داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

از خواب دوست دخترم تا کردن دوستش

این خاطره مربوط به‌ پارساله (سال ۹۶) لطفا کسی بی احترامی نکنه ممنون میشم این خاطره الان از بیکاری دارم مینویسم که شما هم حال کنید وگرنه اهل نوشتن زیاد نیستم و لطفا اگر خوشتون اومد نظر بدید… (اسم ها تغییر کرده)
من مهرداد ۲۸ سالمه ۴ساله خونه مجردی دارم و ۲ ساله با دوست دخترم که اسمش سمیرا هست زندگی میکنم و مسافرت میریم و حتی خارج از کشور حال میکنیم چون سمیرا قبلا یه ازدواج ناموفق داشته از نظر خانواده اکی هست درضمن خانوادش شهرستان هستند منو سمیرا هم دقیقا همسنیم… اینم بگم من قدم ۱۷۸ وزنم ۹۰ توپ پور شکم الان بس مشروب خوردم یه کوچولو دارم کیرم ۱۷ تا ۱۸ کلفتیشم مناسبه…خودمم خیلی هاتم اینقدر که با سمیرا سکس داشتیم خیلی بعضی وقتا کم میاره منم دیگه یکم زده شدم و تو فکر کردن دوستاش بعضی وقتا ارضا میشدم…
داستان از اونجایی شروع شد که یه شب دوستای همخوابگاهیش و دعوت کرد بیان خونه، منم اون شب با دوستام رفته بودم بیرون که دیگه شب ساعتا ۹ اینا زنگ زد گفت بیا دوستامم هستن، با همه دوستاش از قبل آشنایی داشتیم و همو میشناختیم…خلاصه رفتم خونه دیدم۴تا از دوستاش هستن و قراره که شب اونجا بخوابن همشون هم مطمئن بودم رو مخشون کار‌کنم یا نکنم کونشون میخاره… تقریبا همشون هم دوست پسر داشتن اما یکی ۲تاشون مدام در حال عوض کردن دوس پسر بود، اینم بگم که همشون به دوس‌ت پسراشون گفته بودن که ما خونه سمیراییم سمیرا هم تنهاست دوست پسرش که من باشم نیست? با خودم گفتم چه دیوثایی هستن اینا از یکیشون هم‌خیلی تعجب کردم که با دوست پسرش قصد ازدواج داشت اسمش هم سارا بود که داستان من مربوط به همین سارا جون میشه که خیلی باهم راحت شده بودیم دیگه از بقیه دوستاش نمیگم که وقت شما و خودم گرفته نشه کم کم میرم سر اصل مطلب.اینو یادم‌رفت بگم که همه دوستای سمیرا متولد ،۷۳،۴ اینا بودن که سارا از همشون کوچیکتر بود فکر‌کنم متولد ۷۶،۷ خیلی. لاغر با سینه های کوچیک شاید ۷۰ من عاشق سینه این سایزیم ،قبلا به من میگفت اقا مهرداد دیگه اون شب با من راحت شده بودو مهرداد مهرداد میکرد اینم بگم که دوست پسری که باهاش مثلا قصد ازدواج داره دانشجوی یه شهر دیگس که تقریبا دوره… خلاصه این به سمیرا گفته بود که امیر دوست پسرش یکی ۲هفته دیگه
قراره بیا اینجا مهرداد خونشو میده که باهم بیایم اینجا که سمیرا به من گفت و من گفتم باشه اشکالی نداره… اینو یادم رفت بگم که اون ۳ تا دوست دیگش رفته بودن تو اتاق تختخواب ما که خیلی بزرگ بود خوابیدن ما هم تو حال رو یه قالی که اندازه ۳ نفر بود جا انداختیم ک بخوابیم چون من عادت ندارم شبا زود بخوابم همیشه پای تلوزیونو فیلمم با اینکه اونا هم ساعت ۱ شب رفته بودن خوابیدن… از داستان دور‌ نشم فضای خونه و حال تاریک همه برقا خاموش فقط تلوزیون روشن بود و رو‌شبکه پی ام سی موزیکای شادو غمگین رد میشدن البته با صدای خیلی کم… خونه من هم همکف جنوبی هست که یه حیاط خلوت اختصاصی داره با یه اتاق ۳*۴ که ازش بجای نباری استفاده میکنم( اینارو که میگم به داستان ربط داره)… خلاصه باهم راحت بودیم و حرف میزدیم خدارو شکر یه‌دوست دختر‌اکیم دارم که دستمو‌باز میزاره حتی موقع سکس از خاطرات سکسای قبلیم بهش میگم و حال میکنه… و خدارو هزار مرتبه شکر خیلی هم سمیرا خوشخوابه و بخوابه دیگه رفتنتته…
من سارا همینجور باهم حرف میزدیم درمورده دوست پسرش امیر که چندبار باهم ارتباط داشتن و کجاها رفتن و اونم مثل کسخلا توضیح میداد که میرفتیم خونه اجاره میکردیم در ارتباط بودم دیگه سمیرا کم کم خوابش گرفته بودو وسط ما بود گفت بچه ها من میخوابم ( وقتیم خوابش میگیره دیگه باید بخوابه خودشو نمیتونه نگه داره) سمیرا اومد بغلم خوابید منم تو اون حالت دراز کش که سمیرا بغلم بود با سارا حرف‌میزدم اونم به شکم دراز کشیده بودو پاهاشو دولا کرده بود منم از دیدن این صحنه تحریک شده بودم… گفتم حداقل امشب و میمالونمش…یه نگاه به سمیرا کردم دیدم رفته دیگه فقط دستشو انداخته پهلوم تو بغلش قفلم… دیدم سارا انگشتشو نگاه میکنه میگه اووف پرسیدم چی شده؟ این حرفا خیلی اروم انگار در گوشی صحبت میکنیم میزدیم، گفت ظهر داشتم آشپزی میکردم سوخت گفتم کو ببینمش دستشو اورد جلوم منم با دستم گرفتم الکی گفتم اخخ چیکار کردی با خودت چرا مواظب نیستی دختتتتر بعد همینجوری یکم دستشو‌ اروم میمالوندم یه بوس کوچولو‌ جای دستش کردم و اروم گفتم خوب شد؟ یه نیش خندی کرد و من پرروتر شدم گفتم بزار بخورمش خوبتر شه،(این حرفارو خیییلی اروم بهم میزدیم حتی بعضی جاهاش اینقدر اروم بود که حالت لبخونی بهم میگفتیم) انگشت وسطش بود گرفتم تو دهنم کرد مک میزدم براش تو چشماش نگاه کردم دیدم شهوت مووج میزنه بعد حالت عقب جلو تو دهنم انگشتشو میکردم و دراوردم گفتم خوبه؟ دوست داری؟ با صدای حشری کننده ای گفت اررره… بعد گفتم یه لحظه صبر کن بخواب الکی حالت خواب گرفت منم تلوزیون و خاموش کردم بعد دست سمیرا از‌ رو برداشتم (خیلی تو خواب وول میخورمو دور میزنم) یه دو دقیقه ای کنارش دراز کشیدم که مطمئن شم سمیرا خوابیده بالا سرمون هم مبل بود گوشیمو که رو‌مبل بود و ورداشتم تو ایستاگرام بهش پیام دادم ۳،۴ مین دیگه پتوتو یه حالتی درست کن که انگار توش خوابی برو تو حیاط تا منم بیام، جواب داد حیاط چرا؟ گفتم کارت دارم میخوام یه چیزی بهت بگم گفت اکی…
بعد چند مین بهم پیام داد گفت برم الان؟ گفتم برو پتوتو یادت نره اروم اروم برو…که کاری که گفتم و انجام داد رفت در حیاط و اروم باز کرد دمپاییش و پاش کرد منتظر که منم بیام منم سمیرا و یه چکش کردم گفتم به به چه خوابیم هست خروپف هم میکنه یکم پاشدم اروم رفتم تو حیاط گفت سردمه من گفتم تو اتاق بخاری برقی هست رفتیم تو اتاق گفت چیکار داشتی منم اول بخاری که کنار بود برداشتم‌زدم به برق خوب اتاق گرم شه با نور بخاری برقی اتاق یکم روشن شد،، بعد گفت زود دیگه یوقت سمیرا الان بلند میشه بفهمه خیلی زشت میشه، گفتم اولن که خیالت رااحتت سمیرا خوابه خوابه اون الان اگر درگوشش برم بگوزم هم بیدار نمیشه با این حرفم خندش گرفت بعدش گفتم بیارمت اینجا انگشتت و حسابی بخورم خوب شه… یکم خودم هیجان داشتم و یکم ضربان قلبم تند شده بود پا شدم به سارا گفتم اول دستشو گرفتمو جای دستشو بوسیدم گفتم ببین سارا همین دوستتون فرزانه که اینجاست این‌چندماه پیش به سمیرا گفته بود که مهرداد خونشو میده که من با دوست پسرم بیام منم به سمیرا گفتم نه خوشم نمیاد دوستات بخوان دوست پسرشونو بیارن اینجا ( این قضیه حقیقت بود) بعد به سارا جلو صورتش گفتم ببین خاطرت واسم عزیز ک من اکی دادم با امیر بیای اینجا عشق و حال کنی اینو گفتم و یه بوس از لپش‌کردم و گفتم حال بیا یکم بغلم گرمت کنم… بغلش کردمم و اونم منو بغل کرد و همینجوری پشتشو میمالوندم که گرم شه در گوشش گفتم گرم‌شدی عزیزم ؟ گفت اره دوباره محکمتر بغلش کردمو پشتشو میمالوندم و کم کم اوردم پایین سمت کونش دیدم هیچی نمیگه منم قربون صدقش رفتم…(همه چیزش عالی بود اندامش عالی فقط یکم کون پُرتری میداشت حرف نداشت که تو فکرش بودم خودم کونشو پر کنم تپلترشه، اینم یادم رفت بگم که یه شلوار ورزشی جنس مخمل خیلی نرم و‌لطیف پاش بود وقتی کونشو میمالوندم حال میکردم) میگفتم الهی قربونت بشم که اینقدر خوش اندامی کیرم دیگه شق شق شده بود حسابی فضای اتاق هم گرم شده بود کیرم و ارو‌م‌ هی میزدم بهش تا متوجه بشه میدونستم دختر حشری هست از الان به فکر جا برای دوهفته بعد که دوس پسرش میخواد بیاد بود…
دیگه حسابی کونشو میمالوندم با فشار دادن کونش یکم آه و اوه میکرد کونشو محمکم تو‌ دستام گرفته بودم و به سمت کیرم دیگه فشار میدادم قشنگ کیر شقم با شکمش تماس داشت هیچ حرفی دیگه بینمون رد و بدل نمیشد فقط من گاهی قربون صدش میرفتم حالا از شکمش کیرم باید میرفت بین پاهاش یکم قدکوتاهی کردم با فشار دادن کونش کوسش با کیرم برخورد میکرد حسسااابی حشری شده بود از حرارت بدنش مشخص بود، چندبار محکم فشارش دادم به سمت کییررم آه و اوه میکرد این حرکتا همش حالت ایستاده بود بعد قالی که لوله کنار دیوار بودو برداشتم پهن کردم رو زمین اومدیم رو قالی بغلش کردم اینبار لب گرفتم ازش چه لباییی چه حرارتی لباش داغ بود خیلی کیف میکردم از داغی بدنش منم داغتر میشدم رفتم سمت گردنش حسابی لیسیدم دیگه داشت منفجررمیشد گفت اووووه بسسه دیگه ممه هاشو همینجور رو لباس میمالوندم هی میگفت… اوووخ مهرداااد
من: جووون مهرداد گفتم زانو بزن برام رو زانوهاش نشست کیرم که از زیر شلوارم باد کرده بودو اوردم جلو صورتش گفتم بیا مال تو یه دستی از رو شلوار رو کیرم کشید گفت وااای این دیگه چیه گفتم کیییرِعزیزم برای توو‌ شلوارمو داد پایی یه دست کشید به کیرم گفت وووووه اروم یه لیس به تنش زد سرشو میکرد تو دهنش خوب ساک‌ میزد گفتم بسه بلند شو بلند شدشلوارشو دادم پایین بعد شرتشو چی دیدم یه کس صورتی کوچولو خوردنی…شلوارو شرتشو باهم از پاش دراوردم همینجور که ایستاده بود من نشسته سرم‌ بردم جلو کسش لیس میزدم حسابی کسشو زبون میزدم آه و اوخش بلند شده بود هی میگفت مهرداااد اخ اوووف کسش حسسابی خیس شده بود گفتم چهاردست و پا بشی حالت داگی نشست وااای خدا خوابم؟ یه کس و کون صورتی جلو چشمام باز دوباره سر مو بردم وسط کونش حسابی سوراخ کونشو لیس میزدن از سوراخ کونش لیس میزدم تا کوسش هی پاشو‌سفت میگرفت یکم زبونمو‌بیشتر تو‌کسش میچرخوندمو‌با دست دیگم چوچولی کسشو میمالوندم دیدم یهو‌دستمو سفففت گرفت و خودشو‌سفت گرفت یه اههههی کشید گفت ااااااه ه ه مهرداااد و شل شد فهمیدم ارضا شده ولی برای من تازه شروع کار بود به خوردنم ادامه دادم تا بتونه حسش برگرده با دوستم چوچولشو‌محکم میمالوندم هی میگفت مهرداد مهرداد دوستت دارم منم دیگه طاقت نداشتم سریع شلوارمو دراوردم کیرمو کردم تو‌کسسشش یه آههی کشید واااای مهرداد من:جووون مهرداد عزیزم منم دوست دارم تلمبه محکم میزدم اونم هی اووووففف اخخخخ دیدم ادامه بدم ارضا میشه حیف کونشو نکنم کیرمو‌دراوردم کیرم خیسه خیس شده بود سفیده اب کسش دور کیرم نشسته بود شرو کردم دوباره سوراخ کونشو لیسیدن یه تف گنده سوراخ کونش زدم انگشت وسطمو با فشار کردم تو کونش که یه ااخخخخی گفت روش برگردون‌به من دستمو محکم گرفت گفت یواشتر گفتم چشم عزیزم اروم انگشتمو جلو عقب میکردم دیگه وقش بود کیرمو بزارم یه تف‌ رو سوراخ کونش زدم همینجور که حالت داگی بود سرکیرمو کردم تو کونش که هی خودشو سفت میگرفت گفتم سارا جون شل کن که دردت کمتر شه گوش بحرف کرد منم با دو دست بغلای کونشو گرفتم با یه فشار کردم تو کونش که همینجور کیرم میرفت تو آآآهههههههی کشید گفتم دراز بکش همینجور که کیرم تو کونش بود باهم دراز کشیدیم میگفت وااای مهرداد تکون نده فعلا منم گفتم چشم ولی ارررووووم کیرمو تو کونش تکون میدادم دهنمو برده بودم کنار گوشش صدای نفسام تو گوشش بود گفتم خوبه عشقم؟ با دستاش محکم مچ دستمو گرفته بود و با هر تکون من مچ دستمو محکم فشار میداد دیگه کم کم حرکتامو تندتر کردم دیگه مچ دستمو محکم گرفته بود ول‌نمیکرد اخ‌ و اوخش درومده بود وااای مهرداد یواشتر اخخخخخ ااااووووهههه چه گنده ست بدبخت سمیرا منم دیگه نزدیک شده بودم چنان محکم میکوبوندم به کونش اونم ااااااخخخخ جر خوردم اه اووووفففف بسسسه دیگه چند تلمبه اخر چنان‌کیرمو تو‌کونش فشار دادمو کیرمو تکون دادم‌تو‌کونش با فشار ابمو ریختم تو کونش که دستمو‌یه گاز محم‌گرفت…بلند شد از جاش دیدم صورتش قرمز شده و اشکش از درد درومده سریع گفتم تو برو دستشویی اگر میخوای بری بعد برو بخواب منم جمع و جور کردمو رفتم خوابیدم. صبح روز بعد‌که همه بیدار شدیم چشمم به کون سارا بود احساس کردم یکم از دیشب بزرگتر شده اصا بروی خودش نیاورد هیچ حرکت و علامتی ندیدم ازش انگار دیشب اتفاقی نیفتاده بود ولی میدیدم دستشویی زیاد میره بدبخت کونش جر خورد، دیگه هم اماری برای خونه که با دوست پسرش بیاد نگرفت از سمیرا پرسیدم چی شد سارا گفت دوست پسرش نتونسته بیاد.
امیدوارم خوشتون اومده باشه نظر یادتون نره

نوشته: مهرداد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها