داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

داستان شیدا خانم خواهر زنم

سلام دوستان داستانی براتون تعریف میکنم که باهاش حال کنید
من زن وزندگیمو دوست دارم اسم من محسن اسم خانمم مریمه تقریبا ده ساله ازدواج کردیم زنمو دوست دارم یه خواهر زن دارم به نام شیدا دوسالی از خانمم کوچیکتره یادم رفت بگم منم یه سالی از خانمم بزرگترم چند سالی بود که ازدواجمون گدشته بود توجه ای بهش نمیکردم البته ناگفته نمونه اصلا قابل مقایسه با خانمم نیست خانمم خیلی خوشگل تره وخوش استیل تر این شیدا خانوم زیاد خوشگل نیست اما بانمکه تا ۳ سال پیش ما مستاجر بودیم طبقه بالامون خالی بود اومد پیش ما یه شوهر آشغال هم داره به اسم رامین آقا رامین معتاده وبیخود من همیشه باخودم فکر میکردم میگفتم این با جناق میتونه اینو بکنه یا نه تا اینکه از خود با جناقم سوال کردم دیدم اصلا مرد نمیشه دوماه یه بار هن به زور مرد میشه تا این که ما یه مغازه خدمات چاپ وبنر وطراحی داریم که اینم اونجا مشعول به کارش کردم با خودم کار میکردم دیگه خیلی تو روز با هم بودیم و وقتم آزاد بود تا ۲ سالی گذشت قرار شد خانمم با مادرش برن مشهد که شیدا خانم هم گفت منم میخوام برم تاگفت منم میخوام برم منم گفتم نه کسی در مغازه نیست من دست تنهام خلاصه نزاشتم بره خلاصه اینا رفتند ماهم تنها شدیم قرار شده بود یه هفته ای برگردن روزا سر کار بودیم شبا هم میرفتیم خونه تو اون تایمم شوهرش رفته بود شهرستان سر کار اینم تنها بود منم دخترم کلاس دومه شبا میومد پیش دخترم میخوابید شب اول اومد تو اتاق خواب تو خواب بود هر طوری با خودم کلنجار رفتم نتونستم فردا رفتیم سر کار دوباره شب هر کاری کردم نتونستم دوباره فرداش رفتیم سر کار یه بنر برامون اومدطراحی کنیم خواستم طراحیشو شروع کنم دیدم دیره بردمش خونه با سیستم خونه درستش میکنم
تا شام خوردیم رفتم سیستمو روشن کردم شروع کردم به طراحی خواهر زنمم رفته بود بچه رو بخوابونه اما نقششو کشیده بودم دیگه تمومش کرده بودم یه چنوتا تکس نوشته گذاشته بودم رفتم یه چرخی زدم تو اتاق خوابش دیدم بچه رو خوابونده بود دیدم داره با گوشیش ور میره صداش کردم گفتم یه چیزی بیار بخوریم رفت میوه اورد گفتم یه چاهی هم درست کن رفت سماور وروشن کرد صداش کردم اومد تو اتاق خواب خودمون گفتم اینا رو درست کت تا من برم چای ودرست کنم چند باری هی رفتم واومدم اونم داشت با کامپیوتر کار میکرد هرکاری میکردم از پشت بگیرمش جرات نمیکردم میگفتم الان داد میزنه هم بچه رو بیدار میکنه هم همسایه ها خبر دار میشن
خلاصه دوباره رفتم بیرون چشمم به فیوزای برق تو سالن خورد فیوز وزدم کلا برق خونه قطع شد سریع رفتم تو اتاق در جا گرفتمش بغل خیلی ترسیده بود محکم منو بعل کرده بود منم سریع لبامو گداشتم رو لباش خواست خودش وبکشه عقب سریع انداختمش رو تخت که پشت سرش بود اصلا حرف نمیزدیم کلا شوکه شده بود سریع با سینه هاش ور رفتم بازم اذیت میکرد نمیزاشت یه کم باسینهاش ور رفتم دستنو گذاشتم زیر شلوارش یه کم با کسش ور رفتم دیدم دیگه اون تقلا رو نمیکنه فقط خیلی یواش میگفت نکن خجالت بکش منم اصلا توجه نمیکردم مثل وحشی ها فقط سینه هاشو میخوردم سینه های کوچیکش وبایه دستم فقط کسشو میمالوندم کم کم کسش آب انداخته بود با دست خودم دسشتشو بردم سمت کیرم راست راست شده بود گرفتش گفت وای چقدر بزرگه دوبرابر مال شوهرمه مال من زیاد به نظر خودم بزرگ نیست فکر کنم مال اون خیلی کوچیکه خلاصه دیگه تخت وایساده بود خواستم برم برقا رو روشن کنم روم نشد گفتم اول بزار اول لختش کنم لباساشو درارم بعد برقا روروشن کنم لختش کردم رفتم فیوز وبزنم فیوز وزدم لتمپا روشن شده بود وارد اتاق شدم از یه طرف که همو دیدیم خجالت میکشیدم از یه طر ف خوشحال بودم هیکلی که چند سال زیر لباس نگاهش میکردم الان لخت جلوم بود خلاصه سریع لامپو خاموش کردم شب خواب وزدم یه نور رمانتیکی تو اتاق بودسریع لباسامو دراوردم لخت رفتم روتخت پیشش دراز شدم سینه هاشو تا جون داشتم میخوردم با یه دست هم فقط کوسشو میمالوندم
بلد بودم چطوری حشیریش کنم چون میدونستم این با جناق بی عرضه نتونسته بود یه حال خوبی بهش بده اصلا از سکس هیچی نمیدونست سینه هاشو خوردم تمام بدنش از گوش تا کف پا رو لیش میزدم آب کسش راه افتاده بود خواستم بهش بگم ساک برام بزنه دیدم برا بار اول نمیشه شاید بدش بیاد
رفتم وصط پاهاش سر گیرمو گرفته بودم به کسش میمالوندم دیدم داره صداش درمیاد منم با صدای آه اه. اون بیشتر حشری میشدم کلاهکشو میکردم داخل نوک سینه هاشم میخوردم تا نصفه کردمش داخل دیدم یه کم دردش گرفت کم کم کردمش داخل خلاصه یواش یواش جاش کردم من عادت دارن تو سکس خیلی ضربتی میزنم یه بیست دقیقه ای یواش یواش میزدمش وقتی دیدم صدای ناله هاش بیشتر شدباتمام قدرت تلمبه میزدم تا لحظه ای که تموم کرد تلمبه زدم منم ریختمش توش چون میدونستم قرص جلو گیری میخوره تا بچه دار نشه منم با خیال راحت ریختمش توش
یواش بلند شدیم رفتیم خوابیدیم فردا صبح رومون نمیشد همو ببینیم اون زودتر بلند شده بود بچه رو فرستاده بود مدرسه یواش رفتم دیدم خودش تنها تو خوابه بچه هم رفته بود مدرسه رفتم زیر پتوش خندش گرفت گفت تو دیگه چقدر پر رویی منم خندیدم گفتم تازه پیدات کردم ولت میکنم تازه برا توهم بد نیست دیشب بد حالی بهت دادم ؟گفت بهترین سکس عمرم بود اون شوهر بی عرضم اصلا بلد نیست ونمیتونه این چند سال به خواهرم حسودیم میشده همیشه میگفتم خوش به حال خواهرم با این شوهرش با بدن ورزشکاریش منم به شوخی گفتم از الان شوهر دوتاتونم سریع لختش کردم یه دست دیگه کردمش تا اونا اومدن بالای ده بار سکس باهم کردیم دیگه خیلی با هم راحت تر شده بودیم خیلی کم پیش میاد تنها باشیم اما ماهی یکی دوبار باهم سکسو داریم چند باری دیگه خواستم باهاش سکس نکنم میگه من تازه مزه سکس وچشیدم اون بی عرضه که نمیتونه اگه باهام نباشی مجبورم برم با یکی دیگه
منم گفتم تا زنده هستم وجون دارم خودم ساپورتت میکنم
اینم داستان واقعی من نه دروغ ودغل

نوشته: کس کن

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها