داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

بابا حشری، مامان فول حشری (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

خب اول از همه جواب برخی دوستان که نظر گذاشته بودن رو بدم.باید اسامی شهرو عوض کنم اینکه توی داستان نمیتونم تمام جزئیات رو بگم خو اساتید محترم.دوست عزیز یه کم جق نزن مغزتو به کار بنداز.یارو رو سر مرز گرفتن همونجا که زندانیش نکردن.اوردنش همین زندان کرج(مثلا) و واسه همین عموی زن جنده ما مارو اورد اینجا. بقیه کسایی که شعر میگین دلتون نخواست نخونید داستانو به کیرم.بقیه کسایی که تشویق کردین ازینجاش بیشتر حال میکنین.
وسایلارو گذاشت و گفتم مامان میشه گوشی منم بیاری گفت باش.داشت درو قفل میکرد که عموم رسید.از عموم بگم.یه مرد 65 ساله اما بلند قامت و هیکلی.شدیدا خشک و شدیدا پولدار.تو کار پیمانکاری و ساخت و ساز زمین خواری و فکر کنم تریاکا هم مال همین بودن.چون یه خونه مجردی داشت که اکثر پولدارای شهر میومدن پیشش تریاک میکشیدن.روی همین حساب به خیلی جاها وصله.مامان من قشنگ داشت جون میداد.عموم رسید و به رانندش گفت پیاده شه بره سرکوچه و به مامانم گفت بشینه تو ماشین.منم رفتم تو لکسوز عموم و عارف رو فرستاد عموم بره.عموی.همین که نشستیم عموم به تیپ مامان گیر داد و مادر ما گفت یاسر اوندفعه کلی دعوا کرده بود که هر بار با تیپ بد میای من خوشم نمیاد.عموم گفت خب اینجوری میخواستی کنار این یارو رانندهه بشینی مامانم گفت نه چادر میکردم سرم و چادرشو از توی کیف نشون داد و گفت عقب هم مینشستم که من هنگ کردم.اما این موضوع فیصله پیدا کرد و یه لحظه عموم گفت گوشیتو بده.مامان ما با یه کصخولی خاصی گفت گوشیمو؟واسه چی؟عموی ما زیاد ادم خوش اخلاقی نیست و اروم زد بهش گفت میگم گوشیتو بده.دیدم مامانم جای گوشی خودش گوشی منو داد.من کلا خشک شده بودم نه اینکه توی گوشیم چیزی باشه ،بیشتر واسه اینکه پری چی توی گوشیش داره که نداد به عمو.دیدم عموم یه گوشی کوچیک دراورد به مامان گفت شمارتو بزن تو این مامان شمارشو(شماره منو) زد و یه تک افتاد روی اون گوشی.گوشی رو داد گفت برو تو زندان اینو یه سرباز به اسم فلان میاد میگیره.اقا سرتونو درد نیارم.من با مامان رفتیم تو به مامان گفتم مامان چرا گوشی منو دادی بهش گفت تو گوشیم عکسای خودم بود روم نشد.این اواخر میدیدم مامانم زیادی سرش تو گوشیه و بعضی وقتا تا نصفه شب چت میکنه ولی مادر ما اصن اهل عکس نبود زیاد منم چیزی نگفتم.این داستان گذشت و من بابامو دیدم و اومدم تو ماشین و پری رفت پیش بابام.تو ماشین که نشستم دیدم عموم بیرون با گوشیش در حا صحبته.در جا گوشی مامانم که توی کیفش بود رو برداشتم تا فضولی کنم.رفتم توی عکساش دیدم هیچی نیست بالکل و فقط چنتا ازین عکس کصشعرا که توی گروها میذارن بود.مسیجاش هم هیچی نبود تا توی تلگرامش دیدم یه شمارس به اسم سیمین خانوم.دوستی به اسم سیمین نداشت.بازش که کردم اول عکس یه جفت ممه بزرگ دیدم که معلوم بود لحظه اخری گرفته شده و مامانم لباسشو زده بالا و گرفته و دیدم اقا عارف هم زیرش نوشته که قربون اینا برم که قراره بخورمشون.بعله.با اقا عارف چه دل و قلوه ای میگیرن.مدیا رو که باز کردم دیدم فقط عکسای ممه های پری توش ردوبدل شده.یه جاش بود که عارف یه عکس داده بود که یه کیر روی ممه های پری گذاشته و گفته چه میکس قشنگی.پری هم همونجا گفته که عاشق اینم که کیرتو بذاری لای سینه هام.اقا یه لحظه عموم اومد توی ماشین و به زور تونستم جلوی کیر جق مو بگیرم که نبینه.عموم گفت که عمو قفل گوشی مامانتو باز کن و گوشی خودمو داد.همین که گوشیو داد دوباره گوشی خودش زنگ خورد و رفت بیرون منم تو همین حین شماره تلگرام مامانمو واسه خودم اد کردم و کد تاییدو سریع از توی گوشی مامانم پاک کردم تا سر فرصت بشینم بخونمشون.دوباره رفتم سر پیاما و دیدم جریان این شده که منو که رسوندن برن خونه عارف به بهونه خرید.خواستم ببینم اون روز که عارف رو دیدم چی شده گویا قرارشون به این شده که مامانم به بهانه خرید بره بیرون و خریدشو زیاد کنه و عارف هم واسش بیاره داخل و من تازه فهمیدم عموم یه نفرو گذاشته روبروی خونمون که حواسش به ما باشه واسه همین عارف نمیتونست راحت بیاد جنده خانومو بکنه.و وقتی به بهونه خرید میاد اول یه دل سیر کص پری رو میلیسه و کیرشو میذاره لای پستونای پری که خیلی خوشش میاد و گویا یاسر تا حالا غافل بوده ازین حرکت. و اینم فهمیدم که پری اون بار سه بار ارضا شده که تا حالا اصن واسش اتفاق نیفتاده بوده.
گویا سکسشون فقط همین یه بار بوده ولی عملا تو ی تلگرام هرشب با هم سکس دارن.انواع اقسام عکسای بدن مادرمم بود.سینه های گندش توی حموم،از زیر لباس بدون سوتین،کون تپلش وقتی قمبل کرده،کیر عارف که انصافا کیر خوش فرمی داشت.واسه یاسر یه کم کج بود و سیاه اما واسه عارف سفید و سیخ بود.کلا کلکسیون عکس سوپری بود.شاید بگم بیست پنج یا سی تا عکس بود. عموم دوباره اومد و گوشیمو گرفت گفت عمو کسی زنگ نزد گفتم نه.گفت عمو مامانت تنهایی چیکار میکنه؟گفتم هیچی فقط تی وی و شبکه های جم .واقعا هم به این سریالای ترکی علاقه داشت و همه رو نیگا میکرد.گفت عمو بابات که نیسته تو باید حواست به مامانت خیلی باشه.حالا من دارم هماهنگ میکنم بابات به همین زودیا بیاد.منم گفتم باشه.خبر نداشت همین الان پری خانوم میخواسته بره کیر عارف رو بذاره لا سینه اش .بعدش گفت این پسره رو چند وقته میشناسین؟گفتم از همون باری که رفتیم زندان و فهمیدیم دخترخالش تو همین زندان کار میکنه.اینو که گفتم عموی ما یه دفعه سیخ شد و گفت چی عمو دوباره کامل توضیح بده.جریانو کامل بهش گفتم و گفت اسمش چی بود گفتم عارف اسم فامیلشو نمیدونم.بماند که یه لحظه گوشی من با همون شماره زنگ خورد و فهمیدم بابامه و عموم این گوشی کوچیکه رو بهش رسونده.اقا رفتن بیرون و شروع کردن به صحبت و عموم دیدم گفت که خودم درت میارم.با قاضیه صحبت کردم و قرار شد تو همین یه سال بیاریمت بیرون.همین حین مامان من اومد و دوباره نشست تو ماشین اما همش استرس داشت.گفت گوشیمو بده دادم بهش.یه نیگاش کرد و گفت عموت که گوشیمو ندید؟گفتم منظورت گوشی منه؟خندید و گفت اره.بازش که نکردی.به دروغ گفتم رمزشو که ندارم.یه لبخند راحت زد و گوشیشو کرد تو کیفش و مثه یه خانوم محجبه نشست و کم مونده بود یه تسبیح در بیاره.من همونجا جوری که نمیدید داشتم عکساشو میدیدم که استکان رو گذاشته رو قاچ کونش که طاقچگیش رو به عارف نشون بده.اقا عموی ما تا نشست تو ماشین برداشت به مادر ما توپید که جریان این عارف چیه.اقا مادر ما دیگه داشت سکته میکرد و واقعا قالب تهی میکرد و با تته پته گفت که نمیدونم محسن خان .چه جریانی،چه رابطه ای؟آقا ما دیدیم این کصخول الان همه چیو میگه و سریع گفتم مامان من به عمو گفتم دخترخاله عارف کشیک زندانه/خدارو شکر در جا گرفت و گفت خب اره یه بار بهم گفت که میخواستم میوه ببرم واسه یاسر و یکی بهم گفت شاید اجازه ندن.گفتم یاسر انبه دوست داره و میخواستم براش ببرم.قشنگ مثه اب روی اتیش عموی ما در جا اومد پایین که خداروشکر یاسر لااقل تورو داره.امروز تیپتو دید خوشال شده بود. ازش پرسیدم که چرا به پروین گفتی لباس ناجور بپوشه اونم گفته دلم واسه تیپش تنگ شده بوده.از دفعه بعد خواستی بری بگو بگم راننده خودم بیاد.مامانم تا اومد بگه که نه خودمون میریم عموی من گفت نه دیگه با این پسره نرین، شاید اطلاعاتی باشه. استارت زد و گفت بریم خونه ما یه چند وقتی اونجا باشین.مامانم گفت که باشه و بریم خونه من لباسامو بردارم که عموم گفت نه عصر با حمید برین واسه خودتون لباس بخرین.اقا چند روزی که ما خونه عموم بودیم مادر ما دیگه تخم ور رفتن به گوشی نداشت.تا دیدم یه عصر عموم گفت من میخوام برم تهران حمید تو هم بیا .پروین تو چی میای مامانم گفت که نه آخه یک ساعت دیگه وقته دکتر دارم.عموی ما هم که سرش تو گوشی بود گفت باشه.مادر ما دوباره کز کرده نشست و دلم واسش سوخت.البته تحریکم شده بودم.در حالی که جلوی کیر راست شدنمو میگرفتم به مامانم گفتم جای منم بستنی بخور.مامانم گفت بستنی؟مطب دکتر که بستنی نمیدن.گفتم توی راهش که میدن.مادر ما یه کم دوزاریش کج بود.گفت حال وایسادن ندارم برم بستنی بخورم.گفتم خودت واینست.به عارف بگو.مامانم یه لحظه گفت عارف؟نه بابا ندیدی عموت چی گفت؟گفتم اون واسه زندان بود رانندش که داره با ما میاد تهران.به تو هم چیزی نگفت که با چی برو دکتر.اقا مادر ما یه لحظه گرفت چی میگم و بی اینکه پنهون کنه تو کونش عروسی شد.دیدم پرید سر گوشی و شروع کرد با تلفن ور رفتن.همینجور که روی گوشی خودش پی ام میومد گوشی منم تو جیبم وول میخورد.ما سوار شدیم و رفتیم تهران وگوشی من همینجور که میدیدم سی یا چهل تا نوتیفیکیشن داشت ولی تخم نمیکردم گوشیمو در بیارم که یه وقت عموم متوجه بشه که این گوشی منه و مال مامانم نیس.تهران رسیدیم رفت پمپ بنزین که نیم ساعتی وقتمونو گرفت.دیگه دم دمای غروب برگشتیم که دقیق چارساعت نبودیم.رسیدیم کرج و من دل تو دلم نبود که برم تلگراممو چک کنم.عموم گفت بریم شام بگیریم.اقا تا شامم گرفتیم رسیدیم خونه مامانم هنو نیومده بود.عموی من در جا گوشیو برداشت که پروین کجاس.زن عموم گفت نمیدونم رفت بیرون گفتم عمو مامانم گفت که دکتر داره.عموم:کی گفت؟ من : عصری که گفتی بریم تهرون گفت اهان.معلوم با چی رفت؟نکنه دوباره با این پسره رفته باشه که با گوشی زنگ زد.و من در جا اس دادم به مامانم نگو با عارفی.که خدارو شکر دیده بود و گفت الان دارم از سر کوچه پیاده میام با تاکسی اومدم.مامانم که رسید دیدم عموم یه لبخند رو لباش اومد چون مادر ما با همون تیپ کیریاش که میرفت زندان رفته بود.اقا نشستیم غذا خوردیم و صحبت کردیم و من به بهونه خستگی خواستم برم بالا.مامانم که کنارمنشستهبودگفتچرافکر کردی با عارف میرم؟گفتمنمیدونم حس کردم،گفت نشنیدی عمو محسنت چیگفت ؟یارو امکارن داره اطلاعاتی باشه.من با تاکسی رفتم.اقا من یه کم دلسرد شدم که شاید واقعا با عارف نبوده و تیپ کیریش هماینو تشدید کرد .دوباره عموم گفت حمید واسا کارت دارم.حالا همین امشب عموی ما مهر پدریش واسه من گل کرده بود و میخواست بریم واسم یه پی اس4 بخره.حالا هم تو کونم عروسی بود هم دل تو دلم نبود چتا رو بخونم.اقا بچگی غلبه کرد و رفتیم پی اس خریدیم و اومدیم و عموم گفت عمو الا دیره باشه فردا نصبش میکنیم و دید منم گفتم باشه عمو و گفت افرین پسرم الحق از خون خودمی.پریدم روی گوشی و رفتم توی اتاق دیدم بالای 50 تا نوت جدید اومده.بازش که کردم شده بود پر از عکس و زدم رفت بالا بی اینکه نیگا کنم و رسیدم که به اونجا که مامانم موقع رفتن ما پی ام داده بود.جنده خانوم میگفت با تاکسی رفته اما امون نداده بود…از سلام و عصر بیا دنبالم شروع شده بود تا قرار گذاشتن و یه دونه عکس فیس از پری جون که یه تاپه شیک پوشیده بود وخط ممه ها افتاده بود بیرون و عکس از تخت خونه عارف که انصافا خونش خیلی شیک بود که بعدا فهمیدم واسه داداش دوقلوش داووده که دوبی زندگی میکنه.اقا بعدش دیگه رفته بود دنبالش و هیچی نبود تا رسیدم به وقتی که ما رفته بودیم دستگاه بخریم.واای عارف چه عکسایی گرفته بود.اولیش عکس از بالای صورت پری بود که داشت ساک میزد.چنتا عکس دیگه که پری گرفته بود که عارف داشته واسش میخورده.اب کیره عارف رو سینه پری .پری نوشته بود ویدویو رو هم بفرست.بعدش یه ویدئو.تا اینجا من دوبار ارضا شده بودم.ویدئواولی رو که باز کردم دیدم صدای خوردن میاد و بعد یه کم زاویه دوربین درست شد دیدم عارف داره سینه های پری رو میخوره اما چهره اش معلوم نیست،ویدئو دوم رو که باز کردم دیدم تکیه داده به یه جایی و جوری که صورت پری نیفته داشت تو حالت داگی تلمبه میزد.وای صدای پری ناله بود ولی همین که عارف خم شد ممه هاشو میگرفت تبدیل به آه و اوه میشد.یکی دیگه هم از بالا گرفته بود که داشت ترتیب کون پری رو میداد و پری خونه رو سرش گذاشته بود از ناله های شهوتی.گویا خود پری این ویدئو ها رو خواسته بوده که عارف بگیره.چون گفت یکی دیگه هم گرفتی اونو بفرست.یکی دیگه ارسال کرد من واسه بار سوم هم ابم اومد.یکی بود که پری خوابیده بود و عارفم از بالای پاهاش داشت ترتیبش رو میداد و از پستوناش فیلم میگرفت.من دیگه بی حال افتادم رو تخت چون دیگه نایی نداشتم.
این روال بدین مدت گذشت و پری که دوماهی یه بار میرفت با یاسر ملاقات شرعی به ازاش دو بار میومد ملاقات کصدهی با عارف.عموی ماهم از اون به بعد زیاد با عارف مشکل نداشت چون آمارش گفته بود یارو موردی نداره.شایدم یه تایمایی به درد بخوره.منم که مدام توی تلگرام پری در جریان کامل بودم و یه جورایی اعتیاد پیدا کرده بودم.یه بار شد عموم از عارف خواست ببرمون زندان و خودشم همرامون اومد.این دوتا دیگه سکسشون به حدی رسیده بود که این اب اونو میخورد و اونم سوراخ کون پری رو لیس میزد.آقا از ماشین که زدن بیرون عموی من گیر داد عارف که بیا با هم صحبت کنیم.گوشی عارف تو ماشین جا موند و با گرفتنش روی افتاب و حدس زدن الگوی گوشیش بازش کردم.اومدم تلگرامش که دیدم فقط پری جونه
رفتم واتس آپ هیچی نبود.ولی وی چتش فعال بود و اسم داوود اولیش بود و داخل پیامای اون تمام عکسا و فیلمای مامانم بود.یعنی هرچی گرفته بود واسه داوود هم داده بود.یه جاش بود که داشت پری رو میگایید و پری سینه های خودشو گذاشته بود به دهن .داوود نوشته بود عارف من باید اینو بکنم .واسه ماه بعد که میام جورش کن.عارف نوشته بود که نیاز به جور کردن نداره.این همین که سینه هاشو بمالی و بخوری و همین که بذاری کصش از خودش بیخود میشه و اصلا متوجه تفاوت منو تو نمیشه.یه چند تا جمله بعد نوشته بود حتی بیشتر حشریش کنم و واسش کصشو بخوری ممکنه به هردوتامون با هم بده.تو از کص من از کون به تو بده.داوود نوشته بود که نه بابا در این حد دیگه کصخول نیست نیست.عارف نوشته بود خیلی حشریه.همین فیلمارو خودش میگه ازم بگیر ببینم در حال دادن چه شکلیم، یکی از این روزا که میرم واسه کردنش.وسط کار ازش یه جوری میپرسم ببینم میلش هست یا نه.اخرش هم از داوود پول خواست که داوود تقریبا صد میلیون بهش داد و گفت بیست تومنشو واسش طلا بگیر و بگو داداشم داده ببین چی میگه،که عارف گفت نه بابا اصن اینجوری نیست،برادرشوهرش میلیاردره،اونروز بامن صحبت کردکه یه بسته ببرم تهران،بابت اون بسته فقط بیست تومن داد.این فقط عشقش اینه که بکنیش،چون تو سن پایین ازدواج کرده و دوس پسر نداشته.دیگه داشتن حرفای خودشونو میزدن که دیدم عموم و عارف دارن میان
ادامه داره……

نوشته: Haaaaamid

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها