داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

بابا حشری، مامان فول حشری (۱)

سلام،این داستان واسه همین تازگیاس.بابای ما یه راننده لر هیکلی و خوشتیپ بود که زیاد هم غیرتی بود.مادر ما هم یه زن خوش اندام جنوبی که هم کونش دهنارو اب مینداخت هم پستونای نازش،با هاله های قهوه ای و نوک تیز. اما چهره اش معمولی بود.تیپش به خاطر بابام و دوستای رانندش همیشه لباسای گشاد و بود که کیر بقیه رو بالا نیاره چون واقعا میلف نازی بود.اینا ازدواج که کردن تا 10 سالی بچه دار نشدن تا من به دنیا اومدم.از همون بچگی من توجیه بودم که بابام شبایی که خونس من باید تو اتاق خودم بخوابم چون دوتاشون دو تا حشری بودن.و هر موقع که بابا خونه بود حسابی پری رو میکرد.مامانم هم همیشه خدا آماده بود.یادمه بابام تو خلوت مینشست پا بساط مشرووب مامان مینشست جلوش و در روی من قفل بود.و صدای پری همیشه بالا بود.مونده بودم این دوتا حشری چطو من تنها بچشون موندم و حامله نمیشد.یه بار فقط من 11 سالم بود داشتم رو میز آشپزخونه مشق مینوشتم یادمه بابام مست از راه رسید و اومد سراغش که میخوام پری پستون(لقبی که بابام بهش میداد) رو بکنم.مامان من یه لحظه اومد جمش کنه که منو ببره تو اتاق،دیدم بابام دست انداخت سینه های پری رو مالوندن.یه لحظه دیدم مامانم شل شد و دیگه هیچ کارش نکرد و خوابید رو زمین.بی اینکه حواسشون به من باشه مامانم سر بابامو گرفت تو دستش و میگفت بخور یاسر بخور فقط.اونجا بود که فهمیدم مادر ما نقطه ضعفش سینه هاشه.چون میدونستم بابام تو مستی بداخلاق میشه سریع در رفتم تو اتاقم اما خب در باز بود.خیلی دوس داشتم ببینم چیکار میکنن ولی استرس هم داشتم.یه جا دیگه نتونستم رفتم یواشکی دید بزنم دیدم بابام خوابیده رو زمین و مامانم جلوش دراز کشیده و مرتب داره ساک میزنه.کون خوش فرمش به سمت من قنبل بود ولی حتی سوراخش دیده نمیشد از بس که این بدن شفت و خوش فرم بود بابام هم دستای بزرگش سینه های پری رو چنگ میزد.یعنی قشنگ عق میزد مامانم و معلوم بود لذت میبره.بلند شد و داگی نشوند مادرمو و کیرشو گذاشت لا کص و شروع کرد تلمبه.من فقط به قدر 10 ثانیه پستونای پری رو دیدم که سفت واساده بودن و داشتن به هم میخوردن.واسه اینکه نبینه منو در جا رفتم تو اتاق و دیگه هم بیرون نشدم.یه ده مین بعدش دیدم مامانم اومد توی اتاقم و یه کم قربونم رفت که بابا حالش بد بود(حالا اون یاسر مست بود،این پری که از شهوت بیهوش شد چی)تو کی اومدی اتاقت.گفتم همین که دیدم مسته.مامانم گفت آفرین پسرم.بابات روزا واسه ما کار میکنه بعضی اوقات اینجوری میشه.منم هیچی نگفتم.یه نیم ساعت بعدش بابام اومد که حمید بریم بیرون و سه تایی یه درکه توپ رفتیم و دیزی زدیم.همونجا هم اینا کیری بازی در میاوردن جوری شد که من خجالت میکشیدم.خب تا اینجا رو شنیدین؟چیزی نبود غیر از سکس دوتا زنو شوهر حشری که کلا ماجرا به همین کاراشون میشد.ماجرا ازینجا شروع میشه که بابای ما رو لب مرز افغانستان با نیم تن تریاک گرفتن.همون اول عمومون که همه کاره بود و باند مواد رو داشت اومد و مارو از تهران برد کرج و یه خونه واسمون گرفت و وسایل.بابای ماهم حکم واسش خورد 5 سال حبس که به دروغ گفته بود من از موادا خبر نداشتم.مادر ما یه دوماهی تو خونه ناراحت بود و با کسی زیاد رفت و امد نداشت و تنها همدمش من بودم.یادمه یه بار عموم تونسته بود یه وقت ملاقات واسمون جور کنه.بهش میگفتن ملاقات شرعی. یعنی زندانی میتونه سکس داشته باشه با زنش.مادر ما کونش عروسی بود.تاکسی که گرفتیم تا اونجا مارو ببره اسمش عارف بود.مادر ماهم چادر کرد سرش با همون لباسای گشادش.تو ماشین عارف که نشستیم و گفتیم کجا میخوایم بریم.تو راه بحثش اومد که دختر خاله عارف گویا تو همون زندان مشغول به کاره.مامان من پرسید میشه ازش بپرسی ورود میوه ممنوعه یا نه که عارف زنگ زد و گفت و دخترخالش گفت که مسئول بخش بازرسی همونه و زیاد به ما گیر نمیده.مادر من خوشال شد و از عارف خیلی تشکر کرد.واقعا پسر خوبی بود.رسیدیم زندان و رفتیم داخل.دخترخاله عارف اصن دختر خاله عادی نبود.یه زن هیکلیه قدبلند که از بابای من گنده تر بود.خودمونو معرفی کردیم،به مامانم گفت باید بره تو اتاق شخصی تا بازرسیش کنه واسه اینکه چیزی یواش نیاورده باشه.مامان من گفت همینا که تو کیفمه دیگه اون گفت نه این لباسا گل و گشادت واسه چیه.مامانم یه خنده کرد و در گوشش اروم گفت واسه سایز 90 هستش .زنه وقتی خندید وحشتناک تر شد.گفت درسته اما رویه اش اینه که باید نیگا کنم.رفتن تو اتاق یه دقیقه بعد اومدن و در حالی میخندیدن اومدن بیرون.مامانم یه برگه امضا کرد و ما بالاخره رفتیم تو.این جارو زیاد طول نمیدم که بابامونو دیدیم و بعدش منو فرستادن پیش همون عارف که دم در واساده بود و اون دوتا هم رفتن یه حالی بکنن.من رفتم تو ماشین عارف تقریبا خوابم برده بود که دیدم همین زن گندهه که بعدش فهمیدم اسمش سهیلاست اومد پیش پسرخالش و شروع کردن به حرف زدن.
وسطاش شنیدم که سهیلا به عارف گفت این خانومه رو خیلی میشناسی عارف گفت که نه زیاد فقط این بار اوردمشون و سهیلا داشت از بابام میگفت که اره و خیلی شره و با همه دعوا میکنه.عارفم گفت اگه زنه منم اینطور تیپ کیری میومد کنار من منم اعصابم خورد میشد که سهیلا خندید و گفت نه کصخول این تیپش برعکس باعث خوشالی شوهرشه.گفت چرا گفت که رفتم چکش کنم تو اتاق سینه هاشو که دیدم فهمیدم اگه یه لباس تنگ بپوشه کل این زندان شورش میکنن.عارف گفت اینقد بزرگ؟گفت هم بزرگ هم خوش فرم و سفت.بعد سهیلا بحثو عوض کرد و رفتن توی بحث دیگه و سهیلا رفت.یه نیم ساعت بعد مامانم برگشت که بریم و واقعا حالش بهتر شده بود(معلوم بود یاسر خوب ترتیبشو داده).توی راه عارف به زور یه جا بردمون بستنی بخوریم که و هی داشت سر صحبتو با مادر من باز میکرد.اما خب کارش اشتباه بود چون پری جون یاسرشو دیده بود و یه حال به هم داده بودن و زیاد بهش پا نمیداد.رسیدیم خونه عارف شماره شو داد که دفعه بعد خواستین برین خبر بدین به خودم.منم خوشال شدم چون واقعا پسر خوبی بود و مامان من هم بهش گفت که خودمم میخواستم شمارتون بگیرم و بابت میوه ها و سفارش دخترخالتون مرسی.اقا سرتونو درد نیارم که تا دوماهی گذشت و ما دوباره وقت ملاقات گرفتیم.ایندفعه یه چی بود که تیپ مادر من عوض شده بود و یه مانتو پوشید و قشنگ سینه و کون رو انداخت بیرون،ولی چادرشم برداشت و کرد تو کیفش. عارف اومد دیدم لحنش با مادر من چقد عوض شده و مادر من هم همینجور. بماند توی راه اتفاقی نیفتاد و رسیدیم و طبق معمول رفتیم ملاقات ولی مادر ما نزدیکا جادرش رو‌پوشید و دوباره من اومدم بیرون ولی اینبار مامانم زود اومد بیرون و نشست تو ماشین.و اولین چیز که توجه منو جلب کرد اینکه سوتین نداشت.عارف رفته بود دستشویی که دیدم مامانم سوتین پارشو داره توی کیفش جاساز میکنه.گویا یاسر زیادی حشری شده بود و سوتینو پاره کرده بود.نوک پستونای سیخ پری هم از روی مانتو خودنمایی میکرد و خودش حالیش نبود.عارف اومد تو و رفتیم.من وسط راه گفتم بریم همون بستنی فروشیه که عارف از خدا خواست و زد بغل وقتی بستنی ها رو اورد تازه متوجه سینه ای پری شد که بی سوتین هستن.یعنی داشت میمرد و از یه جا به بعد پری هم متوجه شد ولی هیچی نگفت.و این شد شروع مادر کصگیه ما.یه چند روزی که گذشت یادمه داشتم از مدرسه میومدم خونه دیدم عارف از سر کوچه پیجید و رفت.رفتم خونه دیدم مامانم رفته حموم.خیلی کم پیش میومد ظهرا بره حموم.اون موقع دیگه 14 ساللم بود و حواسم به همه چی بود. رفتم سطل اشغال خونه رو نیگا کردم دیدم خالیع،فقط دنبال یه نشون بودم که هیچی پیدا نکردم.مامانم اومد بیرون به عمد و الکی گفتم عارف کی رفت؟مامانم گفت که از بازار میومدم دید منو رسوند.تو کی دیدیش؟به دروغ گفتم داشت از خونه میومد بیرون.گفت آره یه کم خرید داشتم واسم اورد داخل.والا ما که خریدی ندیدیم.اون موقع هم داستانای انجمن کیر تو کس رو خونده بودم میدونستم شاید پری پستون شهوتی شاید از بی کیری داره با عارف حال میکنه(یعنی امیدوار بودم).یه ماه بعد طبق معمول عارف اومد ولی اینبار مامانم به من گفت میخوای بیای پیش بابا؟من گفتم که اره چرا نیام؟گفت باشه.موقع رفتن مامان مانتوش جلو باز بود.من پشمای نداشتم ریخته بود.گفتم مامان بابا با این تیپت مشکل داره ها.گفت نه اخرین بار خودش خواسته اینجوری برم.اما حواسم بود که یواشکی چادرش تو کیفش بود.هیچی نگفتم.عارف که اومد دیدم مامانم گفت این وسایل عقب باشه من برم جلو بشینم.
این داستان ادامه داره وواقعی صددرصد هست،کسی بخواد فحش بده اوکی هست،اما همون اول خودش بدونه که یه جقی کیر بدست هستش 🤣🤣🤣🤣

ادامه…

نوشته: Haaaaamid

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها