داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

خیانت پدر و تقاص سنگین

سلام بنده پسری 23 ساله متولد 1374 هستم قبل هرچیزی باید بگم که این داستان سکس نیست وجز حقیقت چزی نیست خوب میرم سر اصل مطلب

دو خواهر دارم که هردو ازدواج کردند وزندگی خیلی خوبی دارند .حدود 8 ماه پیش. مادرم بخاطر فوت پدر بزرگم دچار شوک عصبی شده بود دو روز در بیمارستان بستری شد روز اخر که قرار بود مادرم ترخیص بشه برای تهیه لباس برای مادرم به منزل برگشتم حدود ساعت 11صبح بود به منزل رسیدم با دیدن ماشین پدرم متوجه حضورش در خانه شدم اما چون ساعت اداری بود پدرم باید سرکار می رفت به همین دلیل بی صدا وارد منزل شدم صدای ناله ای از اتاق خواب پدرم شنیدم کم کم نزدیک شدم متاسفانه پدرم و زن همسایه که شوهر داشت در حال برقرار رابطه جنسی بودن از شدت اعصبانیت. نمیدونستم چیکار کنم اولین کاری که کردم با موبایلم فیلم برداری کردم در همین حال شنیدم که زن همسایه به مادرم فحاشی میکند دیگه نتونستم خیانت وفحاشی به مادرم رو که توی خونه خودش اتفاق می افتاد تحمل کنم به اتاقم رفتم واسلحه شکاری ام رو برداشتم رفتم سمت اتاق خواب پدرم با صدای گریه من متوجه حضور من شدن پدرم هرچقد التماس کرد اسلحه رو بزار زمین توضیح میدم بهت ولی من به طرف هردو تیراندازی کردم خیلی سریع با پلیس تماس گرفتم. خودم رو معرفی کردم بعداز برسی صحنه جرم بازداشت شدم با نشون دادن فیلم به بازپرس پرونده فیلم زمینه پرونده شد وبه دست قاضی رسید تا 3 هفته به زندان منتقل شدم که اولین دادگاه رسید تو دادگاه متوجه شدم که شوهر خواهر کوچیکم برام وکیل مدافع گرفته تا دنبال کارهای دادگاه باشه تایادم نرفته بگم که هردو شوهر خواهر ام پسرخاله ام هستن مقام های بالایی در شهرمون دارن باهاشون مثل برادرصمیمی ام قبل شروع دادگاه قاضی پرونده که منو به تنهایی به اتاقش دعوت کرد برخلاف اون چیزایی که از قاضی ها میگن حداقل اینجا برام روشن شد که همه قاضی ها مثل هم نیستن به من گفت قسم بخور که همه اعتراف ها حقیقت داره و چیزی رو پنهان نمیکنی. من که خودم همون اول همه چی رو گفته بودم نمیدونستم اخرشم چی میشه ولی اصلا ناراحت نبودم از کاری که انجام داده بودم پدرو مادرم که عاشق همدیگه بودن مشکلی تو خانواده نبود همه چی داشتیم اصلا فکر اینکه پدرم به این زندگی خوب اتیش زده داغونم میکرد هنگاهم خروج از اتاق که قاضی پرونده بهم گفت میدونی حکم تو قرار چی صادر بشه گفتم اخرش اعدام میشم بدتر از این که نمیخواد بشه (داخل پرانتز بگم که واقعا ترسی از مرگم نداشتم)قاضی برخلاف اون که تصور میکردم بهم گفت اگه مشکلی تازه ای پیش نیاد ومدرک تازه ای علیه تو ارائه نشد بدون تقاضای رضایت اولیای دم هردو مقتول تو امروز ازاد میشی و هردو مقتول گناهکار اعلام میشه چون زنای محصنه انجام شده وبه اندازه کافی مدرک داری که در ان حال انجام عمل زنا بین دو مقتول صورت گرفته (طبق قانون ایران اگه دو شخص متاهل مرتکب عمل زنا بشوند با شاهد 4 مرد بالغ یا مدرکی چون فیلم هردو شخص مجرم را مورد ضرب وشتم و قتل قرار بگیرند خونشان حلال است) بهم گفت خودت رو بسپار به خدا .صحبت هایمان تمام شد بعد از 10 دقیقه جلسه دادگاه به صورت رسمی شروع شد قاضی ازمن خواست تا دوباره همه چیز توضیح بدم بعد صحبتهای من شوهر زن همسایه که با دختران خود حضور داشت در کمال نا باوری از قاضی خواست از جرم من گذشته ومن ازاد شوم رضایت خود را اعلام کرد ونشست ولی عموی بزرگم از قاضی خواست تا دربرابر قتل انجام شده قصاص انجام بشه هردوتا خواهرم هم خواستار قصاص بودن ولی هرچه شوهرشان خواستن مانع حرف زدنشان بشن موفق نشدن در اخر وقتی که حکم صادرشد همه ساکت بودن بیچاره مادرم اروم اشک میریخت وحرفی واسه گفتن نداشت اولش فکر میکردم مادرم هم ازکاری که انجام دادم ناراحته ولی فهمیدم از ترس اینکه کارم رو خراب کنه شوهر خواهر کوچیکم گفته هیچی حرف نزن مادرم خیلی ساده بودیه بچه هم می تونست به راحتی سرش کلاه بزاره همین مظلومیت مادرم بود که نتونستم تحمل صحنه خیانتی که به او میشد رو ببینم قاضی وقتی شروع به خواندن حکم کرد با وجود مخالفت خواهرانم وعمو هایم امیدی به ازادی نداشتم که همان لحضه قاضی اعلام کرد به علت مدارک قاتل (من)بر علیه مقتولین در حال زنا بودن وهردو انها متاهل بودن گناهکار بوده و قاتل از نظر اسلام بی گناه است .بعد ازاد شدنم عذاب وجدان گرفتم به هر دکتری هم مراجع کردم دارو هایی تجویز میکنن که. درمان نمیشم که هیچ وضعیتم هرروز بدتر میشه حتی بخاطر دورشدن ازخانواده پدرم با مادرم به خونه باغی که از پدرش به ارث رسیده بود (البته من بهش میگم کاخ) اومدیم. ولی هیچ چیز عوض نشد پدر بزرگم یعنی همون بابای مادرم بسیار مردی پولدار بود که وقتی 20 سالم بود فهمیدم پدرم داماد سرخونه بوده با پول پدربزرگم عشق وحال میکرد .

هدف از نوشتن این خاطره تلخ این بود که به کسانی تجربه بشه که خدا نکرده با همچین موضوعی روبه رو شدن فرصت توضیح بدن البته بعد از اینکه مدرکی داشته باشن تا دیگه تکرار نشه .عذاب وجدان من اینه ای کاش پدرم اینکار رو نمیکرد ومن حداقل فرصت توضیح می دادم تا خانوادام از هم نمیپاشید.

نوشته: مهران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها