اولم بود هیچ شباهت دیگه ای به اون نداشت…

بعد یکم دور زدن گفت من کارتمو جا گذاشتم بریم خونم بزدارم … منم گفتم من با تو خونت نمیام … باز یه تیکه انگلیسی پروند و گفت نمیخوام بخورمت تو نیا تو!
رفتیم جای خونه مجردی که توی یه اپارتمان بزرگ بود و من همین ک دیدم خونش تو یه اپارتمان و جای شلوغیه خیالم راحت شد…
حس کردم همه اشنا در اومدن و دارن نگام میکنن ترسیدم !
وقتی داشت میرفت گفت میخوام لباسمم عوض کنم تو توی ماشین جلوی در نمون زشته بیا بریم بالا …
این شد ک قبول کردم اما اون بزرگترین اشتباه زندگبم شد! من با خودم فکر میکردم ک یه خونه اونم جای خوب شهر و پر از ادمای مختلف چه خطری میتونه داشته باشه؟؟؟
احمق ترین دختر دنیا من بودم …

خلاصه رفتیم بالا و وقتی دیدم همه چیز امنه خیالم راحت شد …
منتظرش نشستم تا کاراشو بکنه که یهو اومد روبروم نشست و گفت تورو خدا پیشم بمون! همونجا دلم شور زد و حس کردم باید بر گردم …
گفتم من قبلا بهت گفتم ک ما بدرد هم نمیخوریم …
که یهو گفت من تا حالا تو عمرم از هیچ دختری نه نشنیدم … تموم کلماتش هنوز تو مغزمه …
اون لعنتی عوضی…
بعد گفت تو هم استایلت و هم چهرت واقعا جذابه خواهش میکنم لاقل یه مدت مال من باش…
اینو ک گفت دیگه تا تهشو خوندم …
پاشدم که برم گفتم نمیتونم که دستمو گرفت و منو نشوند سر جام … گفتم تو حق نداری بهم دست بزنی …
انفدر ترسیده بودم داشتم سکته میکردم گفتم تورو خدا بذار برم …
گفت من حاضرم بخاطرت انفدر دلار بدم …
اصلا نمیدونستم چی بگم اون کثافت میخواست منو بخره… گفتم من دختر خیابونی نیستم برو دنبال اونایی ک اینکارن
گفت من دست رو اشغالا نمیذارم فقط دخترایی ک جذبم کنن…
گریم گرفت
هنوز ک یادم میاد چشام پر اشک میشه

گفت انقدر میدم ب پول شما میشع فلانقد ! مبلغ زیادی گفت … حس کردم یه دختر خرابم حالم از خودم داشت بعم میخورد
گفتم تو یه میلیاردم بگی من ادم این کارا نیستم … من دخترم !
گفت یعنی واقعا سکس نداشتی …گفتم نه بخدا نداشتم بذار برم … گفت پس فقط عشق بازی

عجیبه ک یادم نرفته حرفای کثیفشو و هرروز هزار بار میاد تو مغزم …
گفت باهم میریم …
اول منو راضی کن بعد بریم
اخ که چقدر تنها بودم اونجا همینجور گریه میکردم … جیغ زدم ک جلوی دهنمو گرفت انگار تد اون اپارتمان کسی نبود ک صدای جیغمو بشنوه
چقدر ساده بودم من
گعت هرجقدر میخوای داد بزن ببینم به کجا میرسی

بعد بزور بغلم کرد …
نمیخوام دیگه بنویسم
که اون لحظه صدهزار مرتبه مردم و زنده شدم … قسمش دادم که لاقل کاری به دخترونگیم نداشته باشه که قبول کرد!
اما کثیف ترین کار دنیا رو باهام کرد…

کاش میمردم و اونجا نمیموندم…
کاش خودمو میکشتم …

حس میکنم اون روز همونجا از شدت تحقیر مردم …و این ادم دیگه اون دختر سابق نیست

بعد از تموم کثافت کاری هاش ولم کرد… انفدر گریه کرده بودم که صورتم داغون بود
کثافت بوسم کرد و گفت ببخشید دست خودم نبود …

زدم تو صورتش اما چه فایده من زورم ب اون نمیرسید …
گفت ازینجا بریم هرکار بکنی یادت نره ک خودت اومدی خونم !
اینو ک گفت یکبار دیگه شکستم
اره منه احمق خودم رفتم … چیکار میتونستم بکنم؟ ب کی میتونستم بگم؟؟؟

گفت همون مبلغ ک گفتم برات کافیه؟
گفتم تو یه اشغالی مگه من هرزم بمن پول بدی بذار برم بمیرم فقط
گفت بذار جبران کنم برات

فقط اشک ریختم …
اشکی ک ازون روز تا به امروز هرشب همنشین گونه هامه …
حس مرگی ک رهام نکرده…
دردی ک ب کسی نتونستم بگم…
بیشتر شبا خواب های وحشتناک میبینم و روزی نشده که بخاطر اون حماقتم اشک نریزم …
کاش مرده بودم …

این ماجرا رو نوشتم تا دخترایی مثل خودم گول ظاهرسازیا ی پسرا رو نخورن و اینو بدونن که تهه اعتماد به پسرا همینه !
و پسرایی ک یروزی قراره خودتون دختر دار بشین فقط یک ثاتیه فکر کنین که اون دختر بیگناهی که مثل یه دستمال کاغذی باهاش رفتار میکنین یه انسانه… اون هم حق انتخاب و حق زندگی داره
بخاطر چند ثاتیه لذت اینده و روح و روانش رو نسوزونین !
ارزشش رو داره؟

از طرف دختری که دیگه نمیتونه بخنده…
نوشته: دختر دریا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها