داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

داستان سكس امير سكسي


;سلام به همه دوستان عزيزم;ميخوام يكسري از داستانهاي سكسي خیالی خودمو با فانتزی هاییکه توی ذهنم دارم براتون بنويسم اميدوارم خوشتون بياد;نظر يادتون نره ه ه ه ه ه ه;;امير سكسي;;;من رو كه همه ميشناسيد اميرساله با هیکلی متوسط نه چاقم نه لاغر مجردم و شركت دارم وعاشق سكس با زنهاي داغی هستم که توي سكس کم نیارن پیشم و خيلي هم شهوتيم من يه دختر دايي دارم که اسمش شيرينه.با من هم سنه و شاغله و خيلي مغروره.ماجرا از اين قراره که يه روز تابستون پارسالحدوداي بعد ازظهر بود که رفتم خونشون داييم که نبود و سرکار بود و فقط زن داييم بود; زن داييم يه شربت خيلي خنک برام آورد وخوردم;جاتون خالي; شيرين خونه نبود رفته بود بازار.تقريبا يك ساعت بود كه داشتم با زندايي سميه صحبت ميكرديم از شركتم و اوضاع كارمندام و….زنداييم روبروم بود سنش ساله با هيكلي باربي و سبزه;ازش خوش ميومد مهربون و دوستداشتني;يك دامن بلند با يه بلوز آستين كوتاه يقه هفت;ما فاميلهامون همه راحت هستن بدون روسري و اهل خشك مقدس بازي نيستيم;تا اونروز فكر سكس با سميه رو نداشتم;كلا سكس با فاميل رو بخاطر موقعيت كاريم وشخصيتيم انجام نميدادم;حرفمون كشيده شد به ازدواج و دليل اينكه من زياد مايل به ازدواج نيستم;بخاطراينكه هنوز شخص موردنظرمو پيدا نكردم كه ازهمه نظر مورد پسندم باشه;خلاصه نظرمو گفتم و سميه گفت منظورتو كامل بگو;من:يعني همه جوره دركم كنه و كمبود نداشته باشه;س:خوب زن و شوهر بايد اينطوري باشن و در مشكلات و شادي همراه هم باشن;من:اونكه درست اما دخترهاي امروزي فقط بفكر تفريح و ظاهرشون هستن و حرف زياد ميزنن و به جاش كه برسه كم ميارن;س:يعني جاش كجاست;من:منظورم ازنظر رابطه جنسي با شوهرشونه;س:اشتباه ميكني ازدواج براي همينه كه مردوزن منحرف نشن;من:بله اما هركس نظرش و روشش توي رابطه جنسي يه جوره كه بعضي دخترها شايد با نظر شوهر آيندشون يكي نباشه;س:ميشه واضحتر توضيح بدي;من:شرمنده كه رك حرفمو ميزنم يعني شايد مرد دوستداشته باشه زنش آلتشو بخوره<ساك>يا زن هم اينكارو دوست داشته باشه;يا مرد سكس از عقب<كون>رو علاقه داشته باشه و زن بدش بياد;اونموقعست كه بمشكل ميخورن;س:ميشه موقع خواستگاري باهم صحبت كنن وبه تفاهم برسن;من:بخاطرهمينه كه گفتم فقط حرف ميزنن و اهل عمل نيستن;شايد اون شب بخاطراينكه از توخوشش اومده يا وضع ماليت خوبه يا….قبول كنه اما بعداز عقد حرفهاش يادش بره وعمل نكنه;خيلي از كارمندام اين مشكلو دارن;بنظرت اونموقع تكليف چيه زندايي;س:اينم حرفيه تابحال بهش فكر نكردم كارمندات چي ميگفتن;من:يكيشون مشكلش اينه زنش بي احساسوسرده;س:متوجه نشدم;من:اي بابا زندايي سرد نميدوني چيه;يعني شب موقع سكس عين مجسمه ميمونه نه آخ نه اوخ نه صدايي نه لب همينطور ميخوابه شوهرش بكنه و خلاص;;;<صورت سميه سرخ شده بود وحالتش عوض شده بود>;;;س:يعني فرقي براش نداره شوهرش سكس كنه يا نه;من:حتما اينطوريه كه فقط شوهره ميكنه توش و تموم;;س:بقيه كارمندات مشكلشون چيه;;من:يكي هم مشكلش اينه زنش هفته ايبار بيشتر باهاش سكس نداره و نميزاره شوهرش بيشترازبار بكنش;;س:دارم شاخ درميارم زن وظيفشه شوهرشو ارضا كنه نبايد زمان و روز مشخص كنه برا سكس;;من:زندايي شما خودت با دايي از اين مشكلها داري;س:با خجالت سرشو انداخت پايين و گفت اينم سواله تو كردي;نه نداريم اما…من:اما چي زندايي;خجالت نكش;س:آخه درست نيست باتو درمورد اينطور مسائل صحبت كنم;من:اي بابا زندايي منكه نخواستم سكستون رو تعريف كني كه خجالت ميكشي;س:نه تورو خدا دوستداري تعريف كنم;من:به شوخي گفتم حالا مشكلتو تعريفكن بعداز اون طريقه سكس كردنتون رو تعريف كن;س:عجب رويي داري تو;مشكلي نداريم اما داييت زود ارضا ميشه همين;من:يعني نيم ساعتم كمتر;س:دلت خوشهدقيقه هم نميكشه كه تموم ميشه;من:شما ارضا نميشين;س:بعضي مواقع با دستش ارضام ميكنه;من:دكتر نرفتين;داروهاي تاخيرانداز استفاده كنه;س:دكتر نميره داروهم دوست نداره استفاده كنه بنظرش بهش حال نميده سر باشه طبيعيشو دوستداره;من:اينكه درست نيست توهم آدمي بايد خوشت بياد و لذت ببري از سكس;س:بيشتر بفكر خودشه منم عادت كردم;من:تابحال شده هوس سكس كني و دوستداشته باشي يه نفر كمرش قوي باشه و حسابي حال كني;س:درست حرف بزن يه نفر كدومه;دوستداشتم داييتبارهم شده كمرش سفت باشه;من:حالا دايي كمرش سفت باشه و ازتو هر مدلي سكس بخواد براش انجام ميدي;س:يعني چه مدلي;من:بخواد آلتشو بخوري يا از عقب بكنه يا…س:بخاطر شل بودن كمرش موقعيتش برام پيش نيومده اما فكركنم بتونم براش انجام بدم;من:دوستداري توي موقعيتش باشي وحال كني;س:آره اما نميشه با اين كمر شل داييت;من:شايد بتونم كمكت كنم البته جسارت نباشه;س:تو چطوري ميخواي كمك كني;بلند شدم رفتم كنار سميه نشستم;من:شما اجازه بدي من نشونت ميدم چطوري;س:يعني منظورت اينه تو با من سكس كني;من:آره درسته بهت قول ميدم حالي بهت بدم كه توي عمرت نكرده باشي;;;دستمو انداختم رو شونهاش و شروع كردم آروم نازش كردن;;;س:آخه من با تو;من:اشكالي نداره سميه جون;مطمئن باش كسي نميفهمه;س:نميشه الان شيرين مياد باشه بعدا;;;دستم از دور گردنش رسيده بود به سينهاش و از روي لباس داشتم ميماليدم و اون دستمو روي پاهاش حركت ميدادم;;;من:باشه سميه جون اما بزار يكم باهات بازيكنم و آبتو دربيارم سكس باشه بعدا سرفرصت;س:فقط مواظب باش كسي نياد متوجه نشيم امير;من:حواسم هست تو حالتو كن تا زودتر آبت بياد;;;دستمو رسونده بودم از يقش به سينهاش و دامنشو داده بودم بالا اون دستمو رسونده بودم بشورتش و كوسشو ميماليدم;خودشو تكون ميداد و نفس نفس ميزد;شروع كردم بخوردن لاله كوشش و همينطور لیس میزدم گردنشو واومد بسمت سينهاش;لباسشو دادم بالا و سوتينشم دادم بالا ولی بازش نكردم;واي خدااااا;نظر يادتون نره براي ادامه دادنش

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها