داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خیانت زنم الهام

سلام به همه
اسم من محمد ۲۸ سالمه نزدیک ۶ ساله ازدواج کردم کارم هم توی یه شرکت رفیقمه اسم زنم هم الهامه ۲۷ ساله لاغر اندام و تقریبن قد بلند با پوست سفید جوری که دست بزنی لک میشه و سینه های بزرگ

بریم سراغ داستان
۱۹ سالم بودمه رفتم دانشگاه و با زنم آشنا شدم همکلاسی بودیم نزدیک ۲ سال با هم دوست بودیم و بعد ازدواج کردیم
بچه نداریم و زندگیم تا همین چند ماه خوب بود و با هم هیچ مشکلی نداشتیم
من و علی رفیقم که توی شرکتش کارمیکنم از بچگی و دبستان با هم بودیم و حالا هم رفت و آمد خانوادگی داریم
زن علی درست برعکس زن من قد کوتاه چاق و پوست سبزه که ازدواج اجباری بوده و دختر خالشه
رابطه ما چهار نفر انقدر خوب بود که هیچوقت به الهام و‌علی شک نمیکردم و حتی الهام و با علی میفرستادم بازار و همینطور زن علی هم با من بیرون میومد
تا همین چندماه پیش که به الهام مشکوک شدم یه روز الهام بهم زنگ زد وگفت برم دنبالش تاببرمش بازار خریدکنه منم گفتم نمیرسم بیام و الان به علی میگم بیاد
گذشت و شب رفتم خونه و موقع خواب به الهام گفتم امروز خیلی خسته کننده بود بیا سکس کنیم تا حالم جا بیاد اما الهام طفره میرفت و میگفتم خستمو به اصرار زیادبلاخره راضی شد و شروع کردیم عشق بازی وقتی شلوارشو در آوردم دیدم یه لپ کونش کبودی داره گفتم چیشده گفت خوردم زمین ولی مشخص بودکبودی زمین خوردن نیست
خلاصه اونشب گذشت و تموم شد و هر وقت که الهام و علی با هم تنها میشدن الهام شبش نمیزاشت سکس کنیم و بعضی شبا به اصرار لختش که میکردم میدیدم یجاش کبوده و کم کم بهش مشکوک شدم
یه روز قبل از رفتن به اداره بهش گفتم امروز هر خریدی داری بگو من بعداز ساعت ۱۱ بیکار میشم الهامم گفت باشه
ساعت نزدیکای ۱۱ بودکه الهام زنگ و گفت محمد بریم بازار گفتم علی کلی کار ریخته سرم امروز نمیشه ببخشید که گفت با علی برم منم گفتم باشه الان بهش میگم
زنگ زدم به علی بهش گفتم اونم گفت باشه الان میرم
علی که از اداره خارج شد دنبالش رفتم رفتدر خونه ما و رفت تو خونه ولی بیرون نیومدن بعد از نیم ساعت که دیدم خبری نشد زنگ زدم به الهام و گفتم علی اومددنبالت گفت آره الان بازاریم دیگه مطمعن شدم یه خبرایی هست و رفتم سمت خونه کلید انداختم تو‌ در و رفتم داخل خونه
وارد خونه که شدم همه چیز رو سرم خراب شد چندثانیه همه زندیگم با الهام از جلوی چشام رد شد
علی لنگای الهام و داده بود بالا و داشت تو کصش تلمبه میزد داد زدم گفتم چه غلطی میکنید و با داد من هر دوتاشون از جاشون بلندشدن علی بلافاصله لباساشو برداشت و اومد فرار کنه که یه لگد زدم تو شکمشو به مشت کوبیدم تو صورتش و کشیدمش و انداختمش تو اتاق و در قفل کردم
الهام فقط داشت گریه میکرد و میگفت محمد غلط کردم منم نشسته بودم و دستامو گزاشته بودم رو سرم الهام اومد سمتمو گریه کنان دستامو گرفت و گفت محمد غلط کردم گفت گوه هم خوردی بلند شدم در خونه رو قفل کردم و علی و از اتاق در آوردم و گفتم بکنش علی هنگ کرد و گفت چی گفتم بکنش مگه ۳ ساله همینکارو نمیکنی الان بکن علی گفت غلط کردم الهام فقط داشت گریه میکرد گوشیمو برداشتم زنگ زدم به چند تا از دوستای دیگم گفتم بیاید سمت خودمون کون آوردم بکنیم اونا هم‌ گفتن الان میایم علی به غلط کردن افتاده بود به الهام گفتم لباسات و‌بپوش گفشو طبقه بالا
بردمش طبقه بالا و تو اتاق زندانیش کردم و برگشتم پیش علی
علی فقط التماس میکرد و بهش میگفتم خفه شو تا بچه ها بیان
بعد نیم ساعت دوستام اومدنو وقتی علی و دیدن گفتن شوخیت گرفته دیگه که وقتی ماجرا رو‌تعریف کردم براشون افتادن به جون علی و پنج نفری حسابی کونش و گزاشتن اونشب سراغ الهام نرفتم و گزاشتم و تنها بمونه فردا رفتم سراغ علی و گفتم دیگه نمیخام بیینمت حروم زاده و باهاش حساب کتاب کارامو هم کردم و پولمو ازش گرفتم
برگشتم خونه سراغ الهام و گفتم میخام طلاقت بدم فقط گریه و میکرد التماس میکرد که طلاقش ندم بهش گفتم شرط داره تا طلاقت ندم اونم گفت چه شرطی منم گفتم حق نداری از خونه بدون من بری بیرون حق نداری کلید خونه رو داشته باشی هر وقت از خونه برم بیرون درارو قفل میکنم روت و هر شب سکس میکنیم و تو هم میای دادگاه رضایت میدی من دوباره ازدواج کنم وگرنه هم طلاقت میدم هم آبروتو میبرم الهام با گریه قبول کرد منم طلاقش نداد الان نزدیک ۱ سال از اون ماجرا میگذره و من از الهام یه دختر دارم و سه ماه پیش با یکی از دخترای فامیل ازدواج کردم و هم خودش و هم خونوادش با اینکه زن دومم شده مشکلی ندارن و الهامم هم تقریبن خدمتکار خونمون و هر روز و هر شب جلوی چشای الهام با همسرجدیدم سکس میکنم تا بسوزونمش
اگه خوشتون اومد بگیدتا ادامه بدم و از ماجراهای سکس با زن دومم جلوی الهام بگم
ممنون

نوشته: محمد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها