داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکسِ عشقم جلوی چشمام

.سلام میخوام از عشق و خیانتی که بهم شد بگم
من اسمم محمد هست[fake] و این داستان برا .تقریبن 2 سال پیش هست که عشقم بهم خیانت کرد
داستان از اینجا شروع شد که من وقتی 17 سالم .بود توی یکی از خیابونای شلوغ تهران چشمم به .لبخند ملیحِش افتاد
معنای عشق در یک نگاه رو اونموقع فهمیدم
بعد از یزره پرس و جو آدرسش رو نوشتم توی .کاغذ و گذاشتم توی جیبم
راستش پول نداشتم و خجالت میکشیدم برم پیشش .بی پول
حدود 2 هفته طول کشید که با دست پر رفتم سراغش
یه گوشه توی مغازه گیرش آوردم بهش گفتم خیلی .وقته ازت خوشم اومده میتونیم دوستای خوبی .برای هم باشیم؟
اون فقد تو چشمام نگاه کرد و یه لبخند زد .فهمیدم که راضیه خودشم
یه مدت که حسابی با هم دوست شده بودیم قرار .شد مامانم اینا برن شمال ویلامون
بهترین موقعیت بود که من و عشقم خلوت کنیم با .هم .راستش از موضوع عشقم فقد برادر کوچیکم که .4سالش بود خبر داشت و خجالت میکشیدم توی اون .سن به بقیه بگم
حسابی با داداشم دوست شده بود البته و .داداشمم خیلی دوسش داشت
خلاصه مامان اینا من و داداشمو خونه تنها .گذاشتن و رفتن
کلی برنامه چیدم که وقتی برادرم خوابش برد .عشقم رو بیارم .ساعت 11بود که داداشم[سیاوش] خوابید و من .عشقمو آوردم توی اتاق
بدن سفید و توپولی داشت و من عاشق هیکلش بودم .فقد قدش کوتاه بود که سفیدیش جبران میکرد .این قضیه رو
به قدری نرم بود که دست میکشیدم روی بدنش .خاصیت ارتجاعی داشت و فرو میرفت
از فرصت استفاده کردم و سفت بغلش کردم/سفته .سفت سفت
اول از لباش شروع کردم به بوسیدم .بهش گفتم برا شیطونی حاضری؟
باز هم با سکوتش و لبخندش و نگاه زیباش روبرو .شدم .بهش گفتم لامصب عاشقتم و اون باز هم لبخندش .رو بهم نشون داد, این لبخندش آدمو دیوونه .میکرد
من دست کردم زیر لباسش و سینه ی نرمش رو .مالیدم .یه نگاهی هم کردم بهش .سفیده سفید بود
شلوار نداشتش و دست رو باسنش کشیدم .اوفففففففففف قربون اون موهای سفید و بور .بشم من
کیرمو گذاشتم لای پاش و شروع کردم به عقب چلو .کردن .انقدر عقب جلو کردم لای پاش که یهو دیدم داره .آبم میاد .ازش پرسیدم بریزم رو سینه هات؟
اون منو نگاه کرد و لبخند همیشگی
باورم نمیشد ! من؟! سکس؟! با عشقم؟! .نه من که پسر خوبی بودم آخه چرا؟!
اول ناراحت شدم ولی بععد گفتم عشقمه خب عیبی .نداره .سینش رو وبا دسمال کاغذی تمیز کردم و لباسش .رو پوشوندم وقول دادم فرداش با هم بریم حموم
بغلش کردم و پتو رو رومون کشیدم و خوابیدیم .ساعت حدود 5 بودکه از خواب پریدم دیدم عشقم .بغلم نیست .چشمام رو که کامل باز کردم دیدم روی زمین .افتاده روش و

.وای خدا دنیا روی سرم خراب شد .چطور ممکنه؟ .عشقه من توی اتاق خواب خودم داشت بهم خیانت .میکرد .منم سرش داد زدم به طووری که داداشم پرید از .خواب
دست عشقمو گرفتم اشک تو چشام حمع شده بود .بهش گفتم این بود جوابه اونهمه عشق؟ .یه نگاهی بهم کرد و سکوت و لبخنده معروفش
ترو خدا عاشق نشید این شاسخینا همشون بی وفا .هستن تا میخوابی از تخت میوفتن رو بقیه ی .عروسکاتون .هیچی دیگه منم گذاشتمش توی کمد و دیگه باهاش .کاری نداشتم
.فش ندید فقد (((((((= .

نوشته: aghaye-khoooob

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها