داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

بازی پدر خوانده (۳)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

طبق روال سابق تشریح پاره ای از توضیحات و جواب به کامنت ها به احترام هواداران محترم داستان :
(اگر علاقه ندارید به پایین خط چین بروید و از مطالعه این قسمت خود داری کنید)

سروران گرامی لازم دونستم یک توضیح خدمتتون بدم این داستان رو من در غالب یک کتاب ۱۷۰ صفحه ای سال ۲۰۲۱ با ایده گیری از فیلم اسکویید گیم و فضا سازی و از فیلم پدر خوانده که به روال داستان هم به شدت مربوط هست نوشتم
بدیهی است که قصد چاپ کردنشو نداشتم ! اما با درنظر گرفتن نکته فوق الذکر چنتا نتیجه گیری ساده میشه کرد:
۱- علت کند بودن داستان اینه که کتابه اصلا داستان نیست! (تازه من خیلی خیلی خلاصه و فشردش کردم که مخاطب سایت بتونه چکیدشو بخونه)

۲-هرچند کتاب در ادامه ریتم سریعتر میگیره و اروتیک و هورنیک میشه اما به نیت جق زدن شما تالیف نشده!!! پس اگر دنبال یه چیز کوتاه هستید که زود تر به نتیجه برسید میتونید از باقی داستان های سایت استفاده کنید

۳-در ادامه کارکتر های زیادی وارد داستان میشن و معما ها پیچیده تر میشه پس اگر علاقه مندید خواهشمندم دقت بیشتری به خرج بدید

۴-چهارمین و مهم ترین چیزی که تو کامنت ها بهش اشاره شده بود دوستان عزیزم من خودم در ابتدای عرایضم مطرح کردم که داستان اقتباس گیری از دوتا فیلمه ولی اون دوتا داستانی که داخل سایت اشاره کردید رو من تازه خوندم و اصلا نمیدونستم وجود داره که هر چند اگر میدونستم و تقلید هم میکردم باز هم موردی نداشت

امیدوارم از مطالعه ادامه داستان لذت ببرید

قسمت سوم : خاکستر

تو تاریکی محض بودم در باز شد
یه راهرو تنگ و تاریک به ارتفاع قدم که به نظر نمیومد خیلی طویل باشه
نور رو میشد تو فاصله کمتر از ۱۰متری دید
سلانه سلانه شروع کردم به حرکت کردن
صدای تینای هی نزدیک تر میشد به انتهای راهرو که رسیدم دیدم تینا تنها تو اتاق در حالی که بانداژ شده به صندلی سرشو برگردونده و داره منو نگاه میکنه
تو چشماش بغض بود و صورتش سرخ شده بود
احساس میکردم دیگه بیشتر از این نمیتونم راه برم فشاری که تو نیم ساعت گذشته بهم اومده بود خستگی معادل کوه کندن فرهادو به تنم اورده بود
منتها با فرق این که اون صورته شیرینو رو کوه در میاورد که رضایت خانوادشو جلب کنه من شیش نمیوردم که یه چیزی اندازه کیر خر بره داخل همسرم !

چشمم دنبال اون حرومزاده گشت
خاموش شدن چراغا و رد شدن از تونل ، زمان کافی داده بود که از اتاق خارج بشه
باید فکرشو میکردم که اونا قطعا فکر اینجاشو کردن!

کامل چسبارو از دور تینا کندم و ازادش کردم نشست رو صندلی و اخرین تیکه چسبی که باقی مونده بود رو دهنش رو سعی کردم سریع بکنم دردش نیاد
انگار راهکارم موثر نبود همین که دهنش ازاد شد بغضش ترکید اومد تو بغلم و های و های گریه کرد دیگه درد دست خونی پیرهن پیچی شدم یادم رفته بود بغلش کردمو شروع کردم ناز کردنش
سرش رو سینم بود چشمم به دوربینی افتاد که گوشه اتاق رو دیوار نصب بود و من تینا رو از تلویزیون اتاقم داشتم از اون زاویه میدیدم
هیچ وقت فکرشو نمیکردم ته فانتزی های جنسیمون به همچین چیز احمقانه ای ختم بشه

خواستم تینا رو از این که باعث دنده دادن به شرکت کردنمون تو این مسابقه شده شماتت کنم اما احساس کردم اصلا طاقت یه فشار دیگه رو نداره ترجیح دادم ساکت بمونم و بزارم اروم شه

تینا هیچ حرفی نمیزد بی وقفه گریه میکرد و به هق هق افتاده بود که یهو صدای یه دختر بشاش و خوشحال که از چهار طرف اتاق با باند پخش میشد باعث شد سرشو از سینم برداره و به دقت گوش‌کنه

سلاااااااااام دوستان عزیز من
رد کردن مرحله اول رو به شما تبریک میگم
تنها ۴مرحله دیگه مونده تا به یک میلیون دلار دست پیدا کنید!
اما قبلش وارد سرسرای آرامش بشید تا بتونید خودتون رو بازیابی کنید و برای مرحله دوم اماده بشید

راستی دوستای جدیدی هم اونجا هستن ومیتونید راجب تا اینجای مسیر با اون ها خوش و بش کنید

صدا قطع شد
صدای باز شدن یه دریچه از گوشه کف زمین اتاق اومد
از زیر دریچه اهنگ موزیک بی نظیر. پدر خوانده میشد

منو تینا متعجب هم دیگرو نگاه کردیم
دست تینا رو گرفتم و به سمت دریچه رفتیم یه راه پله تو در تو فلزی مارپیچ به یه طبقه پایین تر داشت

+تینا پشت من بیا ممکنه چیز خطر ناکی باشه
چند تا پله پایین رفتم

یه چراغونی عظیم
یه سرسرای بزرررررگ
صدای موزیک پدر خوانده هی بلند تر میشد
تینا پشت من پایین میومد

دو لاین میز خیلی بزرگ از انواع اقسام غذا های ایرانی و ایتالیایی
دست کم سه تا بره درسته کباب شده بود که مقدار کمی ازش معلوم بود خورده شده
مرغ ها و بوقلمون ها کامل مزه دار شده ای که دیدنش ادم سیرم گرسنه میکرد چه برسه به مایی که فک نمیکنم تو حد اقل ۲۴ساعت گذشته چیزی خورده باشیم

تینا گفت علی نکنه سمی باشه!
خندم گرفت تینا فیلمه مگه؟
نه به اون اولش که میگفتی بیا هیچی نیست نه به الان که به همه چی شک داری دوتا بشقاب بیار یه چیزی بخوریم

انگار جفتمون ترجیح دادیم راجب اتفاقایی که تو یه ساعت گذشته برامون افتاده هیچ حرفی نزنیم

+اه اه من از پاستا بدم میاد
-خب عزیزم نریز دست کم چهل نوع غذا اینجاست
+بوشم حالمو بد میکنه

مشغول پر کردن تکه های کباب چنجه تو پرس‌ پر برنجم بودم که شنیدم از انتهای سرسرا صدای همهمه میاد
+تینا اونجا چه خبره؟صدا ادم میاد!
_یعنی کسی غیر ما تو این خراب شده هست؟
+علی مگه نشنیدی صدائه جی کفت؟ کسای دیگه این غیر ما هستن

به سمت انتهای سرسرا حرکت کردیم صدا ها واضح تر شد نزدیک تر که شدم حرفارو میشنیدم:

-صدای پسر ۱: شماها هم تو سایت تایپک میذاشتید؟
-صدای پسر۲: اره هممونو از اون انجمن لعنتی پیدا کردن اصلا فکرشو نمیکردیم موضوع انقدر جدی باشه
صدای دختر: من دیگه نمیخوام اینجا بمونم چه طوری میتونم برم خونمون ؟
صدای پسر ۱ :مگه یادت نیست تو رضایت نامه نوشته بود در صورتی که قبول کنید تا روز اخر مسابقه هیچ راه برگشتی وجود نداره
صدای پسر ۲:شما که تا اینجاش رو اومدید بیاید از اینجا به بعد رو بگذرونیم مطمینم تک تکمون با این ۱میلیون دلاری که قراره بعد از گذروندن مرحله ۵ بهمون بدن سر یک ماه انقدر خوش میگذرونیم که همشو یادمون میره

صدا هایی که میومد انگار ادمایی تو اون اتاق بودن که دقیقا سرگذشت مشابه مارو داشتن
درو باز کردیم با یه صدای نا مطمین گفتم

سلام

به به یه زوج‌ دیگه! خوش اومدی داداش من امیرم

منم علی ام خوبید بچه ها ؟ ایشونم خانومم تینا

یه صدایی از پشت با خنده تمسخر امیز گفت اخ اخ قیافشو این دختر بچه معصوم پاره شده معلومه دیلدو زیادی براش بزرگ بوده کیر من از اونم بزرگ تره هااااا ببین اون چطوری جرت بده

با عصبانیت برگشتم صاحب این صدارو نگاه کردم یه پسر کچل قد کوتاه با چشمای ابی ‌ انگار جانی سینز روو کوتاه و پهن کرده باشن! از این قیافه ها که معلومه صبح تا شب در حال دید زدن ناموس مردمه

خندم از صورت محو شد و باعصبانیت گفتم : دفعه دیگه گه بخوری جر دادن واقعیو نشونت میدم حرومزاده

+تو مطمینن یه جای مردونگیت میلنگیده که الان اینجایی ادای غیرتیارو در نیاره بده زنتو بکنیم بابا

-الان مردونگیو میکنم تو کونت پفیوز حمله کردم سمتش با کله گذاشتم تو صورتش خورد زمین صورتش پر خون شد ریختن جدامون کردن

امیر: بچه هااااا بچه هااااا اروم باشید
تو این شرایط روانی اصلا نباید به پرو پای هم دیگه بپیچیم تمرکز کنید رو بردن بتونیم هممون به هدفامون برسیم

کامران تو ام دیگه انقدر حرفای نامربوط نزن

کامران : من دهن اینو میگام تخم کردی منو میزنی؟

امیر: کامران حرفای گنده تر از دهنت میزنی خب همین میشه دیگه موقع ورود هادی اینام به سارا یه چیز گفتی نزدیک بود هادی بزنه نصفت کنه من جلوشو گرفتم
یکم جلو دهنتو بگیر فکرامونو بریزیم رو هم

یه نگاه به شخصی که اسمشو امیر اورد کردم یه بدن خیلی خوب فیت قد بلند و صورت پر زاویه جذاب یه دختر خیلی خوش هیکلو سکسی کنارش بود معلوم بود جفتشون ورزشکارن

رفتیم یه گوشه و نزدیک یه شومینه خاموش چوبی نشستیم
امیر اومد جلومون گفت داداش ببخشید اینطوری شد این پسره حرف نمیفهمه بعدم همه ما با زنمون اومدیم اون دروغی تو سایت نوشته بود زن داره ولی طرف دوست دخترش بوده انگار اصلا هم طرف براش مهم نیست از وقتی اومده فقط دنبال ناموس اینو اونه

تینا یه نگاه به دختریکه کنار کامران بود کردوگفت خب این بشکه واسه کی مهمه؟

یه دختر چاق وچربی بسته زشت کنار کامران بود داشت با دستمال زخمشو پاک میکرد کامرانم مثه سگش باهاش رفتار میکرد قشنگ معلوم بود اومده یه بار تقشو بزنه بره که
پاش به مسابقه باز شده

امیر ادامه داد :
منو خانومم رکسانا هم مدرس زبانیم تو دانشگاه باهم دیگه اشنا شدیم کم کم با خوندن داستانای انجمن کیر تو کس به این فانتزی علاقه مند شدیم
حدود یه سال تو سایت تاپیک میذاشتیم ولی هیچکس پیدا نمیشد تا این که پدر خوانده یه روز بهمون ایمیل داد اولش کاملا واسمون مثل یه شوخی بود و فکر میکردیم داره باهامون بازی در میاره ولی بعد چند روز یه نفرو سره کوچمون و بعد تو محل کاره خودمو خانومم دیدیم که دائم مارو به شرکت تو مسابقه تشویق میکرد تا بالاخره تصمیم گرفتیم ماهم شرکت کنیم
یه تلفن گفت بیایم فرودگاه و منتظر باشیم تا بیان دنبالمون
ما ام خوشحال که الان قراره سوار هواپیما شیم! بچه یکسالمونو گذاشتیم پیش مادر زنمو رفتیم فرودگاه بعد از حدود یک ساعت معطلی یه پیامک از یه شماره ناشناس برام اومد که تو کافه ژوانی فرودگاه دوتا اسپرسو سفارش بدید و بخورید تا ما برسیم

ما بدون این که دلیل این کارو بفهمیم قهوه رو سفارش دادیم و بلافصله بعد از خوردن بیهوش شدیم و اینجا بهوش اومدیم

یه صدا از سرسرا صحبت امیرو قطع کرد : امیر عزیزم بوقلمون میخوری برات بیارم؟

امیر : رکسانا عزیزم نه ممنون من دیگه دارم میترکم

یه خنده ریز کرد و گفت این زن ماام انقدر میخوره من همش میگم الان منفجر میشه ولی نمیدونم چرا فیته و چاق نمیشه من یکم میخورم شیکمم ایر بگ میشه

امیر به بحث برگشتو ادامه داد :
قبل شما ۴ تا زوج دیگه ام اینجا بودن که متوجه شدیم مرحله اول برای هممون یه جور گذشته
بازی تاس و دیلدو!

راستی داداش واسه هر نفر یه پک گذاشتن تا تو تایم ارامش بتونیم ازش استفاده کنیم
برای هرکدوممون توش یه ایفون ۱۴ هست که به وای فای وصله ولی سیم کارت نداره
کلی بازی توش ریخته شده انگار فقط برای سرگرمیه
هرچیم سعی کردیم نمیشد باهاش حتی به شبکه اجتماعی وصل شد با جایی ارتباط برقرار کرد انگار فیریز شده
یه پک برای بهداشت شخصی ژیلت و ادکلن و شونه سرو و مسواک و این چیزا و یه سری خورده وسایل بدرد نخوره دیگه ام هست بیاید هرکدومتون یکی وردارید

از امیر تشکر کردم و یه لبخند صمیمی تحویلش دادم امیر ادامه داد

اونطرف انتهای سرسرا یه خوابگاه هست که ۵ تا اتاق خواب شیک داره این یعنی امشبو اینجاییم
احتمالا‌ مرحله دوم فردا شروع میشه

فکر میکنم از اینجا به بعد بازی هارو تنها نباشیم و گروهی شرکت کنیم
من مطمینم هممون میتونیم با هم فکری هم دیگه مرحله هارو رد کنیم
در حال حاضر تنها چیزی که مهمه اینه که مرحله دوم چیه!؟

داشتم با توجه به حرفای امیر گوش میکردم و سعی میکردم با میمیک صورتم تاییدش کنم ادم با شعوری به نظر میومد و خوشحال بودم که تو جمع هست یهو با صدای اه و ناله یه دختر وسط سرسرا رشته بحث پاره شد
با امیرو تینا سه تایی رفتیم ببینیم چه خبره کامران داشت زن یکی از بچه ها رو که هنوز باهاشون اشنا نشده بودیم وسط سالن میکرد و شوهرش لخت شده بود و نشسته بود جلوشون از تماشا کردن گاییده شدن زنش توسط کامران جق میزد

کامران عین حیوونا تلمبه میزد
از یه وجب زیر گردنش پلمپ تتو بود و انصافا عضله ای و خیلی مردونه بود راجبه کیرشم راست میگفت هیچی از دیلیدویی که تو کص تینا رفته بود کم نداشت و از صورت سرخ شده و همراه با خندش معلوم بود داره حسابی کیف میکنه
با دیدن من صورته زخمیشو سمت من چرخوند و خندیدو کفت : میبینی دارم زن اینو میکنم داره جق میزنه؟
به زودی تو ام از گاییده شدن زنت زیر کیرم ارضا میشی
حالا میبینی
اومدم حمله کنم سمتش تینا دستمو محکم فشار داد علی تروخدا جون من بهش محل نزار این مرتیکه خیلی بی حیاس معلومه چیزی واسه از دست دادن نداره
بیخیالش شو بزار هرچی میخواد بگه

کامران : هوووی مرضیه برو واسم یه رون مرغ بیار دوست دارم موقعی که دارم کص میکنم یه رون به دندون بکشم

دختره چاقم بدو بدو رفت رون یکی از مرغای درسته رو کند و اورد داد به کامران, از نظر من مرضیه پارتنر کامران حتی ارزش یه بار کردنم نداشت
قدیما به امثال اینا میگفتن دخترای سرباز پسند
رونای گنده ممه های سایز ۹۰ و یه کص اندازه کف گیر که خطش از شلوار بیرون زده

کامران داد میزد : همتونو میکنم من اومدم اینجا هرچی دختره بکنم هرکیم دلش خواست انتقام بگیره بیاد این تاپاله ای که من اوردم بکنه
بعد بلند قهقهه میزد
پدر خوانده فکر کرده خیلی زرنگه من درش مالیدم
این اصلا زن من نیست عالمو ادم بکننشم به تخمم نیست
اینارو پشت سرهم میگفت و تو کص اون یکی دختره وحشیانه تلمبه میزد و قهقه هایی میزد که صورتشو سرخ کرده بود

دختره زیرش از این پلنگایی بود که سرتا پاشو ژل زده تو پوزیشن داگ استایلی که داشت به کامران میداد کونش خیلی غیر عادی تکون میخورد البته تاثیر ضربه های محکم و وحشیانه کامرانم بی تاثیر نبود

شوهرشم با تموم شدن حرفای کامران یه اه بلند کشیدو ارضا شد

با غضب داشتم به اتفاقایی که داشت جلو روم میفتاد نگاه میکردم که چشمم به زوج خوشتیپی که اول تو اتاق دیده بودم افتاد اسمشونو امیر گفته بود تو ذهنم مرور کردم هادی و سارا یه گوشه نشسته بودنو داشتن از بین اون همه غذا فیله مرغ و سالاد میخوردن
واسم عجیب بود تو این شرایطم سعی داشتن رژیمشونو رعایت کنن
خیلی مصمم به نظر میومدن انگار دقیقا میدونن دارن چیکار میکنن و اروم بودن

فردا ساعت ۹ صبح :

جلو ایینه داشتم موهامو شونه میکردم
تینا رو تخت لم داده بود و باگوشیش در حال بازی کردن…

-شاعر قرن هفتم ؟
حافظ مولانا نظامی وحشی باقفی

مولانا
لگارتیم ۱۰۰ به علاوه پنج
+۱۵
-شاخه ای از فلسفه که مادی گرایی اعتقاد دارد و اثبات وجود خدا را نفی میکند
لیبرالیسم ، ریالیسم، سوسیالیسم ، ماتریالیسم
+ماتریالیسم
-افرین همسر باهوشم هر سه تاش درست بود
+تینا عزیزم اونبا ی واسه اینه که خودت جواب تو همیشه همه سوالاتو از من میپرسی
-نخیرم همه رو خودم جواب دادم
گاهی اوقات فقط گیر میکنم از تو راهنمایی میگیرم
+صحیح
ارهههه من باسوادممم بابا
اون بازیو تو خونه کم بود الانم گوشی دادن دستت قفلی میزنی بازی میکنی
-علی صدای گریه رو میشنوی؟
یه ذره گوشامو تیز کردم
+اره میشنوم
تینا از تخت پا شد دوتایی رفتیم سمت اتاق رو به رو همون دختره که داشت به کامران میداد زده بود زیر گریه داشت مثل ابر بهاری اشک میریخت

تینا رفت بغلش کرد چی شده عزیزم؟
با یه صدای تو ام گریه که انگار فقط منتظر بود با یکی حرف بزنه :
داررممممم دق میکنممممم
چرا چیشده عزیزم
من حالمممم از این کارای شهاب بهم میخوره
به زور منو اورده اینجا
از اول رابطمون بهم میگفت من خودم نمیتونم تورو بکنم دوس دارم کسی دیگه تورو بکنه من نگاه کنم

با تعجب با تینا بهم نگاه کردیم

دختره ادامه داد
تو سکس خودمون هر کار میکنم حتی سیخم نمیکنه
کیرش دوسانت میمونه اگر به هزار زور و بلا ام اقا سیخ کنه بعد ۱۰ثانیه ابش میاد

ولی به محض این که میبینه یکی به من تو خیابون حتی هیزی میکنه نزدیکه کیرش شلوارشو پاره کنه
اخه من نمیدونم این چه انحراف لعنتی ایه

به زور ورداشته منو اورده این جای مسخره حتی از اول بهش میگفتم این تاپیک نوشتنات تو سایت کار دستمون میده نکن
اخرش بدبختمون کرد

تینا سعی کرد بغلش کنه و ارومش کنه
احساس کردم بحث دخترونس جای من نیست گفتم بچه ها من میرم بیرون حرفاتونو زدید تینا جان بیا پیش من
رفتم تو هال نشستم چند دقیقه نگذشته بود دیدم سارا کل بدنش خیس با یه مایو دو تیکه پرچم امریکا و یه حوله زرد که انداخته رو دوشش اومد تو رنگ پوستش دیوونه کننده بود هیکلشو انگار تراشیده بودن حرف نداشت واقعا دلم میخواست بهش دست بزنم!
پشت سرش هادی اومد و ارتباط چشمی من با بدن زنشو با یه اخم قطع کرد واقعا بدنی که هادی داشت کمتر از این فرشته ای که کنارشه انتظار نمیرفت
عضلات پهن و بزرگش رو پوست سولار رفته ای که الان خیسم بود خود نمایی میکرد

خواستم موضوع دید زدن زنش رو عوض کنم
ببخشید مگه اینجا استخر داره؟
هادی خیلی سرد و خشک تو سه کلمه جوابمو داد
انتها سمت راست
رفتن تو اتاقشون 🙂

احساس کردم دوست ندارن با هیچکس ارتباط برقرار کنن انگار واسه یه کار مهم اومده بودن که باید انجامش میدادن و میرفتن
واقعا زوج حسرت برانگیزی بودن
و البته به شدت ساکت!

تینا اومد بیرون
-چی شد چس‌ناله هاش تموم شد؟

اره . اسمه دختره حنانس از رو بی پولی زنه این پسره شده پسره اقا زادس ولی نمیتونه سکس کنه کلا ‌ناتوانه
دوست داره زنشو بکنن خودش جق بزنه

خندیدم گفتم واجب شد یه حالی به زنش بدم پس

+کوووفت این قوطی ژل کردن داره؟ اینو خدا زده

-حالا این نه ولی خدایی زن هادی خوب چیزیه

+علی خیلی هیز شدیا

نه به چشم خواهری میگم 😅
من این دوتارو میشناسم بلاگر ورزشین کلیم تو اینستا فالور دارن خودمم فالوشون داشتم

-جدی؟ معلوم بود خیلی کارشون درسته

+اره از موقعی که اومدیم هی دارم نیگاشون میکنم ببینم کین انقدر اشنان ، یادم افتاد فالو داشتمش

-تینا ما این همه گشتیم اگه بیرون اینجا با اینا اشنا میشیدیم خیلی خوب بود

به به به به چه کصی اینجا با شوهرش نشسته داره اختلاط میکنه
باید ابمو بریزم رو اون صورت بکر و نچرال و معصومت شوهرتم بشینه نگات کنه

با صدای انکر والصوات کامران صحبتمون قطع شد

ببین مرتیکه خودت که غیرت نداری کسی که همراته به تخمت نیست پا میشم خودتو از کون میکنمتا برو تا پا نشدم

بلند بلند خندید گفت داداششششش سخت نگیر تو دیدی چجوری دهن پدر خوانده رو گاییدم؟
اون پدر خوانده که هیچی کیر منم نیست
راجب تو ام یه دونه زدی تو صورتم منم زنتو میکنم جاش در میاد
بعدم کی گفته من غیرت ندارم؟
غیرت مال خار مادر ادمه بقیه همه به کیرممم
بقیه زنای دنیا به جز خار مادر من یه مشت سگ ماده ان که باید واق واق کنن و کص بدن

از کوره در رفتم از جام بلند شدم گفتم اخه من کیرم تو کص و کون هم خواهر و هم مادرت از یقش گرفتم اونم یقمو گرفت …

همه چراغا خاموش شد
تاریکی محض
چشم چشمو نمیدید

صدای بلند گو از همه طرف سرسرا
با سلام
مرحله دوم بازی قرار بود امروز بعد از صرف نهار انجام بشه اما به دلیل نزاع و دعوای شرکت کننده ها و درخواست مکرر افرادی که روی شما شرط بستن همین الان استارت میخوره
چراغ هارو دنبال کرده و وارد درب مشکی بشید
یه سوسو نور روشن شد که میتونستیم از طریقش راهو دنبال کنیم یقه کامرانو ول کردم گفتم این دفعه شانس اوردی دفعه بعد زندت نمیزارم کامرانم یقمو ول کرد گفت ببین بچه جون من تا الان با خودت کاری نداشتم میخواستم فقط زنتو بگام ولی الان واسه فحشی‌که به خوار مادر من دادی پارت میکنم مادر نزاییده به ناموس من توهین کنه

از انتهای سرسرا یه صدا اومد :بچه ها بیاید بالای این در نوشته مرحله دوم میخوام بازش کنم
ضربان قلبم دوباره شروع شد دست تینا رو محکم گرفتم رفتیم سمت در پیش امیر و رکسانا
رکسانا گفت اگه یکم دندون به جیگرتون میگرفتید دعوا نمیکردید یه نهار دیگه خورده بودیم

گفتم امیر داداش یکم به این زنت غذا بده بد جور شیکم بردس

امیر درو باز کرد گردن کشی کرد : بچه های توش پنج تا تخت بیمارستانه! کسی‌ام نیست

دونه دونه پشت هم رفتیم تو اتاق استرس عجیبی داشتم بر عکس مرحله قبل داخل اتاق خبری از دکوراسیون انچنانی نبود بیشتر فضای یه تیمارستانو داشت!

پنج تا تخت بیمارستانی که بهم چسبیده بودن و با فاصله کمی به زور توی اتاق جا شده بودن یه ساعت دیجیتالی بزرگی که با رنگ قرمز و فونت دیجیتالی عدد ۱۰:۰۰ رو نشون میداد تنها جیزایی بود که تو اتاق بودن و البته عضو جدا نشدنی همه اتاق های این بازی دیوانه وار دوربینای چهار طرف اتاق بود که قطع به یقین مال پدر خوانده و سرمایه گذارای مسابقه لعنتی بود

به محض این که اخرین نفر وارد اتاق شد و درو بسته شد صدای زن داخل بلند گو شروع کرد :

شروع مرحله دوم
داخل اتاقک به تعداد هر زوج تخت اهنی یک نفره وجود داره هر زنو شوهر یک تخت رو انتخاب کنه و روش اسکان کنه

با توجه به تایمر بالای تختتون ۱۰دقیقه فرصت دارید که با همسرتون در هر پوزیشنی که دوست دارید ۱۰۰۰بار تلمبه بزنید
تعداد تلمبه ها با کورنومتری که کنار تختتون نصبه از ۱۰۰۰به ۰ به صورت معکوس اندازه گیری میشه

لازم به ذکره دخول خروج باید به اندازه نسبتا کامل انجام بشه تا کورنومتر اون رو جزو تلمبه های شما حساب بکنه

اگر با تموم شدن تایم به هر دلیلی مثل ارضا شدن، خسته شدن ، کند بودن و یا هر دلیل دیگه ای تعداد تلمبه مد نظر یعنی ۱۰۰۰بار خروج و دخول در ۱۰دقیقه رو انجام نداده باشید زوج شما از مسابقه حذف میشه

۳ دقیقه تا استارت بازی
با ارزوی موفقیت برای تک تک شما

صدا قطع شد

کامران گفت کیرم تو این مغزت پدر خوانده این مسابقت واسه من مثه اب خوردنه خیلی راحت و بدون حیا تمام لباساش تا شورتشو در اورد و به دختر همراهش گفت مرضیه زود لخت شو گمشو بیا زیر کیرم داگ استایل شو
تو داگ استایل من به سرعت بی نهایت میرسم
بعد دوباره از اون خنده های شیطانیش کرد

نگاه به تینا کردم ما چه پوزیشنی انتخاب کنیم؟

+علی همون کاری که همیشه خودمون میکنیم تو بخواب رو تخت من روت بالا پایین میشم
اونجوری که من بالا پایین شم خیلی سریعه

۱۰ دقیقه میشه ۶۰۰ ثانیه . ۶۰۰ ثانیه هزارتا تلمبه یعنی تو هر ثانیه تقریبا باید دوتا تلمبه بزنیم ! اونم نه واسه بیست سی‌ثانیه ۱۰دیقه مدت کمی نیست واسه این حجم فشار.
علی میشه این همه محسابه نکنی؟ الان راه حل دیگه ای نداریم تمام تلاشمونو میکنیم

برگشتم به بقیه بچه ها نگاه کردم
امیر داشت با رکسانا حرف میزد و سعی میکرد روحیشو حفظ کنه

شهاب کاملا معلوم بود ریده به خودش و عمرا توانایی همچین کاری نداره

ولی جالب ترینش هادی و سارا بود تنها زوجی بودن که جفتشون زود تر از همه لخت مادر زاد رو تخت خوابیده و پوزیشن گرفته بودن
اونا هم مثله ما خوابیدن هادی و نشستن سارا روشو انتخاب کرده بودن
نمیدونم چجوری انقدررررر هماهنگ بودن
با نگاه کردن به بدن بی نقص سارا تحریک میشدم
ترجیح دادم سرمو برگردونم چون اصلا دوست نداشتم وسط تلمبه های تینا ارضا شم و ببازم!

مشغول دیدن بچه ها بودم که متوجه شدم تنها تخت خالی اخرین تخته که تو تخت بغلیش کامران اماده باش کیرشو دم کص مرضیه گذاشته مجبور شدیم تو تخت کناری این کص کش‌بخوابیم

من خوابیدم رو تخت و تینا کاملا لخت شد و اومد روم

کامران با خط نگاهش داشت بدن لخت تینا رو نگاه میکرد
جووووون چه بدنی داره این جنده کوچولوی معصوم
قول میدم امشب قبل خواب پیروزیمو از این مرحله با کردن تو جشن بگیرم بعد یه اسپنک زد تو کون تینا

از جام خیز برداشتم پا شم حمله کنم سمتش تینا نشست روم با یه حالت تحکم گفت علی هیچی نگو الان باید تمرکز کنیم رو بازی

کامران گفت اره تمرکز کن اگه نتونستی ۱۰۰۰تارو پر کنی‌خودم کمکت میکنم چون من فک کنم دوسه دیقه وقت اضافه میارم بعد باز بلند بلند خندید

خنده هاش حتی از صدای برفک تلویزیونه مرحله اولم رو مخ تر بود

شمارش معکوس‌شروع شد
۳
۲
۱
بازی استارت خورد

من بی حرکت خوابیده بودم و تینا سعی میکرد با انتهای سرعت روم بالا پایین کنه
تمام تلاشمو کردم به تینا نگاه نکنم تا ارضا نشم این دختر هنوز که هنوزه واقعا تحریکم میکنه نگاه کردن به پوست سفیدش سینه های گردش صورت خام و بچه گونش رونای پرش منو از خود بی خود میکنه حتی تو این شرایط سخت روانی ارضا نشدن جلوش کاره سختیه

صدای نفس نفس ۶ تا زوج که همه به صورت موازی داشتن باهم با نهایت سرعت سکس‌میکردن سمفونی شماره ۶ موتزارت راه انداخته بود کمتر از یه دیقه همه بدنا خیس شده و برق میزد

هر کی هر همکاری که میتونست واسه بالا بردن سرعت تلمبه ها به پارتنش میکرد سعی میکردم بدنمو جوری تنظیم کنم که با تینا ریتم بگیرم

کنار نگرانی ارضا شدن خودم نگران ارضا شدن تینا ام بودم
این پوزیشن تینارو خیلی تحریک میکرد اماده بودم هروقت که سرعتش کم شد سریع پوزیشنو به داگ استایل تغییر بدم و خودم دست به کار شم
یه نگاه به شهاب و حنانه کردم حنانه داشت سعی میکرد کیر شهابو سیخ کنه ! تو اون بهبه خندم گرفته بود دلم براش سوخت 🙂 خودم سال ۹۸ یه برهه ای که خیلی بدهی داشتم به این مشکل برخورده بودم و خیلی موقتی بود و حل شد ولی‌ گویا این دوستمون کلا سکس‌براش تحریک کننده نیست و فقط دوست داره تماشا کنه!

کامران داشت به طرز‌وحشیانه ای توی‌ مرضیه تلمبه میزد
هروقت میخواستم حشرم بخوابه و ارضا نشم به چربیای پای مرضیه نگاه میکردم
واقعا حالمو بد میکرد

دور ترین تخت از ما هادی و سارا بودن به هم دیکه زل زده بودن و خیلی منظم و مرتب باهم تلمبه میزدن
هم هادی پایین بالا میکرد هم سارا و باهم ریتم کرفته بودن
انقدر خوب بودن انگار قبلا این بازیو تمرین کردن!!!

یه نگاه به کورونومتر کردم ۵۵۴-۵۵۳-۵۵۲ داشتیم خوب پیش میرفتیم

حدود شیش دیقه از بازی نگذشته بود بلند گو اعلام کرد زوج شهاب مرضیه به دلیل ارضا شدن شهاب از بازی حذف شدن و از اتاق خارج شدن

کامران داشت با سرعت باور نکردنی بدون نفس گرفتن کص‌مرضیه رو جرمیداد مهارت عجیبی تو این کار داشت حتی دیروزم که مسابقه ای نبود همینجوری حنانه رو میکرد
نگاه به کورنو مترش کردم حدود ۱۰۰تا از ما جلو بود !

کند ترین زوج امیرو رکسانا بودن
رکسانا انقدر خورده بود نمیتونست تکون بخوره
امیرم شکم داشت و چیزی‌ از اون کم نداشت چند بار پوزیشن عوض کردن ولی هی نفسشون میگرفت

تینا خوبی؟
با نفس نفس : اره
-بدو نفسم بدو سریعتر
+ازم …حرف… نکش…
-ساکت موندم تا کارشو بکنه و نفسشو واسه جواب دادن به سوال من خسته نکنه

دو دیقه مونده بود بازی تموم بشه
کورنو متر کامران یه بوق زدو نور سبز داد
و کامران یه نعره پیورزی کشید و از رو تخت پا شد
سر زانو هاش خط افتاده بود
مرضیه که قشنگ جر خورده و سرخ شده بود همونطوری رو تخت پهن شد
استرسم بیشتر شد
کمتر از ۱۱۰ ثانیه مونده بود و کورنومتر ما ۱۳۰رو نشون میداد
این وسط داشتم تمام تلاشمو میکردم ارضا نشم کیرم شل بشه!
کامران یهو وسط خوشحالیش اومد یه اسپنک محکم زد در کون تینا
بجنب ماده سگ بجنب
داد زدم کامران گمشو
کامران بدون توجه به حرف من یه اسپنک دیگه زد در کون تینا گفت بجنب نمیخوام به این زودی حذف بشی این کصو کونتو کارش‌دارم
قبل این که بخوام واکنش بدم تینا یه جیغ بلند کشید علی بشینننن ولش کن
خوابیدم سرجام ۹دیقه تلمبه زدنش رو کیرم واسه عصبانیتم هدر نره
کامران موقعیتو مناسب دید گفت ای جاااان
وقت خوبیه شروع کرد همونطوری که تینا بالا پایین میشد سینه و کون تینا رو مالوندن
از شدت عصبانیت داشتم دیوونه میشدم
منتظر بودم این یه دیقه ام تموم بشه پاشم انقدر بزنم خوردش کنم که نتونن از دی ان ای هم تشخیص هویتش بدن

ور رفتنای کامران به تینا ادامه داشت دید نداشتم ولی متوجه شدم کامران انگشتشو کرده تو کون تینا داره باهاش بازی میکنه حس کردم سرعت تینا داره بیشتر میشه

چشاشو بسته بود سرشو برده بالا هروقت نزدیک ارضا شدنش بود این کارو میکرد

نگاه کردن این منظره و دست مالی کامران با وجود نفرتم ازش کم کم داشت تحریکم میکرد تو حال خودم نبودم و تو ۹ دقیقه گذشته ۹۰۰ بار روم تلمبه رفته بودن!

تو همین گیرو دار بودیم صدای کورنومتر هادی اینا و اومد اون ها هم ۱۰۰۰تاشونو تموم کردن
فقط ما امیر اینا مونده بودیم
مطمینا امیر اینا تموم نمیکردن هنوز به ۸۰۰ ام نرسیده بودن

۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
نور سبزو صدای کورنو متر …

تا فهمیدم موفق شدیم ابم پاچید و تینا خیلیییی عمیق ارضا شد و خودشو انداخت روم
بدنش کامل خیس شده بود

کامران انگشتشو از کون تینا در اورد یه خنده پیروز مندانه زد و گفت افرین جنده کوچولو

تو لابی سرسرا نشسته بودیم یه موزیک لایت ایتالیایی پخش میشد فضا خیلی اروم بود

سه تا زوجی که موفق‌ شده بودیم مرحله دوم رو رد کنیم هرکدوم یه پیک ویسکی دستمون بود و داشتیم از پیروزیمون لذت میبردیم

حس خیلی خوبی داشتم
یه قدم به یه میلیون دلار نزدیک شده بودم
دیگه انگار خبری از عذاب وجدان نبود
یه بوسه از لب تینا گرفتم
عزیزم بهت افتخار میکنم عالی بودی این مرحله رو کاملا مدیون سرعت توییم

امیرو رکسانا و شهاب و حنانه فراخوان داده شده بودن تو اتاق
تا از مسابقه اخراج بشن

کم کم سرم داشت گرم میشد و یکم احساس مستی میکردم حتی خستگی تو تنمم و لذت بخش بود و داشتم از ارامشم لذت میبردم
یکم بوی سوختگی نوک دماغمو میزد
تینا با چشمای خمار و با خنده اومد نشست رو پام گفت علی بو کله پاچه نمیاد ؟؟؟ انگار یه چیزی رو دارن کز میدن

بو یکم بیش از حد شده بود
هممون فکر کردیم اتیش سوزی شده از جامون پا شدیم این ور اونور نگاه میکردیم

در باز شد یه کت شلواری با ماسک سیاه یه کیسه به نظر سنگین تو دستش از اتاق اومد بیرون وایستاد رو به یکی‌ از دوربینا گفت
جناب پدر خوانده هر چهار نفررو کشتیم بعد کاملا ‌سوزوندیم خاکسترشون دستمه
از دریچه میفرستم بالا.

ما ماتو و مبهوت همگی به هم نگاه کردیم…

نوشته: پسر خوانده

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها