داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کیر پدر کون پسر

بهار امسال بعد مدتها که به خاطر کرونا سفر نرفته بودیم تصمیم گرفتیم یه تور بگیریم و یه هفته ای بریم گشت و گذار.
جمع خوب و هماهنگی بود و مسافرها از روز اول با هم صمیمی شده بودیم. توی جمع یه خانواده هم بودن که پدر و پسر بودند. پدره حدود ۴۰ سال داشت و با پسر نوجوونش خیلی صمیمی بود و همه مدت با هم بودند. البته گاهی اوقات که حواسشون به جمع نبود ناخودآگاه رفتارهایی میکردند که من رو کمی کنجکاو کرده بود. مثلا توی اتوبوس موقع استراحت یه بار دیدم که پدره سرش رو چسبونده به گونه پسره و دایم یه چیزی توی گوشش میگه و ریز ریز میخندن ، بیشتر کارشون شبیه پارتنرها بود، ولی خیلی هم توجه نکردم و گذشتم.
طبق برنامه یه دو شبی هم توی یکی از کاروانسراهای بومگردی ساکن بودیم. شب دوم حوالی ساعت دو شب بود که خوابم نمیبرد. هوا هم خنک و خوب بود و بدجوری هوس یه نخ سیگار کرده بودم. آروم و بی سر و صدا اومدم بیرون که برم جایی دورتر سیگارم رو بکشم.
داشتم بی سر و صدا میرفتم که نور چراغ یکی از غرفه ها و صدای یواشکی صحبت کردن من رو کنجکاو کرد. خودم رو به دیوار رسوندم و از گوشه باز پرده با احتیاط داخل رو نگاه کردم. از صحنه ای که دیدم یه دفعه سرم داغ شد و قلبم شروع به تپیدن کرد.
پسر نوجوون چهار دست و پا روی قالیچه بود و پدرش پشت سرش زانو زده بود. هر دو هم کاملا لخت. پسره هیکل سفید و ظریف و نازی داشت و پدره هیکل ورزیده ای داشت.
پدره داشت یه چیزی که احتمال زیاد لوبریکانت بود روی کیرش میزد و با پسره خیلی یواش حرف میزد. میگفت از تهران که راه افتادیم همش منتظر بودم کی موقعیت جور میشه. پسره هم میگفت زودتر شروع کن منم این چند روز خیلی دلم میخواست.
پدره میگفت حیف که نمیتونم جیغت رو در بیارم. پسره گفت عزیزم اگر جیغ میخواستی خب دو تایی میرفتیم ویلای شمال جای اینجا.
بعد پدره دستش رو گذاشت پشت پسره و کمی فشار داد سمت خودش و با دست دیگه کیرش رو تنظیم کرد و آروم آروم فرو کرد به پسره. بعد کمی مکث آروم و با طمانینه شروع کرد به تلمبه زدن. جوری که معلوم بود به هر دوشون داره لذت فراوونی میده. بعد مدت نه چندان زیادی که احتمالا به خاطر حشری بودن پدره بود کیرش رو کشید بیرون و گذاشت لای قاچ کون پسره و با دستاش دو طرف کمرش رو گرفت. بعد چند بار بالا و پایین کشیدن لاش چند آه آروم کشید و خم شد روش و معلوم بود ارضا شده.

روز بعد تمام مدت سعی میکردم بدون اینکه متوجه بشم رفتارهاشون رو زیر نظر بگیرم. تقریبا مطمئنم که پدر و پسر واقعی نبودند و برای راحتی توی جمع اینطور وانمود میکردند.

نوشته: نیما امین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها