داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

دور سينه خواهرم


;ماجرا به سال پيش برميگرده ; اون موقع من سال داشتم .دو سه هفته;اي ميشد كه كلاس بدنسازي ميرفتم و احساس ميكردم سينه;هام بزرگ شده و خوشم اومده بود.يه شب ساعت از كلاس بدنسازي برگشتم خونه و ديدم هيچكس نيست ; به اتاق خواهرم رفتم و فهميدم كه مامانو بابام به خونه ;ي يكي از آشناها رفته بودند و تا ساعت برنميگشتند.رفتم لباس;هامو عوض كردم و براي اينكه پيش خواهرم افه بيام به اتاقش رفتم و سينه;هامو فشار دادم و گفتم:حال ميكني چه سينه;هايي شده!; تيريپ بدنسازيه ديگه!; اونم خنديد و گفت:ديگه هر چي باشه واسه ما خانوما كه نميتوني افه بياي كه هرچي هم سينه;هات بزرگ باشه به اندازه; ما نيست!; گفتم:كورخوندي من حاضرم شرط ببندم كه دور سينه;هام از دور پستوناي تو يكي بزرگتره!; يه نگاهي بهم كرد و گفت:برو مترو بيار اندازه بگيريم.منم بدورو رفتم متري كه مامانم باهاش خياطي ميكرد را آوردم و دور سينه;هاي خواهرمو اندازه بگيرم.بعد اونم سينه;هاي منو اندازه گرفت و ديديم كه اون سانتي; متر ازمن بزرگتر بود.من بهش گفتم: قبول نيست ; تو هم لباست كلفتره از ماله منه و هم سوتين داري ;اگه راست ميگي لباست را در بيار;اونم اولش گفت نه ;ولي وقتي ديد من گفتم پس شرط را باختي گفت:باشه بيا و لباس;هاشو كند; بعدش به من گفت : پس توهم بايد پيرهنتو در بياري ; منم پيرهن و زيرپوشم را در آوردم.ديدم سوتين داره ; گفتم:نه بايد اونم در بياري ديدي من لخت شدم.گفت: فرهاد خرم نكن;گفتم خرت نميكنم; حرف حساب كه جواب نداره ;گفت باشه و بندشو از پشتش باز كرد و لخت شد.مترو بردم و همزمان با اينكه مترو ميگرفتم پستوناشم فشار ميدادم ;اونم بهم چشم ;غوره میرفت .خلاصه اونم مال منو اندازه گرفت و آخرش اون سانتي; متر بيشتر بود.گفت:ديدي گفتم ; آخه پسر تو همينجوريش بي;پستون هم بخوايم حساب كنيم از من لاغرتري; چه برسه به اينكه طرفت پستونايي مثل من داشته باشه; راستم ميگفت;پستوناش هم خوشگل و نرم و هم اندازش خيلي خوب بود;خيلي دلم ميخواست بخورمش; ولي اينجوري نميشد;بايد فكري ميكردم.بهش گفتم:اصلن شايد دور سينت بخاطر پستونات از من بيشتر باشه; ولي دور شكم من بيشتره;گفت:اندازه ميگيريم.اين بار اون اول دور شكم منو اندازه گرفت و سپس منم مال اونو; بازم اون هفت;هشت سانت بيشتر بود.گفتم: دور باسن من بيشتره ; گفت:فرهاد ; داري بهونه;گيري ميكنيا; ولي باشه ; بيا اندازه بگير ; گفتم : با لباس كه نميشه; شايد شلوار تو كلفتتر باشه; شايد زيرش يه چيز ديگه پوشيده باشي! گفت:خيلي پررويي ; ولي چون داداشمي باشه; و شلوارشو در آورد ; منم شلوارمو در آوردم.من مال اونو اندازه گرفتم و اون كه ميخواست مال منو اندازه بگيره; كيرم شق شده بود و جلوش بود.گفت: قبول ندارم ; اينو بيار پايين.گفتم: به من چه خودت بيار پايين.يه نگاهي بهم كرد و بعدش سعي كرد كيرمو از روي شورت بده پايين.ولي از بس كيرم سفت شده بود; دوباره مثل فنر به جاي اولش برميگشت.گفتم:ميخواي دربيارم ;! گفت:تو كه اينقدر پررو هستي; اينم در بيار.منم فورا; شورتمو نه تنها كشيدم پايين بلكه از پاهامم در آورم.تا كه كيرمو ديد; انگار كه چيز عجيب;غريبي ميبينه; گفت:اوه نميدوستم اينا اينقدر كلفت و بزرگه ; با اين ;دور باسن تو از من خيلي بيشتر ميشد.گفتم: نه هميشه هم كلفت نيست ; وقتي يه تيكه;ي خوشگل و خوش;اندام جلوش باشه; به نشونه;ي احترام; قيام ميكنه و چون خوشش مياد كلفت ميشه.خنديد و گفت:عجب ; حتما اون تيكه;ي خوشگل و خوش;اندام هم منم.گفتم پس چي.خلاصه با دستش كيرمو زد پايين كه حسابي منو تحريك ميكرد.موقع اندازه گرفتن ; يكم آب كيرم ريخت رو دستش و يه دفعه دستشو زد كنار و گفت: ايي اين ديگه چي بود.شاشيدي; گفتم:اينم بوسه;ي آبداري بود كه ايشون به او تيكه;هه كردند.تو نميخواي اونو ببوسي;! گفت: اگه نبوسم ناراحت ميشه;! گفتم:پس چي ! اونم كه خودشم حشري شده بود; كيرمو بوسيد.گفتم:آبدار نبود. گفت: واسه آبدار شدنش بايد چيكار كنم; گفتم بايد بكني تو دهنت.اونم كرد تو دهنش.بهش گفتم:حالا مك بزن.سرتونو درد نيارم ; يه دقيقه;اي واسم ساك زد.بعدش بهش گفتم : ميخواي بوسه;ي خيلي آبدار ايشونم ببيني ; گفت:چجوري ; گفتم: تو رضايت بده; گفت: راضيم.منم شروع كردم به پستوناشو خوردن.اونم با كيرم بازي ميكرد.بعدش شورتشو كشيدم پايين و كونشو ليسيدم.خوب كه ليسيدم ; كيرمو يواش; يواش كردم توي كونش و يكم تو و بيرون كردم; ولي زود در آوردم; آه و اوهش رفته بود بالا ; ولي خودمونيم ; خيلي حال ميكرد.بعد رفتم سراغ كسش; چون ميدونستم; پرده داره; فقط ليسيدم و بعد وارونه شدم كه اونم كيرمو بخوره; بعد گفتم دمر بخواب.ايندفعه اساسي ميخواستم بكنمش . كيرمو كردم توي كونش و شروع كردم تلمبه زدن.آه و اوه كه ميكرد; بيشتر تحريك ميشدم.ديگه داشت آبم ميومد كه درش آوردم.خواهرمو برش گردوندم و كيرومو گذاشتم روي پستوناش و گفتم:اينم بوسه;ي بسيار آبدار و خاليش كردم.بعد لخت توي بغل هم دراز كشيديم.و بهش گفتم:دوستت دارم و از هم لب گرفتيم.هم اون و هم من اولين سكسمونو باهم كرده بوديم.نگاه به ساعت كردم ديدم ساعت حدود دهه ; بهش گفتم ; پاشو لباساتو بپوش كه مامان اينا ممكنه امشب زودتر بيان.لباس;هامونو پوشيدم. دوباره توي بغل هم دراز كشيدم .تا اينكه زنگ زده شد و من رفتم درو باز كردم و پس از اون به اتاق خودم رفتم.از اون شب به بعد اگر چه خيلي دلم ميخواست يه بار ديگه باهاش سكس كنم ; ولي هم موقعيتش كم پيش ميومد و هم روي اون شبي را نداشتم.يكي دوبار اومدم بهش بگم كه بيا ببينم دورسينه;هات بيشتر شده يا نه ولي اينكارو نكردم; تا اينكه اون ازدواج كرد و ديگه از فكرش اومدم بيرون.پایان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها